محمدرضا لطفی کارگردان و منتقد سینما نوشت: نه کاراکتر همیشه معترض و خشمگین حاتمی کیا و نه فیلم های او حتی آژانس شیشه ای و بوی پیراهن یوسف اش در سبد سلیقه شخصی من نه بوده،نه هست و نه خواهد بود…با فیلم خروج هم به اندازه تمام اعتراضات سینمایی اش زاویه و مشکل دارم،اما حرکت و جسارت حاتمی کیا را برای استارت اکران انلاین و پذیرش این ریسک و خط شکنی در سینمای ایران ستایش می کنم و به احترامش کلاه از سر برمی دارم. بله این را خوب می دانم که تهیه کننده فیلم یعنی موسسه اوج و حتی شخص ابراهیم حاتمی کیا آنقدر قدرتمند هستند که شکست و ریسک و نفروختن برای آنها مفاهیم چندان مهم و سرنوشت سازی نیستند…اما در شرایط فعلی ما در یک دوراهی بسیار مهم و حساس و تاریخی هستیم
همین موسسه دولتی قدرتمند که احتمالا منتقدانش از موافقانش هم بیشتر است با فیلم خروج،امروز خواسته یا ناخواسته سرنوشت یک موفقیت یا شکست یک رنسانس و دوران طلایی در سینمای ایران را در دست دارند…آنها که نه…در واقع ما مردم…چگونه؟با استقبال از سیستم نمایش آنلاین و سینمای مجازی که البته سالهاست در دنیا رواج دارد و در ایران تازه شروع شده است…که چه می شود؟…عملا انحصار و امپراطوری های سالن های سینما از بین می رود و رسما شاهد شکوفایی سینمای مستقل خواهیم بود
آزمایش اجرای طرح سینمای مجازی و اکران اینترنتی آغاز شد…ظرف بیست و چهار ساعت سی و چهار هزار قطعه بلیط فروخته شد و چهارصد و هفت میلیون تومان فروش نصیب صاحبان فیلم کرد…اما زیر چند ساعت نسخه قاچاق فیلم بیرون آمد….اشتباه نکنید این تازه شروع بازی است…زمانی است که من و شما باید وارد میدان شویم و منفعل نباشیم….این یک جنگ تمام عیار است. عجیب است…عجیب است که نه حتی بخش خصوصی…که یک نهاد دولتی قدیمی و قدرتمند که تمام نفوذ و امپراطوری اش در سیطره سالن هایی است که تحت پوشش دارد از همان فردا صبح با تیترهای شکست طرح اکران آنلاین و قاچاق نسخه فیلم خروج و فوروارد آن در رسانه های مجازی سعی در وانمود کردن شکست کامل این طرح دارد و برای بار سوم عجبا،که چگونه آنها به این سرعت تشخیص به شکست این طرح در کمتر از چند ساعت شدند.
حاشیه نرویم…تعارف هم نکنیم…نسخه قاچاق فیلم خروج منتشر شده است…بله،اما این گناه و تقصیرش نه متوجه مردم…که گردن قوانین ناقص و الکنی است که قانون کپی رایت را سالهاست به رسمیت نمی شناسد…مگر این دفعه اولی است که نسخه قاچاق یک اثر هنری بیرون امده است؟…چگونه و چطور اینگونه در بوق و کرنا می کنید که این طرح شکست خورده است؟…شما از چه چیزی می ترسید؟…از دست دادن قدرت و اختیار؟….رشد و شکوفایی سینمایی مستقل؟…از اینکه دیگر سینماگر بدبخت به شما التماس دو هفته اکران را با هزار وعده و شیرینی نکند؟…ستون های امپراطوری شما سالهاست که سست شده اند و این پیروزی می تواند آنها را بطور کامل فرو بریزد.
ما مردم بی فرهنگی نیستیم…ما حتی در زمان سریال قهوه تلخ و یا همین روز سیزدهم فروردین نشان دادیم که جامعه بافرهنگی هستیم…درست است که ارگان امپراطوری سالن دارها تحت هیچ شرایطی نمی خواهد فیلمساز و فیلم از انها بی نیاز شوند و درست است که قانون کپی رایت نداریم و یا بهتر بگویم نمی خواهند که داشته باشیم…اما ما همچنان جامعه فرهنگی هستیم و هنوز آداب فرهنگی را بلد هستیم…شما هم ترس شکست انحصارتان حکم قطعی صادر نکنید…هنوز زمان و راه درازی در روزهای آینده در انتظار این طرح است و همچنان بخش عمده ای از مردم ترجیح می دهند با بلیط خریداری شده به تماشای ان بنشینند…شما پیشگویی هایتان را برای جایی دیگر بگذارید