امروز هفتادمین سالگرد اعدام انقلابی رزمآراست؛ سیاستمدار و نظامی قدرتمندی که زندگی حدوداً ۴۹ سالهاش، حواشی فراوانی داشت و با یک مرگ جنجالی به پایان رسید. او یک نظامی تحصیلکرده و بسیار باهوش بود و سیاستورزی را میشناخت. این خصیصه را باید به جاهطلبی عجیب و غریب او اضافه کرد. چنین شخصیتی، آن هم در شرایطی که بحث ملیشدن صنعت نفت بسیار جدی شده بود، میتوانست محبوب انگلیسیها باشد؛ هرچندکه رزمآرا، ظاهراً با همه نرد عشق میباخت؛ از سفارتهای گوناگون بگیرید تا برسید به داخل دربار و بیخ گوش شاه؛ یعنی با اشرف، خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی. باور خیلیها این است که این عشقورزی رزمآرا به اشرف و بالعکس که در هفت، هشت نامه انعکاس یافته، بیشتر ریشه در منافعی داشت که دوطرف در پی کسب آن بودند. شرایط سیاسی حاکم بر آن زمان و مسئله راهبردی ملیشدن صنعت نفت، باعث بروز اشتراک منافع میان افراد مختلف میشد و این قضیه، در روابط اشرف با رزمآرا حرف اول را میزد. فارغ از این دیدگاه و به قول استاد خسرو معتضد که نظر او را چندماه قبل در همین صفحه و در قالب مصاحبه منتشر کردم، اشرف ذاتاً از رزمآرا که شخصیتی قوی داشت، خوشش میآمد؛ به هر حال، رویکرد قدرتمندانه رزمآرا در عرصه سیاست، خیلیها را مرعوب کردهبود؛ تا جایی که نورالدینکیانوری معتقد بود، رزمآرا قصد داشت تبدیل به «فرانکو» ایران شود. رزمآرا در نامهنگاری به اشرف پهلوی، زیر پیام را با عنوان «پرستنده تو» امضا میکرد و قصد داشت به هر شکلممکن، نظر خواهر دوقلوی شاه را جلب کند؛ اما این کار نتوانست از مرگش جلوگیری کند.
بازی خطرناک رزمآرا
رزمآرا مخالف ملیشدن صنعت نفت بود و با تمام قدرتش در برابر آن ایستادگی کرد. برخی معتقدند که او به دلیل وابستگی به سفارت انگلیس یا برای حفظ مناسباتش با این کشور، چنین رویکردی را پیش گرفت. گروهی دیگر نیز معتقدند که رزمآرا، در آن شرایط، ملیشدن صنعت نفت را به ضرر ایران میدانست و معتقد بود این اقدام، باعث وارد آمدن خسارت اقتصادی به کشور میشود. در حالی که با تلاشهای نمایندگان طرفدار طرح ملیشدن صنعت نفت و حمایت گسترده قاطبه مردم ایران، ملیشدن صنعت نفت به یک مطالبه سراسری و عمومی تبدیل شده بود، رزمآرا دست پایین را گرفت و مسئله تقسیم سود با بریتانیا را به صورت ۵۰-۵۰ مطرح کرد. این رویکرد با استقبال انگلیسیها روبهرو شد؛ آنها حتی به دولت رزمآرا کمک مالی هم کردند. آنتونی ایدن، وزیر خارجه بریتانیا در زمان وقوع ماجرای ملیشدن صنعت نفت، در خاطراتش مینویسد: «دولت انگلستان شاید با شتابى بیش از اندازه، درخواست نخستوزیر ایران را پذیرفت که از کمک مالى فراوانى که کمپانى مخفیانه به دولت او مىکرد، سخنى گفته نشود.» مقاومت رزمآرا، در کنار لابیهای قدرتمندش با سفارتخانهها و سیاستمداران وابسته به دربار و از جمله نامه نگاری های عاشقانه اش با اشرف، شرایط را برای طرفداران ملیشدن صنعت نفت سخت کرد. در ۲۱ بهمن ۱۳۲۹، نماینده شرکت نفت انگلیس و ایران، موافقت خود را برای برگزاری نشستهایی با دولت رزمآرا اعلام کرد؛ نشستهایی که مسئله ملیشدن صنعت نفت را به محاق میبرد و سطح چانهزنی را به تقسیم سود ۵۰-۵۰ پایین میکشید. رزمآرا در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی حضور یافت و طی سخنانی، موضوع ملیشدن صنعت نفت را به باد انتقاد گرفت. این رفتارها، نمایندگان اقلیت مجلس را که به دنبال ملیکردن صنعت نفت بودند، در تنگنای عجیبی قرار داد؛ در واقع آنها که مرعوب دیسیپلین رزمآرا شدهبودند، در بنبستی قرار گرفتند که نمیدانستند چگونه باید از شرّ آن خلاص شوند.
فدائیان اسلام و پایان غائله رزمآرا
در چنین شرایطی، شهید نواب صفوی و یارانش وارد معرکه شدند. آنها در جلسهای که با حضور نمایندگان جبهه ملی در منزل یکی از بازاریان تهران به نام حاج محمود آقایی برگزار کردند، توانستند نظر اعضای جبهه ملی را برای ادامه مبارزه جلب کنند. شهید سیدعبدالحسین واحدی در خاطرات خود مینویسد: «وکلاى جبهه ملى از قدرت رزمآرا ترسناک بودند و سقوط آن را غیرممکن و بهکلى تز ملىشدن صنعت نفت را شکست خود مىدانستند.» اعضای جبهه ملی از فدائیان اسلام خواستند تا با اعدام انقلابی رزمآرا، جریان ملیشدن صنعت نفت را از آن مخمصه نجات دهند. به این ترتیب، خلیل طهماسبی، از اعضای فدائیان اسلام، مسئول اجرای حکم شد. چند روز قبل از انجام این اقدام، میتینگهای بزرگی در حمایت از نهضت ملیشدن صنعت نفت، با مشارکت گسترده مردم و میدانداری فدائیان اسلام برگزار شد. آیتا… کاشانی هم از برگزاری این تجمعها حمایت میکرد و همین مسئله، باعث حضور بیش از پیش مردم در صحنه شد. اما رزمآرا بهطور کلی، از این حرکتها احساس خطر نمیکرد؛ در واقع او خود را قدرتمندتر از آن میدانست که بخواهد از این تحرکات احساس ترس کند. اما ملت تصمیم گرفته بود مانعی را که بر سر راه خواست ملی قرار داشت، بردارد. روز ۱۶ اسفندماه سال ۱۳۲۹، خلیل طهماسبی برای اجرای حکم، خود را به مجلس تعزیه وفات آیتا… فیض رساند. قرار بود رزمآرا در این مجلس حاضر شود. گزارش شهربانی، شرح واقعه را حکایت میکند: «ساعت ۱۱ و ربع، اتومبیل نخستوزیر جلوی مسجد متوقف شد. رزمآرا به اتفاق آقاى علم وزیر کار از آن پیاده، وارد صحن مسجد شد. وقتى به جلوی حوض بزرگ رسیدند، ناگهان مردى کوتاه اندام از طرف راست از میان جمعیت از پشت سر محافظین با سرعت، خود را به پشت سر رزمآرا رساند و بلافاصله با اسلحه کمرى که در دست داشت، سر وى را از پشت هدف قرار داد و به ضرب سه گلوله ایشان را از پاى درآورد. مأمورین اسلحه او را گرفتند، ولى خود او در اثر کثرت جمعیت و ازدحام فرار کرد. در نتیجه اقدام مأموران، وى دستگیر و به کلانترى ۸ اعزام شد. در بررسى بدنى، یک جلد کلاما… مجید و یک ورقه که روى آن در فضیلت جهاد با زبان عربى نوشته شده بود، با یک کارد از جیب وى کشف شد. نامبرده را به اداره آگاهى منتقل و در آنجا با حضور دادستان تهران مورد بازجویى قرار دادند.»
ورق بر میگردد
در پی اعدام انقلابی رزمآرا، معلوم شد که تحلیلها درباره اینکه او عامل اصلی جلوگیری از ملیشدن صنعت نفت بودهاست، واقعیت دارد. کمیسیون نفت که تا آن زمان برای بررسی موضوع ملیشدن صنعت نفت از خود تعلل نشان میداد، درست روز بعد از مرگ رزمآرا، در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹، تردید را کنار گذاشت و به ملیشدن صنعت نفت رأی داد: «مجلس شوراى ملی / نظر به اینکه ضمن پیشنهادات واصله به کمیسیون نفت پیشنهاد ملى شدن صنعت نفت در سراسر کشور، مورد توجه و قبول کمیسیون قرار گرفته و از آن جایى که وقت کافى براى مطالعه در اطراف اجراى این اصل باقى نیست، کمیسیون مخصوص نفت از مجلس شوراى ملى تقاضاى دو ماه تمدید مىنماید. بنابراین ماده واحده ذیل را تقدیم مجلس شوراى ملى مىنماید: ماده واحده ـ مجلس شوراى ملى تصمیم مورخ ۱۷/۱۲/۲۹ کمیسیون مخصوص نفت را تأیید و با تمدید مدت موافقت مىنماید.» روز ۲۴ اسفند، ماده واحده ملیشدن صنعت نفت، بدون چک و چانه به تصویب مجلس شورای ملی رسید و در ۲۹ اسفندماه، مجلس سنا نیز بر آن مهر تأیید زد تا این تصمیم، جنبه قانونی به خود بگیرد. به این ترتیب، مرگ رزمآرا، راه را برای تحقق آرزوی دیرینه مردم ایران و ملیشدن صنعت نفت کشور، هموار کرد؛ هرچند که در روایت مربوط به واقعه مجلس ترحیم آیتا… فیض، گزارشهای دیگری هم وجود دارد، اما در اصل ماجرا و نقش این رویداد در تسهیل رأی مجلسین نمیتوان تردید کرد.