جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۳:۱۱ بعد از ظهر به وقت تهران

پسر ۶ ساله ام در اینترنت به دنبال تصاویر و فیلم های زشت و زننده است

اختلافات من و همسرم به جایی رسید که کودکان خردسالم در این ماجرا آسیب های شدیدی دیدند تا جایی که وقتی فهمیدم پسر شش ساله ام در فضاهای مجازی به دنبال تصاویر و فیلم های زشت و زننده است و سعی می کند خودش همان تصاویر را تهیه کند، همه وجودم لرزید و …

پسر 6 ساله ام در اینترنت به دنبال تصاویر و فیلم های زشت و زننده است

این ها بخشی از اظهارات زن ۳۵ساله ای است که برای بهره گیری از راهنمایی های کارشناسان اجتماعی وارد کلانتری شده بود. این زن با بیان این که اختلافات من و همسرم پایه های زندگی مشترکمان را بسیار سست کرده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: ۱۰سال قبل «هرمز» به خواستگاری ام آمد. آن ها همسایه ما بودند و او مرا در کوچه و خیابان می دید.

بالاخره مدتی بعد هرمز مادرش را به خواستگاری ام فرستاد اما خانواده ام با این ازدواج مخالفت کردند چرا که «هرمز» فرزند طلاق بود و کسب و کار درستی هم نداشت. پدرم بر این باور بود که فرزندان طلاق شرایط خاصی را تجربه می کنند و برخی از آن ها به دلیل دلسوزی های دیگران یا عقده های روانی در دوران کودکی به بیراهه می روند، بنابراین باید با حساسیت خاصی تصمیم بگیریم.

از سوی دیگر هرمز که اعتقاد پدرم را فهمیده بود، با قرض و وام کسب و کاری برای خودش به راه انداخت و دوباره به خواستگاری ام آمد. پدرم با دیدن این شرایط کمی ملایم تر شد و هرمز نیز با سخنان مردانه اش در جلسات خواستگاری نظر مرا جلب کرد و بالاخره پس از کش و قوس های فراوان با هم ازدواج کردیم اما از همان روزهای اول دوران نامزدی رفتارهای نامتعارف او مرا به تعجب وا می داشت. شب هایی که به منزل ما می آمد، هیچ احساس و عاطفه خاصی از خودش بروز نمی داد و برای دقایق طولانی به فکر فرو می رفت.

او هیچ توجهی به من نمی کرد و مدام به مهمانی های پنهانی می رفت. با آن که صاحب دو فرزند شده بودیم اما بارها در گوشی تلفن همسرم تصاویر و پیام های مربوط به زنان غریبه را پیدا می کردم ولی او همه چیز را انکار می کرد. شب ها تا دیروقت به منزل نمی آمد و مدعی می شد که در تعمیرگاه مشغول کار بوده است. او بیشتر اوقات را بدون من و به تنهایی با بستگان یا دوستانش به مهمانی و دورهمی می رفت و زمانی که اصرار کردم حداقل پسرمان را همراهش ببرد، به بهانه این که ما آن جا بساط داریم یعنی مشروب و قلیان مصرف می کنیم، باز هم به تنهایی راهی این گونه دورهمی ها می شد. او گوشی تلفنش را خاموش می کرد و مدعی بود هر کاری دلش بخواهد انجام می دهد.

یک روز وقتی به این رفتارهایش اعتراض کردم، فرزندانم را با خودش برد و گفت: تو برو هر کاری می خواهی بکن! در واقع فرزندانم قربانی اختلافات ما شدند. مدتی بعد با وساطت بزرگ تر ها فرزندانم را از خانه خواهرش بازگرداندم اما او دوباره پسرم را از من گرفت و نزد بستگان خودش برد. حدود یک ماه و نیم بعد، زمانی پسرم را بازگرداند که شرایط روحی و جسمی مناسبی نداشت.

آن جا بود که فهمیدم پسر شش ساله ام در فضاهای مجازی مبتذل سیر می کند و سعی دارد تا همان تصاویر را در دنیای واقعی تهیه کند. حالا نمی دانم چه اتفاقی برای پسرم افتاده است. شایان ذکر است، به دستور سرهنگ باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این زن جوان پس از بهره گیری از مشاوره های مقدماتی، به دلیل اهمیت موضوع به مراکز کارشناسی و مشاوره ای پلیس خراسان رضوی معرفی شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

۴/۵ - (۲ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *