غزل «جمهورینامه» و «جمهور» دستبهدست میشد «حقیقت بارکالله، چشم بد دور/مبارکباد این جمهوری زور/ ازین پس گوشها کر، چشمها کور/چنین جمهوری بر ضد جمهور». مدتها بود که موافقان و مخالفان مقابل هم صف بسته بودند و از مدح و ذم جمهوری میگفتند.
اول بهمنماه ۱۳۰۲ بود که مقالهای به طرفداری از جمهوری در ایران در یکی از روزنامههای استانبول به چاپ رسید؛ روزنامههای هوادار رضاخان با تعریف از آن مقاله، نظر رضاخان را پرسیدند ولی او از پاسخ مستقیم طفره رفت. فردای همان روز روزنامهای از قولش نوشت: «ترقی هر کشور بیشتر بستگی دارد به روحیه مردم تا شکل حکومتش. نگاه کنید به یونان و انگلستان. هر دو سلطنتیاند؛ یکی فاسد و منحط و دیگری بزرگ، مرفه و سرزنده.» حتی مکزیک و فرانسه را بهعنوان دو جمهوری باهم مقایسه کرد. میگویند اندیشه جمهوری زمانی که با احمدشاه برای رئیسالوزرایی گفتوگو میکرد در ذهناش قوت گرفت؛ بیتفاوتی شاه را به سرنوشت کشور دید و مزدوری برخی از رجال را برای قدرتهای بزرگ به یاد آورد. اواخر سال ۱۳۰۲، زمانیکه شاه جوان در سفر اروپایی بود، رضاخان کاری شتابزده انجام داد؛ میخواست جمهوری در ایران برقرار کند. مشاوران رضاخان او را تشویق به اینکار میکردند، تنها علیاکبر داور بود که میگفت ایران هنوز آماده جمهوری نیست. کمیتههای جمهوریخواهی تشکیل شد؛ مسکو پیامی در حمایت از جمهوری به سفارت خود در تهران فرستاد، حتی شاهزادههایی چون فرمانفرما و عینالدوله میخواستند ایران جمهوری شود. ملکالشعرای بهار در کنار مخالفانی چون سیدحسن مدرس و سیدابوالحسن حائریزاده جمهوری را مقدمه دیکتاتوری رضاخان میدید و میرزاده عشقی و عارف قزوینی که پیشتر در مدح رضاخان میگفتند و میسرودند، جمهوری رضاخانی را قلابی میخواندند؛ روزنامه «ایرانشهر» در سرمقاله «جمهوریت و انقلاب اجتماعی» نوشت «ما از ته دل این جمهوریت را سلام خواهیم کرد.»شرایط علیه طرح رضاخان بود؛ از ابتدا به جمهوری رضاخانی بدبین شدند، برخی آن را طرح انگلیسی دانستند و برخی زمینهساز دیکتاتوری.
بالاخره روز پنجشنبه، سیام حوت۱۳۰۲، مؤتمنالملک در هفتمین جلسه مجلس پنجم شورای ملی طرحی سهمادهای به قید فوریت وصول کرد که ماده اول آن تبدیل رژیم مشروطیت به جمهوریت بود. حامیان رضاخان یعنی جناح تجدد بهریاست سیدمحمد تدین، حزب سوسیالیست متحد به رهبری سلیمانمیرزای اسکندری و مستقلها در پی تصویب این طرح قبل از شروع سال جدید بودند و اردوی مخالفان به ریاست مدرس، میخواستند تا بعد از عید به تعویق افتد. مدرس به بهانه تقلب در آرا و بینظمی در انتخابات حوزهها تصویب اعتبارنامه نمایندگان را به تأخیر انداخت و تدین دم به تله داد؛ او هم به اعتبارنامه حاج میرزاهاشم آشتیانی تردید کرد؛ این خبط بزرگی بود. نمایندگان طرفدار جمهوری به مدرس ناسزا میگفتند؛ بیستوهفتم اسفند حسین بهرامی(احیا السلطنه) سیلی محکمی در گوش مدرس نواخت؛ صدای آن سیلی تفرقهای در صف جمهوریخواهان انداخت؛ خبر حمله به مدرس در همه جا پیچید؛ سهروز پایانی اسفندماه جمعیت زیادی در بیرون مجلس گرد آمدند با پلاکاردهایی که شعار ضدجمهوریخواهی روی آنها دیده میشد. از طرفی مصطفی کمال پاشا در نطق خود به لزوم تجزیه سیاست از مذهب اشاره کرد و چند روز بعد اعلامیهای در تهران پخش شد؛ جمهوریخواهان به تلاش برای حذف اسلام متهم شدند. علما از متحدان سنتی خود کمک گرفتند؛ این اعتراض تا چند روز ادامه دارد.
قرار بود سوم فروردین مجلس درباره برپایی جمهوریت تصمیمگیری کند، اما جمعیتی پنج هزار نفری اطراف مجلس به طرفداری از شاه شعار میدهند. همزمان تظاهراتی در مسجدشاه برپا میشود. رضاخان دو هنگ را برای متفرق کردن معترضان به اطرا ف مجلس میفرستد اما این اقدام او با اعتراض مؤتمنالملک، رئیسمجلس مواجه میشود. روز پنج فروردین، عدهای از علما و بازرگانان در ملاقات با سردارسپه میخواهند او از طرح جمهوری صرفنظر کند؛ روز بعد رضاخان به ملاقات آیاتعظام حاجشیخ عبدالکریم حائرییزدی، میرزاحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی میرود و قول میدهد به طرح «جمهوری» پایان دهد. او عقبنشینی میکند. یازدهم فروردین راهی قم میشود تا دوباره با علما ملاقات کند. در آنجا از او میخواهند از جمهوریخواهی که «مرضی عموم نبود و با مقتضیات این مملکت مناسبت نداشت»، پرهیز کند. رضاخان به تهران برمیگردد و از اکثریت مجلس میخواهد لایحه را پس بگیرند؛ دوازدهم فروردین اعلامیهای منتشر میشود؛ او اعلام میکند «نهاد سلطنت مشروطه بهترین دژ در برابر بلشویسم است.» این اولین شکست سیاسی رضاخان بود؛ شکستی که در نتیجه آن هجدهم فروردین به قهر تهران را به سمت ملک شخصی خود در رودهن ترک میکند. روزنامههای طرفدارش مقالاتی علیه مخالفان منتشر میکنند، روز بعد نظامیان در تهران و شهرستانها رژهای در حمایتش انجام میدهند. امرای لشکری تهدید به دخالت نظامی در تهران میکنند. تا اینکه در بیستویکم فروردین مجلس در جلسهای فوقالعاده، به مسئولیت رئیسالوزرایی سردارسپه تأکید میکند. سه روز بعد سردارسپه کابینه خود را معرفی میکند؛ او در این کابینه وزارت جنگ را برعهده دارد.