برای نسل ما و نسل بعدتر از ما، نیکی کریمی شمایل یک بانوی موفق است. در این سال ها البته کسانی آمدند که گاهی در یک وجه خاص ستاره شدند و درخشیدند و هستند یا رفتند اما در مجموع زندگی، کار و حاشیه هایشان، چیزی بود که موفقیت شان را خدشه دار کرده است اما او همچنان در مدار نیکی ماند.
دیده بان – برترین ها /برای نسل ما و نسل بعدتر از ما، نیکی کریمی شمایل یک بانوی موفق است. در این سال ها البته کسانی آمدند که گاهی در یک وجه خاص ستاره شدند و درخشیدند و هستند یا رفتند اما در مجموع زندگی، کار و حاشیه هایشان، چیزی بود که موفقیت شان را خدشه دار کرده است اما او همچنان در مدار نیکی ماند.
با عروس آمد و با یک زیبایی خانمانه همچنان عروس ماند. با اینکه همیشه سوپراستار سینما بود اما همانطوری که در همین مصاحبه هم گفته است هیچ وقت اسیر شهرت نشد. همچنان که هیچگاه کسی او را طوری ندید که در شأن یک ستاره نباشد.
یک ستاره پاپیولار بود اما هیچگاه رفتارش و حرف هایش و سلیقه هایش عامیانه نبود. از همان اولین فیلم هایش که در سال های آخر تین ایجری اش بود، هیچگاه رفتار تین ایجری نداشت، هر چند که همین الان هم، در کنار علاقمندان بی شمارش، تین ایجرها هم عاشقانه دوستش دارند.
خیلی زود ترجمه سرگذشت زندگی مارلون براندو را به صورت پاورقی در مجله فیلم و بعد به صورت کتاب منتشر کرد، کتابی که هم برایش به عنوان یک بازیگر درس بود و هم به عنوان یک مترجم و نویسنده.
همان سال ها و در اوج سال های اولیه جوانی در اوج شهرت قرار گرفت و با اکثر کارگردان های بزرگ کار کرد اما هیچ گاه گم نشد و گیریم کمی مغرور، اما همین غرور هم زیبنده او بود و باعث شده است برای خود حریمی درست کند تا زندگی توأمان ستاره گی و روشنفکرانه اش را تا الان هدایت کند که یک بازیگر طراز اول، یک کارگردان خوش قریحه و خوش آتیه، یک سینماگر و سینماشناس جهانی با سابقه ده ها جشنواره بین المللی، یک نویسنده و مترجم مهمتر و مهم تر از همه یک بانوی تمام عیار و موفق است. یک آبانی تمام عیار؛ بانوی موفق آبان. بانوی همیشه.
هیچ وقت اسیر جو پر زرق و برق و نام و شهرت نشدم
در مورد شما و کار شما خیلی نوشته شده و ما این بار می خواهیم با شما بیشتر به عنوان یک بانوی موفق که در جنبه های مختلف موفقیت داشته صحبت کنیم و بیشتر نگاه شما درباره موفقیت را بررسی کنیم.شما خیلی زود ستاره شدید و با وجود آنکه سن خیلی کمی که داشتید، جنبه های دیگر تکمیل شخصیت و توانایی های تان را فراموش نکردید و همان موقع، وقتی در اوج شهرت قرار گرفته بودید، ترجمه را شروع کردید و برای تحصیل طراحی صحنه به خارج از کشور رفتید.یعنی همیشه متفاوت نگاه کردید و هیچ وقت جذب آن همه شهرت زودهنگام نشدید و انگار همیشه دنبال چیزهای دیگری بودید. شما به دنبال چه چیزی بودید و نگاه شما به زندگی و موفقیت چگونه بود؟
– من هیچ وقت به مسائل سطحی نگاه نمی کنم. اهل کتاب و ادبیات هستم و از زندگی زمانی که به مدرسه رفتم همین وضعیت و علاقمندی را داشتم. بنابراین نمی توانم به مسائل نگاه سطحی داشته باشم. وقتی هم که بازیگری را شروع کردم برایم مهم نبود که ۱۰ تا فیلم بازی کنم و به یکباره تبدیل به یک آدم خیلی مشهور شوم.
از همان اول این موضوع برایم مهمترین بخش ماجرا نبود. همیشه برایم مهم بود که این کار را عمیق شروع کنم و بتوانم یاد بگیرم. یعنی حتی وقتی اول کارم بودم، دیدم دید سطحی و خاصی نبود و دید پخته ای داشتم.
به خاطر اینکه مجله فیلم و مجلات مختلف دیگر را می خواندم و می دانستم که اگر آدم می خواهد پایش را در جای درست بگذارد، لازم نیست ۱۰ تا فیلم در یک آن بازی کند. این برای آدم یک شهرت گذرا و سطحی ایجاد می کند.
یعنی همان موقع هم اینجوری فکر می کردید؟
– بله، همان موقع یک عالمه پیشنهاد کار داشتم اما هیچ کدام را نرفتم و سعی کردم صبر کنم تا کارگردان های مطرح با من تماس بگیرند که گرفتند. فیلم آقای کیمیایی را کار کردم و بعد هم فیلم آقای مهرجویی را.
هم زمان راجع به سینما می خواندم و فیلم می دیدم. البته فیلم که همیشه می دیدم اما از این مقطع خیلی با دقت بیشتر و موشکافانه می دیدم. اینها باعث می شد که هیچ وقت اسیر جو پر زرق و برق و نام و شهرت نشوم.
آرزوی بازی در نقش کاراکترهای قصه های سیمین دانشور
از کتاب هایی که می خواندید یا کسانی که می دیدید کسی بود که دوست داشته باشید نقشش را بازی کنید یا فیلمش را بسازید؟
– وقتی خیلی جوان بودم آنا کارنینا را خیلی دوست داشتم و از شخصیتش خیلی خوشم می آمد. بعدا همیشه خودم را در کارهای سیمون دوبوار می دیدم و خانم هایی که در قصه هایش هستند را دوست داشتم.
همیشه این فکر توی ذهنم بود که اگر فیلمش ساخته می شد چقدر خوب بود. از قصه ها و رمان های فارسی هم کارهای سیمین دانشور را دوست داشتم و با خودم می گفتم کاش یک زمانی ساخته شود و من هم نقشش را بازی کنم.
اپرا وینفری، میلان کوندرا، اوریانوفالوچی و …
کتاب هایی که در آن زمان می خواندید چه کتاب هایی بود؟ کتاب هایی در حوزه ادبیات و فیلم یا کتاب های روانشناسی؟ آیا زندگی نامه افراد موفق را هم می خواندید؟
– هیچ وقت یک مدل کتاب نخوانده و نمی خوانم. همان زمان، با وجود اینکه کتاب های رمان ایرانی و خارجی را همیشه می خواندم و می خوانم، کتاب های مربوط به تکنیک های مختلف بازیگری، تکنیک های فیلمسازی و البته کتاب های مربوط به خودشناسی را هم می خواندم.
خودشناسی را انگار خیلی زیاد علاقه داشتید چون بعدا کتابی در حوزه ذن و هایکو ترجمه کردید که نشان از علاقه ویژه شماست.
– بله، خیلی علاقه داشتم. من از همان اول هدفم خودشناسی بود. یعنی می خواستم کاری کنم که بدانم این کار که الان دارم انجام می دهم کار درستی است. باید از نظر خودشناسی به جایی می رسیدم که مثلا تصمیم بگیرم می خواهم تا آخر عمرم یک سینماگر باقی بمانم و این تصمیم، تصمیم بزرگی بود. منظورم از سینماگر بودن این نیست که صرفا می خواهم بازیگری باشم که می خواهد پلو دربیاورد بلکه کسی که می خواهد چیزهایی را روایت کند که درست می داند.
من همیشه قصه هایی را در ذهنم داشتم که دوست داشتم روایت شان کنم و این قصه ها از طرق مختلف به ذهنم می آمدند، از فیلم هایی که می دیدم، از تخیلاتم و از کتاب هایی که می خواندم و می دیدم که چقدر دوست دارم چنین فیلمی بسازم. همان موقع ها بود که من در چندتا از فیلم ها دستیار عباس کیارستمی شدم و ایشان هم تاثیر زیادی روی من داشت.
من همان موقع یک داستان کوتاه نوشته بودم که ایشان خیلی دوست داشت و می گفت این را حتما باید بسازی و من آن را به صورت یک فیلم کوتاه ساختم. در آن فیلم هایی که با هم کار می کردیم، انتخاب بازیگر و عکاسی و همه اینها را من انجام دادم و طی یک فرآیند رسیدم به ساخت فیلم اولم و باقی ماجراها.
در این زمان آیا انسان برجسته خاصی الگوی تان برای پیشرفت و موفقیت بود؟
– نمی توانم یک نفر خاص را اسم ببرم و همین قدر بگویم که من هم مثل همه تحت تاثیر تعدادی از بزرگان از ایرانی و خارجی بودم.
وقتی داستان زندگی آدم های مختلف را می بینی با خودت می گویی که چقدر خوب است این انسان اینقدر آزاده است یا آزاداندیش است یا اینکه خودش است و … این خصلت ها همیشه برایم مهم بود و هنوز هم هست.
می توانید اسم هم ببرید؟
– واقعا نمی توانم از یک نفر اسم ببرم چون همانطوری که گفتم از افراد موفق زیادی الگو گرفته ام. مثلا من سال هاست اپرا وینفری را دوست دارم، همیشه مجله هایش را می خوانم و یک زمانی بیشتر برنامه هایش را می دیدم تا اینکه خودم هم به شوی اپرا در شیکاگو دعوت شدم و ایشان با من مصاحبه کرد.
کسانی که روی من تاثیر داشتند در دوره های مختلف فرق داشتند، مثلا یک موقعی رومن رولان است، یک موقعی می تواند میلان کوندرا باشد و بین زنان موفق وقتی که نوجوان بودم اوریانو فالوچی رو دوست داشتم. در موقعیت های مختلف آدم های مختلفی بودند که تحسین شان می کردم.
شما از اپرا وینفری صحبت کردید که اگر بشود در مورد آن مصاحبه که با شما شد هم حرف می زنیم اما نکته مهمی که در مورد زندگی ایشان وجود دارد این است که او یک انسان خودساخته بود که از فقر و از صفر شروع کرد و با تلاش و پشتکار به یک موفقیت بزرگ رسید و به یک شخصیت جهانی تبدیل شد. از بانوانی که در ایران هستند، کسانی هستند که با زحمت و تلاش کارآفرینان بزرگی شده اند و تاثیرات اجتماعی بزرگی گذاشته اند. آیا از بین بانوان موفق ایرانی کسانی مد نظرتان بود که…
– ببینید من همیشه وقتی به جشنواره های جهانی می روم، وقتی از من می پرسند مثال هایم از نمونه های خارجی نیست.
آنجا می گویم خانم های ایرانی را شما نمی توانید با خانم های کشورهای دیگر مقایسه کنید چون ایران کشور متفاوتی است.
آنجا می گویم ما در تمدن و فرهنگ کشور با سابقه ای هستیم و تمدن و فرهنگ سال ها پیش، از کشور ما به وجود آمده.
ما یک کشور قدیمی و باستانی هستیم و بنابراین در کشور ما بدون آنکه بخواهم شعار بدهم، آزادی زنان سال هاست که به دست آمده است. در فرهنگ ما زن موقعیت محکمی در خانواده دارد.
من به عنوان کسی که سال هاست دارم سفر می کنم و خارج از کشور زندگی کرده ام می توانم اینها را بگویم. درست است که ما کشور مردسالاری داریم ولی خانم های ایرانی سال هاست دارند زحمت می کشند و کار می کنند و ما پزشک، استاد دانشگاه، وکیل و حقوقدان و آدم های تاثیرگذار بانو کم نداریم.
خیلی کسانی داریم که در دوره های مختلف و در حوزه های مختلف جریان ساز شده اند. البته ما جریان سازی را زمانی بیشتر به خاطر می سپاریم که این جریان سازی مکتوب شده باشد. این آدم ها هیچ وقت کم نبودند و اگر بخواهم در حوزه ادبیات بگویم، همین سیمین دانشور یا سیمین بهبهانی و خیلی های دیگر.
تو می توانی به هر جایی که بخواهی برسی
ما متاسفانه فیلم حضور شما در برنامه اپرا وینفری را ندیدیم. در این برنامه با شما درباره چه موضوعی صحبت شده بود و بیشتر روی چه بخشی از کاراکترتان صحبت شده بود؟
– در آن برنامه ما چهار، پنج نفر از بانوان فیلمساز بودیم و موضوع برنامه هم بررسی کار زنان فیلمساز در خاورمیانه بود.
این یک موفقیت بزرگ بود چون اپرا وینفری با تیم بزرگی که دارند، کل دنیا را رصد می کنند و انسان های موفق و تاثیرگذار را به برنامه شان دعوت می کنند. شما گفتید که دورادور خیلی خوب ایشان را می شناختید. از نزدیک این بانوی موفق و تاثیرگذار را چگونه دیدید؟
– ایشان یکی از آدم هایی است که من تحسین شان می کنم چون نشان می دهد موفقیت مرز ندارد و تو می توانی بدون آنکه کسی دستت را بگیرد به هر جایی که بخواهی برسی.
متاسفانه یک باور غلط بیشتر بین خانم ها وجود دارد که فکر می کنند همیشه باید یکی باشد که کمک شان کند یا یک موقعیت را برای شان فراهم کند.
این خانم از فقر شروع می کند، با خیلی تبعیض نژادی ها مبارزه می کند، به سختی رقابت می کند چون شغل او را می خواستند به کس دیگری بدهند و در نهایت شویی را به وجود می آورد و در آن درباره مسائل مردم صحبت می کند و بسیار موفق می شود. بعد تبدیل به یک شخصیت تاثیرگذار جهانی می شود و خیریه هایی که دارد را هم که می دانید.
اجازه بدهید برگردم به سوالی که پیش تر پرسیدم و شما یک جواب مشخص ندادید. پرسیده بودم درباره بانو یا کاراکتری از قصه ای که شما دوست داشته باشید نقشش را بازی کنید. در مورد اوریانو فالوچی گفتید و مثال های دیگری از کسانی گفتید که دوست شان دارید یا تحسین شان می کنید اما مشخصا به کاراکتری اشاره نکردید که دوست دارید بازی کنید یا فیلمش را بسازید.
– نقش هایی که من دوست دارم بازی کنم خیلی زیاد است. اگر بخواهم از معاصرین نام ببرم، قصه های سیمین دانشور را دوست دارم و خیلی دوست دارم این قصه ها زمانی ساخته شود و من هم در آنها بازی کنم.
وقتی هدف داشته باشید…
یکی دیگر از نکاتی که در مورد شما وجود دارد این است که شما سال هاست دارید کار می کنید و همیشه استایل خودتان را به عنوان یک ستاره حفظ کردید. این مشخصا به یک ریاضتی احتیاج دارد که آدم سال ها خودش را حفظ کند و به اصطلاح ساده تر، خیلی چیزها را نخورد، خیلی جاها نرود و خیلی کارها را نکند و همیشه و همه جا مواظب خودش باشد. هم در ارتباط با زیبایی و هم در ارتباط با مسائل دیگر. یک ستاره چگونه باید استایل خودش را حفظ کند؟
– من اگر بخواهم جواب شما را به شکل متفاوتی بدهم باید بگویم که همه اینها مربوط به این می شود که شما هدف داشته باشید.
وقتی هدف داشته باشید مشخص است که یکسری چیزها کنار می رود و یکسری چیزهای دیگر در اولویت قرار می گیرد.
مثلا من باید بیشتر وقتم را بگذارم برای نوشتن و مطالعه و تمرکز روی کارم برای اینکه فیلمسازم، بازیگرم، باید عکس بگیرم و در این حوزه هم حضور داشته باشم و … باید همه این کارها را انجام بدهم تا کارم خروجی درستی داشته باشد.
شما یک موقعیت ویژه دیگر هم دارید چون از نظر فکری یک روشنفکرید و روشنفکران عموما روی ظاهر تمرکزی ندارند، از طرف دیگر یک ستاره سینما هستید و باید روی ظاهرتان توجه و تمرکز داشته باشید. از این لحاظ یک موقعیت خاص دارید.
– به هر حال کار ما سینما هم هست و چون از ما عکس گرفته می شود و دیده می شویم، باید به خودمان برسیم و من اصلا با این قضیه مسئله ای ندارم. یعنی فکر می کنم این موضوع اگر اولویت یک نباشد، اولویت دوم و سوم هست و من باید به این مسائل توجه داشته باشم.
می خواستم بگویم جمع کردن دو نقطه مقابل کنار هم باید خیلی سخت و ویژه باشد. خیلی از ستاره های ما صحبت از شعر و داستان می کنند اما نه این سطح از کار و ترجمه از سلینجر و ترجمه هایکو و … بگذریم. موسیقی مورد علاقه تان چیست؟
– من همه جور موسیقی را گوش می کنم. ایرانی، خارجی، موسیقی کلاسیک، موسیقی سنتی ایرانی. از همه اینها کارهای خوب را می شنوم و دنبال می کنم.
از شیفت شب و فیلمسازی اجتماعی
جدای از بازیگری تان که طبیعتا بر اساس سلیقه های مختلف است و البته انتخاب شما، فیلمسازی شما یک خط سیر مشخص و واضح دارد و انگار همیشه دغدغه بیان مسائل اجتماعی شمار ا به سمت ساختن می کشاند. از همان «داشتن و نداشتن» این خط سیر مشخص است که موضوع ناباروری را مطرح کردید. آیا این تلقی درست است و شما بیشتر به خاطر دغدغه های اجتماعی تان فیلم می سازید؟
– تا اینجا که اینطور بوده، چون خودم فیلمنامه هایم را می نویسم باید یک چیزی وجود داشته باشد که روی من تاثیر می گذارد و من دوست دارم راجع به آن صحبت کنم و فیلم بسازم.
مثلا فیلم آخرم شیفت شب، راجع به موضوعی بود که در این سال ها مردم ما با همه وجود با آن درگیر بودند چون این تحریم ها و سختی های ناشی از آن خیلی روی آنها تاثیر گذاشته و هر کسی مجبور بود برای نجات خودش کاری انجام بدهد.
فیلم ما این موضوع را به عنوان تم کلی مد نظر قرار داد یا سوت پایان مال زمانی بود که من یک فیلم مستند دیدم درباره زنی که قرار بود اعدام شود.
آیا دوست دارید موضوع محوری فیلم های شما زن باشد؟
– فکر می کنم فیلم بعدی ام اینطوری نباشد.
فکر می کنم علاقه اصلی تان این باشد که به جای زن، انسان محور فیلم باشد.
– شیفت شب هم همینطور است. درست است که قصه یک زن است اما شخصیت فروتن هم طوری است که درک می کنیم و دل مان برایش می سوزد.
آبان ماهی ها ماجراجو هستند، کله شق اند، خودرأی و هدف دارت و …
شما متولد ماه آبان هستید؟ به نظر متولدین ماه های مختلف ویژگی های مختلفی دارند؟ آبانی ها چه مشخصه هایی دارند؟
– وقتی آدم می خواند متوجه می شود انگار متولدین ماه های مختلف ویژگی های مشخصی دارند و با هم فرق می کنند اما به هر حال همه اینها به تربیت خانوادگی و محیط پرورش آدم ها هم مربوط است. با این حال من گاهی وقت ها متوجه خصوصیات مشترکی با آبانی ها می شوم.
به نظر شما آبانی ها چه خصوصیت مشترکی دارند؟
– آبان ماهی ها ماجراجو هستند، کله شق اند، خودرأی و هدف دار و … (خنده)
کتاب بخوانید، برای آن ارزش قائل بشوید
می خواهیم یکسری کتاب خوب را به خوانندگان مان معرفی کنیم. الان مشغول خواندن چه کتابی هستید؟
– این روزها دارم کتاب قدرت فکر را می خوانم.
نوشته چه کسی است؟
– ژوزف مورفی. اصولا من به روانشناسی خیلی اهمیت می دهم و یک کتاب که می خوانم را فقط نمی خوانم بلکه زیرشان خط می کشم و یک جا یادداشت می کنم چون فکر می کنم کتاب برای سرگرمی نیست و باید بتواند شما را رشد بدهد. اگر اینجور دقیق به آن توجه نکنید ممکن است از ذهن شما فرار کند.
من زیاد علاقه ای ندارم توصیه کنم اما اگر بخواهم توصیه کنم به جوان ها این است که کتاب بخوانید، برای آن ارزش قائل بشوید، نکاتش را یادداشت کنید و سعی کنید یک زمان مفید از وقت تان را به این کار اختصاص بدهید.
قرار بود در «درباره الی» اصغر فرهادی هم کار کنم اما…
شما با خیلی از کارگردان های بزرگ سینمای ما کار کردید. کسی هست که با ایشان کار نکردید و علاقه داشته باشید با ایشان کار کنید؟
– بله. با بیشتر کارگردانان خوب مان کار کردم و حتی قرار بود در «درباره الی» اصغر فرهادی هم کار کنم اما متاسفانه قبل از شروع آن یک فیلم دیگری که من از قبل با آن قرارداد داشتم شروع شد و من نتوانستم بازی کنم. نقش من هم همان بود که بعدا خانم فراهانی آن را بازی کرد. من متاسفانه به این دلیل که گفتم مجبور شدم از این پروژه بیرون بیایم.
جدای از کارگردانان بزرگ ما، می بینیم که بچه های نقش جدید هم خیلی بچه های خوش فکری هستند و من خیلی خوشحال می شوم که یک فیلمنامه خوب از این بچه ها به دستم می رسد.
مثلا همین «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» که پارسال ساخته شد و اگر کسی از من می پرسید مشغول چه کاری هستی من نمی دانستم چه کاری قرار است از آب دربیاید اما کار خیلی خوبی شد و خوشحالم که در آن بازی کردم. بعضی وقت ها کار کردن در کار جوانان خوش فکر و خلاق خیلی لذتبخش است.
خیلی از کارگردانان بزرگ ما خیلی زود شروع کردند؛ مثل آقای ناصر تقوایی در سن بیست و شش، هفت سالگی دایی جان ناپلئون را ساخت…
– بله. آقای تقوایی خیلی خوب است و کسان دیگری مثل کامبوزیا پرتوی که من تهیه کننده فیلم جدید ایشان هستم. اینها فیلمسازان فوق العاده ای هستند که ما باید قدرشان را بدانیم و سعی کنیم راه را هموار کنیم تا فیلم شان را بسازند.
شما در کار آقای تقوایی هم نبودید. این اتفاق نیفتاده که ایشان یا یکی دیگر از کارگردانان بزرگ را تشویق به ساختن فیلمی کنید و خودتان در آن حضور داشته باشید؟
– نه. تا الان که این اتفاق نیفتاده… (خنده)
ما که دوست داریم آقای تقوایی فیلمی بسازند و شما در آن حضور داشته باشید. اتفاق ویژه ای است. از بازیگران جوانی که دارند کار می کنند، کار چه کسی را دوست دارید؟ آیا می توانید اسم ببرید؟
– همه خوبند. به نظرم اسم بردن کار صحیحی نیست وگرنه اسم می بردم. خیلی بازیگران خوبی دارند کار می کنند.
چگونه یک نفر می تواند استقلال فکری اش را حفظ کند؟
اجازه بدهید برگردیم به سوالات کمی شخصی تر؛ چگونه یک نفر می تواند استقلال فکری اش را حفظ کند؟ این را از این بابت پرسیدم که گفتید به روانشناسی خیلی علاقمندید.
– مهم این است که شما به آن دید و بصیرت رسیده باشید تا بعد نتوانید و نخواهید تحت تاثیر نظر دیگران قرار بگیرید.
وقتی این دید و بصیرت را داشته باشید دیگر خودتان و نظرات خودتان را هم باور خواهید کرد و البته نظرات دیگران را هم می شنوید و اگر مناسب بود آنها را هم به کار می گیرید. البته باید به آن پختگی رسیده باشد.
ما خیلی خانواده نزدیکی هستیم
خانواده شما در تصمیم گیری هایتان دخیل هستند؟
– نظرات خانواده ام خیلی برای من مهم است اما پدر و مادرم همیشه این استقلال را به من داده اند و همیشه، حتی وقتی کم سن و سال بودم به نظراتم احترام گذاشته اند. یعنی این رابطه از اول متقابل بوده.
اینکه دور از شما هستند باعث ایجاد فاصله بین شما نمی شود؟
– دور هستند اما خیلی به ایران می آیند و می روند. یعنی در رفت و آمد هستند و اصولا ما خیلی خانواده نزدیکی هستیم. البته آنها مهاجرت کردند اما من خیلی از اوقات که اینجا کاری ندارم در لندن هستم و ارتباط ما همیشه گرم و صمیمی بوده و خواهد بود.
کریمی مترجم و نویسنده
اولین کتابی که نیکی کریمی ترجمه کرد «آوازهایی که مادرم به من آموخت» بود که زندگی نامه مارلون براندو اثر «رابرت لینزی» است و در سال ۱۳۸۰ منتشر شد. این ترجمه البته در سال های قبل از آن به صورت دنباله دار در مجله فیلم منتشر شده بود.
کریمی در سال ۱۳۸۳ «بار دیگر، تولدی دیگر» را منتشر کرد که اشعار برگزیده فروغ فرخزاد به همراه برگردان اشعار به انگلیسی و لوح فشرده ای محتوی دکلمه اشعار توسط خود ایشان بود.
«نزدیکی» (رمان، اثر حنیف قریشی ۱۳۸۴)، «نور ماه بر درختان کاج» (ذن هایکو، اثر جاناتان کلمنتش – ۱۳۸۵)، «مجموعه اشعار یکصد شاعر زن چینی» و «عشق زمان غم» (مجموعه ۱۰ داستان کوتاه از حنیف قریشی) آثار دیگر او در زمینه ترجمه و تالیف بودند. کتاب «عشق سال های غم» نوشته حنیف قریشی که توسط انتشارات افراز منتشر شد در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.
کتابی که شامل ۱۰ قصه است که در لندن می گذرد و در آن عشق، نفرت، غم و شادی در روابط بین آدم ها روایت می شود. حالا، در روزهایی که «شیفت شب» هم اکران می شود، کتاب شیفت شب هم منتشر خواهد شد که شامل فیلمنامه این فیلم و دو فیلم دیگر نیکی کریمی، «یک شب» و «سوت پایان» است.
مجله دیده بان / برترینها