اصغر نقیزاده، بازیگر سریال «زیرخاکی ۲» در گفتوگو با خراسان از دقت زیاد کارگردان و دلایل محبوبیت این مجموعه میگوید
اصغر نقیزاده در سینما و تلویزیون، در گونه دفاع مقدس فیلمهایی مانند «مهاجر»، «آژانس شیشهای»، «از کرخه تا راین» و سریالهای «خوشرکاب»، «رقص پرواز» و «وضعیت سفید» را بازی کرده است. او حضور در جبهه جنگ را تنها در آثار سینمایی و تلویزیونی تجربه نکرده و به عنوان عکاس نیز در جبههها حضور داشته است. نقیزاده که در سالهای حضور در سینما و تلویزیون، بیشتر نقش شخصیت رزمنده شوخطبع را بازی کرده، به تازگی با کاراکتر «مروتپور» در سریال «زیرخاکی»، نقش متفاوتی را تجربه کرده است و این بار برخلاف شخصیتهای طنازی که نقش آنها را بازی کرده، کاراکتری کاملا جدی داشته است. تقابل کاراکتر او با «فریبرز» به ویژه در فصل دوم «زیرخاکی»، جزو لحظههای کمدی و جذاب سریال بوده است. با اصغر نقیزاده، درباره حضور در این سریال و دلایل محبوبیت آن گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
چه شد که در سریال «زیرخاکی» بازی کردید؟
سال ۹۸ آقای سامان و آقای نصیرینیا تهیهکننده سریال تماس گرفتند و گفتند قرار است این سریال را بسازیم و شما نقش «مروتپور» را بازی کنید. درباره نقش پرسیدم، گفتند قبل از انقلاب مبارز است و بعد از آن ببینیم چه میشود. رفتیم و مشغول کار شدیم، من فکر نمیکردم سریال این قدر بگیرد. وقتی رفتم سر کار، متوجه شدم آقای سامان بیشتر سینمایی کار میکند تا تلویزیونی، یعنی نوع فیلم برداری، دکوپاژ و کلا سبک کارش از سطح تلویزیون بالاتر است. ویروس کرونا که آمد، کار ناتمام ماند و تقریبا ۱۰ ماه خوابید تا سال ۹۹ که از اول دیماه مجدد کلید خورد. کار با ترس و استرس کرونا خیلی سخت بود، چون ما جزو هیچ گروهی نیستیم و فعلا هیچ واکسنی به ما نمیزنند.
شخصیتتان در فصل دوم جذابتر شده، خودتان کدام فصل را بیشتر دوست دارید؟
همان طور که پدر و مادر نمیتوانند بگویند این بچه را بیشتر از آن یکی دوست دارم، ما هم همین طور هستیم. برایم فرقی نمیکند که بگویم کدام را بیشتر دوست دارم، این ادامه همان فصل یک است و مردم باید بگویند سریال را چقدر دوست دارند. البته شخصیت «مروتپور» در فصل دوم به وسیله آقای سامان پررنگتر شده است. خانه او سنگ بنای کار شده است، همسر و بچههای من که در فصل یک حضور نداشتند، اضافه و خانواده ما دیده شده است. «زیرخاکی» سریالی است که هم مخاطب عام و هم مخاطب حرفهایتر خوشش آمده است. یکی از دلایل آن دقت، حساسیت و تلاش گروه است که به وسیله کارگردان در صحنه جریان پیدا میکند. اگر کارگردان جزو آدمهای بزندررو باشد، بقیه هم بزندررو میشوند! ولی وقتی کارگردان حساس است، دیگران هم همین طور هستند. آقای سامان قبل از شروع تصویربرداری سریال به من گفت تو که یادت هست، لوازم خانه «مروتپور» را نگاه کن، هرکدام که مربوط به آن دوران نیست، بگو بردارم و چیز دیگری جایگزین کنم. این مهم است، چون وقتی تماشاچی آن تلویزیون، وسایل آشپزخانه و خانه را میبیند، برایش باورپذیر میشود. ما یک پلان نداشتیم که در «فیلمرو» بنشینیم و فقط صحبت کنیم، واقعا رانندگی میکردیم. عدهای هستند که خودروهای قدیمی را نگهداری میکنند و روزانه اجاره میدهند، از آنها استفاده کردیم. دلیل دیگر این است که دو خانواده را میبینیم، زن و شوهری که مدام با یکدیگر کلکل دارند و زن و شوهری که آرامش بیشتری دارند و خوشبختتر هستند. افراد عروسی را در خانه برگزار میکنند و خودشان پلو میپزند. جلیل سامان میخواهد بگوید مردم در آن دوران به یکدیگر نزدیکتر بودند و بیشتر کمک میکردند، مهربانی و صمیمیتی را که در آن دوران بیشتر بوده، نشان میدهد.
شخصیت «مروتپور» از ابتدا در فیلم نامه به همین اندازه جدی بود یا درخصوص شما به دلیل پیشینهای که مخاطب در ذهن دارد، حساسیت بیشتر بود که به آن شخصیت شوخطبع نزدیک و شبیه نشود؟
پیشینه من سینمای جنگ است و یک رزمنده شوخ و طناز، بعد ناگهان این آدم پوست میاندازد و عوض میشود، به یک مسئول جدی تبدیل میشود. او آدم نامهربان، اخمو و عبوسی نیست اما شوخ هم نیست. شخصیتی بسیار جدی دارد و میبینیم که اهل خلاف نیست و خانوادهدوست است و با بچههایش بازی میکند. بله، از همان ابتدا قرار بود جدی باشد.
سختگیری آقای سامان کار را برای بازیگر سخت نمیکند؟
وقتی کارگردان سختگیر باشد، دقت عوامل هم بالا میرود، بیشتر تمرین میکنیم و انرژی میگذاریم. من در قدیم با دوربین ۳۵ میلی متری کار کردم. آن زمان نگاتیو کم بود، یک کاست نگاتیو حداکثر ۴دقیقه بود، به همین دلیل قبل از کار باید حسابی تمرین میکردی تا در مصرف نگاتیو صرفهجویی شود. مثلا در «آژانس شیشهای» من، پرویز پرستویی، رضا کیانیان، ابراهیم حاتمیکیا و دیگر بچهها ۱۰ صبح میرفتیم سر فیلم برداری و تا ساعت ۷ شب تمرین میکردیم، ساعت ۷ به بعد تازه شروع به فیلم برداری میکردیم. آدمی که این سختگیریها را دیده عادت کرده است و برایش خیلی سخت نیست چون میدانیم نتیجه سختی خوب از کار درمیآید، تلاش میکنیم بهتر شویم. بازیگر مثل عروسکی است که یک نفر از آن خوب استفاده میکند و میشود «آژانس شیشهای»، یک نفر هم سطح کارگردانیاش نازل و ضعیف است و نمیتواند از او خوب بهرهبرداری کند و میشود آثار معمولی که تلویزیون پخش میکند و خیلی هم دیده نمیشود.
علاوه بر دلایلی که برای محبوبیت سریال گفتید، حضور ستارهای مانند پژمان جمشیدی چقدر در دیده شدن «زیرخاکی» تاثیر داشت؟
بله، ستاره میآید و مردم به خاطر او مینشینند کار را ببینند. حالا اگر همین ستاره را ببری در یک فیلم نامه ضعیف با کارگردانی ضعیف بازی کند، آیا دیده میشود؟ نه. فیلمهای زیادی داریم که بازیگران درجهیکی را آوردهاند اما قصه و فیلم نامه خوب نبوده. پس کار گروهی است و همه اجزای آن باید خوب کار کنند. مثلا در فیلم «آژانس شیشهای» که همه ستاره نبودند اما کل «آژانس شیشهای» دیده شد یا در «از کرخه تا راین» اصلا ستاره نداشتیم، آن زمان من و علی دهکردی تازه داشتیم جا میافتادیم. مجموع عوامل باعث میشود کار دیده شود، تنها ستاره نیست.
بیشتر در آثار دفاع مقدسی نقش رزمندههای شوخ و بامزه را ایفا کردید، پیش آمده که دوست داشته باشید نقشی کاملا متفاوت با این فضا بازی کنید؟
بله، خیلی دوست دارم. در سریال «مدرسه ما» نقش یک ناظم مدرسه و در سریال «سلام» نقش استوار نیروی انتظامی را بازی کردم، منتها آن نقشها بر اینها غلبه کرده. همهجای دنیا همین طور است، مثلا جان وین همیشه در فیلمهای وسترن بازی می کند. بستگی دارد تماشاچی چطور شما را بپذیرد و شما را پس نزند. من خودم را محدود نمیکنم اما وقتی بازیگر در نقشی جا میافتد، تهیهکنندگان و کارگردانان به سختی مانند آقای سامان ریسک میکنند تا از او برای نقش دیگری استفاده کنند.
چند تجربه همکاری با آقای حاتمیکیا دارید، این همکاری چه ویژگیهایی دارد؟
هفت فیلم با هم کار کردیم، ایشان هم مثل آقای سامان سختگیر است. کار با ایشان دقت بالا، تلاش فراوان و تمرین زیاد میخواهد.