فیلم های ترسناک سینما علاوه بر ترس و وحشتی که در دل ببیننده به وجود می آورند می توانند آنها را تا مدت ها سرگرم کنند، ترسی که این فیلم ها ایجاد می کنند کوتاه مدت بوده و خیلی سریع از ذهن بیننده پاک می شود.
چهارده فیلم فوق العاده ترسناک تاریخ سینما را بشناسید
فیلمهای ترسناک علی رغم این که ترس و وحشت زیادی را در دل ما ایجاد میکنند اما میتوانند ما را نیز برای مدتی سرگرم نمایند. در واقع تاثیر این فیلم ها معمولاً کوتاه بوده و در بدترین حالت پس از چند روز آن ها را فراموش خواهیم کرد. شاید برایتان پیش آمده کهیک شب را با دوستانتان بوده اید و میخواستید فیلمیترسناک را تماشا کنید. در اغلب موارد آن فیلم هر چه باشد برای شما فرق نخواهد کرد، چه آن را قبلاً دیده باشید و چه ندیده باشید. اما گاهی متوجه میشوید که دوستانتان فیلمیرا برای تماشا انتخاب میکنند که شما قبلاً دیده اید ولی تحمل تماشای دوبارهی آن را ندارید. اینجاست که کابوس به سراغتان میآید و سعی میکنید به هر ترتیبی خود را از تماشای دوبارهی آن فیلم معذور بدارید.
برخی از این فیلم ها معمولاً حاوی چنان خشونت و وحشتی هستند که فراتر از تحمل بیننده است و برخی دیگر نیز احساس و عاطفهی بیننده را به شدت متاثر و متألم میسازند. در تعدادی دیگر نیز همه چیز خوب پیش میرود تا این که صحنههای پایانی فیلم دمار از روزگار بیننده درخواهد آورد. در ادامهی این مطلب میخواهیم شما را با فیلمهایی آشنا کنیم که به هیچ عنوان حاضر به تماشای دوباره آن ها نخواهید بود.
۱- هفت آیین (۲۰۱۴)
تای وست کارگردان فیلم «هفت آیین» (The Sacrament) بیشتر به خاطر ساخت فیلمهای ترسناکی که رفته رفته و به آرامیتماشاگر را در ترس و وحشت فرو میبرد مانند فیلمهای «خانه شیطان» (The House of the Devil) و «مهمانداران» (The Innkeepers) میشناسند. این فیلم ها واقعاً ترسناک هستند اما بیننده از تماشای آن ها لذت خواهد برد. اما رویهی فیلم سازی وست در سال ۲۰۱۴ با ساخت فیلم «هفت آیین» دچار تغییر شدیدی شد. این فیلم شبه مستند در مورد سه روزنامه نگار است که دربارهییک جریان مذهبی تازه شکل گرفته تحقیق میکنند که اعضای آن اخیراً دریک منطقهی محصور در آفریقا دور هم جمع شده اند. این فیلم که رگههای ضعیفی ازیک داستان واقعی را در خود دارد خطوط قرمز ترس و وحشت را زیر پا گذاشته و داستان و شخصیت ها را به مکانهایی بسیار تاریک میبرد.
اوج داستان فیلمیک مراسم خودکشی از اعضای فرقهی مذهبی مذکور را به تصویر میکشد و کارگردان نیز قصد ندارد ذره ای از وحشت، درد و ترسی که این افراد تجربه میکنند از دید فیلم بردار و صدابردارش پنهان بماند. حتی زمانی کهیکی از این روزنامه نگاران به خواهرش که عضو این فرقه است بسته میشود و مجبور است در این مراسم خودکشی دسته جمعی شرکت کند شرایط برای تماشاگران داخلی و بیرونی فیلم بدتر از قبل میشود. این فیلم را بایدیکی از بهترین فیلمهای ژانر وحشت و البته برترین فیلم تای وست دانست اما وقتی که فیلم را تماشا کنید و درد تماشای آن را تجربه نمایید دیگر به هیچ عنوان حاضر نخواهید بود براییک بار دیگر نظاره گر آن باشید.
۲- شهیدان (۲۰۰۸)
سبک جدیدی از فیلمهای ژانر وحشت که با شکنجه فراوان همراه بودند در سال ۲۰۰۴ با فیلم «اره» (Saw) ظهور خود را اعلام کرد اما بدون شک اوجیا حضیض (بسته به این که منتقدیا بیننده فیلم که باشد) این ژانر را میتوان فیلم «شهیدان» (Martyrs) در سال ۲۰۰۸ دانست. تماشای محتوای فیلم با توجه به این که شخصیتهای اصلی آن از همان ابتدا به شدت غیرقابل تصورترین شکنجه ها را تجربه میکنند (از کتک خوردن بیرحمانه تا زنده پوست کندن) براییک تماشاگر تنها کار غیر قابل ممکنی به نظر میرسد. اما پشت این همه صحنهی دردناک شکنجه و کل روایت داستانیک هدف خاص وجود دارد که تماشای فیلم را ورای صحنههای شکنجهی آن برای بیننده دردناک میسازد: جستجوی دانش ممنوعه و چیزی که داشتن آن دانش میتواند به ذهن انسان تحمیل کند. فیلم سعی دارد به این سوال پاسخ دهد که آیا آن چیزی که بعد از مرگ انتظار انسان را میکشد وحشتناک استیا خوشایند ویا اصلاً وجود ندارد. تماشای این فیلم بدون شک تجربه ای دردناک خواهد بود.
۳- مگان گم شده است (۲۰۱۱)
این ادعا کهیک فیلم ترسناک بر اساسیک داستان واقعی ساخته شده معمولاً مربوط به فیلمهایی در مورد خانههای نفرین شدهیا افراد تسخیر شده به وسیلهی شیاطین و اجنه مربوط میشود تا با این ادعای ناصواب، تماشاگران را بیش از پیش به تماشای فیلم ترغیب نمایند. اما این ادعا در مورد فیلم «مگان گم شده است» (Megan is Missing) طوری است که تماشای حتییک بار آن را برای تماشاگر سخت خواهد کرد. داستان فیلم حول محوریک فیلم کوتاه میچرخد که داستان دزدیده شدن دو دختر نوجوان را روایت میکند و در ۲۰ دقیقهی پایانی فیلم متوجه اتفاق واقعی که برای این دو رخ داده میشویم.
صحنههای پایانی فیلم را میتوانیک نمونه از مشمئز کننده ترین و دردناک ترین پایان بندیهای فیلمهای ترسناک مدرن سینما دانست که بدون شک مزهی ناخوشایند آن را تا مدت ها در دهان خود حس خواهید کرد. علم به این که دستکم بخشی از اتفاقات داستان در دنیای واقعی رخ داده است نیز بر وخامت اوضاع برای تماشاگر میافزاید. جن گیری و غولهای بیرحم داستانهای ترسناکی را رقم میزنند اما «مگان گم شده است» وحشت و ترس واقعی را به شما نشان خواهد داد.
۴- مرد حصیری (۱۹۷۳)
اگر چه نمیخواهیمیک فیلم خوب و موثر اما قدیمیدر موردیک قاتل ماسک دار را نادیده بگیریم اما در دنیای فیلمهای ژانر وحشت نمیتوان فیلمهایی به ترسناکی فیلمیکه نشان میدهد انسانهایی کهیک سری قواعد مذهبی خرافاتی و غیرانسانی در ذهن آن ها کاشته شده است قادر به انجام چه اعمال وحشتناکی هستند را پیدا کرد. هیچ فیلمیدر طول تاریخ چنین وحشت و ترسی را به اندازهی فیلم «مرد حصیری» (The Wicker Man) که پدرخواندهی فیلمهای ترسناک کم کم سوزانننده تماشاگر به شمار میآید به نمایش نگذاشته است. این فیلمیکی از معدود فیلمهای این ژانر است که بارها و بارها شما را از ترس به سقف خواهد چسباند و به هیچ عنوان نیز قصد گول زدن شما را ندارد.
تقریباً تمام فیلم، از ابتدا تا پایان، کمابیش شما را دچار وحشت خواهد کرد اما با جلو رفتن داستان رفته رفته این بار وحشت افزایشیافته و در اواخر فیلم به اوج خود خواهد رسید. این ترس حتی زمانی که نمایش فیلم به پایان میرسد و مشغول تماشا کردن تیتراژ پایانی هستید نیز شما را رها نخواهد کرد و دستکم برای چند روز صحنههای فیلم را با ترس و وحشت در ذهن خود مرور خواهید کرد. اگر چه پایان بندی فیلم را بایدیکی از بهترین پایان بندیهای فیلمهای ژانر وحشت دانست که ارزش بارها و بارها دیدن دوباره را دارد اما تماشای آن برای شما فراتر از غیرممکن خواهد بود.
۵- مه (۲۰۰۷)
برخی اوقات پایان ترسناک و تاریک فیلمیدر ژانر وحشت تنها چیزی است که تماشای دوباره آن را برای بیننده سخت خواهد کرد اما اگر دنبال غم انگیز ترین پایان برای فیلمهای ژانر وحشت میگردید بدون شک صحنهی پایانی فیلم «مه» (The Mist) چیزی است که باید دنبال آن باشید. اگر چه ترس و وحشت در تمامیفیلم به تصویر کشیده میشود اما بدون شکل درماندگی عمیق و بیرحمانه را تنها در صحنهی پایانی فیلم میتوانید شاهد باشید. دیوید پس از گذراندن مدت زمان زیادی از داستان فیلم دریک فروشگاه بزرگ، همراه با پسر و چند تن از همراهانش موفق میشوند از درون مه غلیظی که هیولاهایی خونخوار در خود دارد خارج شوند و خود را به بیرون از شهر برسانند. اما ناگهان سوخت خودرو تمام شده و آن ها در مییابند که دیگر راه فراری ندارند و باید قبل از این که به دست هیولاها بیفتند جان خود را بگیرند. در ادامه دیوید در مییابد که گلوله کافی برای کشتن تمام سرنشینان خودرو را ندارد.
به هر ترتیب وی با گلولههایی که دارد سرنشینان خودرو را میکشد و آخرین گلوله را نیز در سر پسر نوجوانش، بیلی، خالی میکند. بعد از این که متوجه میشود دیگر گلوله ای برای کشتن خودش باقی نمانده، وارد مه میشود و منتظر میماند که هیولاها به سراغش بیایند اما ناگهان با نیروهای ارتش مواجه میشود که او را در آغوش میگیرند. دردناک تر از این صحنه چه میتواند باشد؟!! او و پسر دوست داشتنی اش تنها چند لحظه تا نجات برای همیشه فاصله داشتند. با هیچ کلماتی نمیتوان دردناک بودن صحنهی پایانی فیلم را بیان کرد و هر چند که فیلم ساختار روایی بسیار خوبی دارد اما به سختی میتوان بیننده ای را به تماشای دوبارهی صحنهی پایانی فیلم وادار کرد.
۶- روی قبرت تف خواهم کرد (۱۹۷۸)
اگر چه فیلمهایی که بر مبنای فرضیهی انتقام ساخته میشوند ناگزیر باید حاوی صحنههایی از رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی باشند اما کمتر فیلمیاز این لحاظ میتواند به اندازهی فیلم «روی قبرت تف خواهم کرد» (I Spit on Your Grave) مشمئز کننده و نفرت انگیز باشد. فیلم داستان زنی را روایت میکند که بعد از این که توسط دسته ای نامرد مورد تجاوز قرار میگیرد و در جنگل رها میشود که بمیرد از در انتقام برمیآید و بدون این که لحظه ای درنگ کند تمامیاین افراد را به سزای اعمالشان میرساند. هریک از افرادی که در لیست انتقام او قرار دارند مرگ دردناک تر و وحشتناک تری نسبت به نفر قبل از خود دارد.
اما تماشاگران برای این که در ادامه با قهرمان بیرحم داستان همزادپنداری نمایند و اوج خشونت رفتارهای انتقام جویانه و سادیسمیاو را درک نمایند مجبور میشوند در ابتدای فیلم صحنهی واقع بینانهی تجاوز دسته جمعی به او را به تماشا بنشینند. تجاوز جنسی موضوعی است که به تصویر کشیدن آن در فیلم کار بسیار دشوار و ناخوشایندی است اما این صحنه در فیلم چنان واقعیت گرایانه به تصویر کشیده شده است که مرزهای افراط را در مینوردد. حتی کسانی که به دیدن این گونه فیلم ها نیز عادت دارند بدون شک برای تماشای مجدد فیلم مردد خواهند بود.
۷- بازیهای خنده دار (۱۹۹۷)
بعضی اوقات اتفاقات بد برای افراد خوب رخ میدهد و هیچ قافیه و دلیل خاصی نیز برای آن وجود ندارد. فیلم «بازیهای خنده دار» (Funny Games) داستان مشابهی را روایت میکند. دو جوان بیمار روانی به نامهای پیتر و پل، در خانهی خودیک خانواده را تحت شکنجههای روحی و جسمیسختی قرار میدهند. استخوان ها خرد شده و جان افراد گرفته میشود. حتییک سگ نیز به خیل کشته ها میپیوندد و تمامیاین اتفاقات دردناک در حینیک بازی مضحک توسط این دو پسر جوان رخ میدهند. هیچ خصومت و مشکلی بین خانوادهی کشته شده و دو مردی که آن ها را شکنجه میکنند وجود ندارد.
هیچ انتقامیدر کار نیست و در فیلم نیز چیزی در مورد این که این دو پسر از خانوادهی خود طرد شده اند وجود ندارد. پیتر و پل بهیکباره ظاهر میشوند و بعد از انجام شدیدترین شکنجه ها و جنایات روییک خانواده، سراغ خانواده بعدی میروند. فیلم «بازیهای خنده دار»یکی از فیلمهای خوش ساخت ژانر وحشت اما بدون شکیکی از دردناک ترین آن هاست. صحنههای دردناکی که در طول فیلم خواهید دید و لذتی که پیتر و پل از این شکنجه ها میبرند و بی معنی بودن تمامیاین اعمال شنیع، تماشای دوبارهی این فیلم را برای سنگدل ترین افراد نیز مشکل خواهد کرد.
۸- دعوت (۲۰۱۶)
حتی بدون پایان پیچیده اش، تماشای دوباره فیلم «دعوت» (The Invitation) ساخته کارین کوساما نیز بسیار سخت خواهد بود. فیلم تعاملات بین تعدادی دوست را دریک خانه زیر ذره بین میبرد. فیلم در ساعات اولیه حضور افراد حاضر در این خانه که برای صرف شام کنار هم جمع شده اند به تحلیل رفتارهای عجیب آن ها و تلاش هر کدام برای حفظ چهرهی بی نقص خود میپردازد و این که هر کدام سعی میکنند برای رفتارهای عجیب خود دلیل موجهی بتراشند. رفته رفته تعاملات اجتماعی فیلم نه تنها شخصیتهای اصلی فیلم بلکه تماشاگر را نیز گیج میکند. همزمان فیلم به شیوه ای کنایه آمیز تلاش افراد برای رهایی از غم به ویژه به دنبال از دست دادن عزیزانشان را به زیبایی تصویر میکشد.
اما علیرغم این پیچیده و شیوهی روایی خیره کننده اما خشونت ذاتی، و نه ظاهری، فیلم درحدی است که بیننده به سختی میتواند خود را برای تماشای مجدد آن راضی کند. در انتها مشخص میشود که میزبانان این مهمانی که زن و مردی ظاهراً شاد و معمولی هستند برای رهایی از غم و تحت تاثیر آموزههاییک فرقهی مذهبی (شاید هم غیرمذهبی) خاص، قصد دارند ابتدا تمامیمهمانان و سپس خودشان را به قتل برسانند. روی هم رفته، علی رغم این که فیلم «دعوت» را باید فیلمیبی نقص دانست اما بهتر است بعد ازیک بار دیدن دیگر هوس نکنید برای بار دوم به تماشای آن بنشینید.
۹- تب کلبه (۲۰۰۲)
وحشت بدنی اگر به خوبی به تصویر کشیده شود بسیار ناخوشایند و دردناک خواهد بود و الی روث نیز در اولین فیلم خود، با عنوان «تب کلبه» (Cabin Fever) چنین تجربه ای را به خوبی به تصویر کشید. فیلم داستان گروهی جوان را روایت میکند که برای تعطیلات بهیک کلبهی متروکه در داخل جنگل میروند و به جای این که توسطیک قاتل تبر به دستیایک جن ترسناک به قتل برسند، با ویروسی روبرو میشوند که گوشت بدن آن ها را میخورد. گرفتار در دل جنگل و بدون دسترسی به داروهای مورد نیاز، این بیماری رفته رفته خود را به ساکنان کلبه غالب کرده و تنها چیزی که باقی میماند زخمهایی دهان باز کرده، تاولهایی در حال گندیدن و گوشتی است که از استخوان جدا شده و روی زمین میافتد. حقیقتاً تماشای این فیلم دشوار است، به خصوص در صحنه ای کهیکی از شخصیتهای فیلم در وان حمام پاهایش را میشوید و همزمان که این کار را میکند پوست پای او کنده میشود. حتی شجاع ترین تماشاگران نیز برای تماشای دوبارهی فیلم «تب کلبه»، و حتی بار اول، نیز با مشکل مواجه خواهند شد.
۱۰- من شیطان را دیدم (۲۰۱۰)
فیلم «من شیطان را دیدم» (I Saw the Devil) تمامیخصیصههاییک فیلم که بتوان آن را صدها بار دید را دارد. شخصیت ها و داستان آن بسیار جذاب هستند و صحنههای مبارزه و درگیری آن هم چیزی کم از فیلم «جان ویک» ندارد و شخصیت اصلی داستان نیز به خوبی توانسته نقشیک مرد که مهارتهای خاصی برای شکار قاتل همسرش دارد را به تصویر بکشد. با پیش رفتن داستان فیلم و شکار کردن او، رفته رفته از خود میپرسیم که آیا این مرد قهرمان داستان استیایک شخصیت شرور و منفی دیگر؟!!!
مشکل این است که فیلم «من شیطان را دیدم» فیلمیدر مورد غم، فروپاشی روانی، انسان خواری و هرزگیهای انسان است. این فیلم داستانی ترسناک اما پوچ گرایانه دارد که باید حتماً ببینید اما اگر بعد ازیک بار تماشای فیلم از شما خواسته شود بار دیگر آن را ببینید مایل به این کار نخواهید بود. هیچ نور، روشنی و نقطهی امیدی در فیلم دیده نمیشود. تنها چیزی که در فیلم وجود دارد مسیر تاریک و ترسناک انتقامیاست که شخصیت اول داستان را به تباهی و ویرانی میرساند.
۱۱- دریاچه مانگو (۲۰۰۸)
شاید در بسیاری از صحنههای فیلم «دریاجه مانگو» (Lake Mungo) این احساس را نداشته باشید که در حال تماشاییک فیلم ترسناک هستید. این فیلم با سبکی شبه مستند سعی دارد تاثیر مخربی که مرگیکی از عزیزان بر روی زندگی اطرافیان در گذر زمان دارد را به تصویر بکشد. در فیلم فاکتورهای فراطبیعی و مواردی از وحشت غیرقابل تحمل نیز وجود دارد اما چنین مفروضاتی به ندرت در زمان حدودیک ساعت و نیم فیلم رخ میدهند. جالب تر این که ای صحنههای ترسناک نیستند که باعث میشوند افراد دیگر تمایلی به تماشای دوباره آن نداشته باشند بلکه داستان فیلم چنین انزجاری را در تماشاگر پدید میآورد. جوئل اندرسون، کارگردان فیلم، با ساخت فیلمیشبه مستند بدون استفاده از بازیگران مشهور توانسته در تلاش خود برای صدمه نرساندن به تعلیق باور تماشاگران موفق عمل کند و قابل درک بودن ویرانی عاطفی حانوادهی پالمر بعد از مرگ دخترشان آلیس را به بهترین و شدیدترین شکل ممکن به تصویر بکشد.
جنبههای فراطبیعی و سوپرنچرال فیلم نیز که در بررسیهای عاطفی اندرسون در فیلم مشارکت دارند (روح آلیس تلاش میکند که دریچههایی که خانواده اش نمیتوانند پیدا کنند را با حضور خود در خانه به آن ها نشان دهد) نیز بر شدت این احساس افزوده است. دریاچهی مانگویک فیلم بی نظیر است اما فیلمیکه به داستانی بسیار سنگین میپردازد. بدون شک دلیل این که بسیاری از افراد تمایلی به دیدن مجدد این فیلم ندارند را نباید در ترسی که در بیننده ایجاد میکند جستجو کرد بلکه دلیل این امر واقعیت گرایی دردناکی است که بسیاری از افراد آن را در برهه ای از زندگی خود تجربه کرده و با آن آشنایی کامل دارند.
۱۲- قبرستان حیوانات خانگی (۱۹۸۹)
فیلم «قبرستان حیوانات خانگی» (Pet Sematary) که از روی کتابی با همین عنوان عجیب نوشتهی استفن کینگ ساخته شده استیک فیلم سرگرم کننده است که داستان رویارویی خانواده ای که تازه بهیک خانه جدید نقل مکان کرده را با قبرستانی مرموز و توهمات دیدن مرده ها را روایت میکند. اگر چه بخشی از فیلم مانند همهی فیلمهای ژانر وحشت ترس را در بیننده ایجاد خواهد کرد اما جنبهی دیگری از فیلم که مربوط به مرگ پسر خانواده در یک حادثه رانندگی است احساس متفاوتی دارد. صحنهی مرگ گیج چنان تکان دهنده است که بهیک باره مسیر روایی داستان را تغییر میدهد و آن را ازیک فیلم ترسناک معمولی به فیلمیوحشتناک در مورد تاثیر غیرقابل باوری که این مرگ بر روی والدین کودک دارد تبدیل میکند.
پدر او که به شدت در اندوه مرگ فرزندش فرو رفته تصمیم میگیرد با استفاده از قدرت قبرستان مرموزی که در نزدیکی خانهی آن ها قرار دارد پسرش را به زندگی بازگرداند هر چند بارها به او هشدار داده میشود که این کار میتواند به خلق یک زامبی خونخوار و قاتل بینجامد. در نهایت وی نقشهی خود را عملی میکند و پسرش با اعمالی شرورانه و به شکل زامبی برمیگردد و افراد زیادی را به قتل میرساند. بدون شکل افراد زیادی در هنگام از دست دادن عزیزانشان چنین حس مملو از درماندگی داشته و حاضر بوده اند برای بازگرداندن عزیز خود دست به هر کاری بزنند و همین موضوع تماشای دوبارهی این فیلم را برای شما دردناک و غیر قابل تحمل خواهد کرد.
۱۳- مهمانخانه (۲۰۰۵)
اگر چه همه فیلم «اره» به کارگردانی جیمز وان را طلایه دار سبک جدیدی از ژانر وحشت با محوریت شکنجهی آگاهانه و بازی وار میشناسند اما بدون شک این فیلم «مهمانخانه» (Hostel) بود که این سبک را به شکل کنونی درآورد. داستانی که الی روث در این فیلم به تصویر میکشد تماماً بر پایهی شکنجه و بریدن اعضای بدن قربانیان استوار است. در واقع فیلم داستانیک سازمان مخفی را روایت میکند که با دزدیدن توریست ها در سراسر اروپا آن ها را در قبال مبالغی گزاف در اختیار افراد ثروتمندی قرار دارد که با شکنجه دادن و مثله کردن آن ها سعی دارند لذت برده و امیال شیطانی خود را تطمیع کنند. در حالی که فیلمهای مشابهی مانند «اره» و «شهیدان» سعی دارند با به تصویر کشیدن چنین صحنههای ترسناکی، به ترتیب،یک داستان پیچیده اما زیرکانه را دنبال کردهیا سوالاتی سنگین در مورد ماهیت و طبیعت انسان را پاسخگو باشند اما فیلم «مهمانخانه» هیچ دلیلی برای شکنجه ها و مثله کردن ها ارائه نمیدهد.
این فیلم سراسر در مورد درد و رنج و شکنجه است و جالب این که روث انتظار دارد تماشاگر از دیدن آن لذت ببرد و صادقانه بگوییم که ممکن است بسیاری همین حس را از تماشای این فیلم داشته باشند. اگر چه جلوههای بصری فیلم فوق العاده بوده و صحنههای شکنجه میتواند الهام بخش بسیاری از اعمال وحشیانه بیماران روانی باشد اما در آخر همه به این نتیجه میرسند که فیلم «مهمانخانه» تماماً در مورد تکه تکه کردن انسان هاست و در این زمینه بسیار بهتر از دیگر فیلمهای موسوم به سبک شکنجه عمل کرده و همین موضوع باعث شده که دو دنبالهی دیگر نیز از آن ساخته شود. با این وجود کمتر کسییافت میشود که ادعا کند این فیلم را دو بار تماشا کرده است.
۱۴- تست بازیگری (۱۹۹۹)
تاکاشی میکه، کارگردان سرشناس اما بدنام! ژاپنی امسال صدمین فیلم خود را ساخت و به زودی فیلم دیگری از او نیز اکران خواهد شد. او میتواند ۱۰۰ فیلم دیگر نیز بسازد اما بدون شک هیچ کدام از آن ها بر شهرتی که وی به خاطر ساخت فیلم «تست بازیگری» (Audition) در سال ۱۹۹۹ ساخت نخواهد افزود. این فیلم داستانیک کارگردان را روایت میکند که اخیراً همسر خود را از دست داده و با ترغیب پسرش و از طریقیک تست بازیگری ساختگی بایک زن جوان به نام آسامیرابطه برقرار میکند. با بالا گرفتن رابطهی عاطفی بین این دو، کم کم بیننده و شخصیت اصلی داستان متوجه میشوند که آن چه آسامیبه نمایش میگذارد همهی آن چیزی نیست که وی دارد و این شک ها رفته رفته ما را به سمت اوج خشونت داستان میبرد؛ صحنهی شکنجهی مردی که قسمتهایی از بدن او مثله شده و آسامیبرای مدتی طولانی او را در داخلیک کیسه نگه داشته است.
بعد از تماشای این صحنه دیگر تصور همیشگی تان از پیانو برای همیشه تغییر خواهد کرد. بقیه کارگردانان سعی میکنند تماشاگران را با صحنههای ناگهانی و سریعی حاوی ترس و خشونت دچار وحشت کنند اما میکه دقیقاً عکس این روند را در پیش میگیرد و وحشت را در مدت زمان بیشتری با صحنههای طولانی شکنجه و به روشی ساده به بیننده منتقل میکند: آسامیپای معشوق خود را با سیم پیانو دریک فرآیند طولانی قطع میکند. فیلم «تست بازیگری»یک شاهکار بوده و در این موضوع شکی نیست. فیلمهای دیگر تاکاشی میکه نیز مانند «ایچی قاتل» (Ichi the Killer) و «۱۳ آدمکش» (۱۳ Assassins) نیز از اعتبار و جذابیت خاصی برخوردارند اما هیچ کدام از آن ها به پای «تست بازیگری» نخواهند رسید به خصوص در صحنههای پایانی فیلم که ممکن است شما را مجبور کند رویتان را از صفحهی تلویزیون برگردانید. اگر چه تماشای این فیلم خالی از لطف نیست اما بدون شک تماشای دوبارهی آن به خصوص بعد از دیدن صحنههای پایانی کاری در حد غیرممکن خواهد بود.