هرازچندگاهی، نظام سیاسی بورژوایی دچار بحران میشود. دمودستگاههای دولتی به مخمصه میافتند، نقاب رضایت برچیده میشود و ابزارهای قدرت به طرزی نگرانکننده برهنه میشوند. برزیل حالا یکی از این لحظات را از سر میگذراند.
این روزها بحث سیاسی در برزیل به سطح جدیدی رسیده است. از ماه می سال جاری میلادی یعنی زمانی که «دیلما روسف»، رئیسجمهوری این کشور برکنار شد و جای خود را به دولت موقت «میشل تمر» داد، شبح کودتا این کشور را فرا گرفته است. همزمان این کشور در حال مبارزه با بحرانی سیاسی و سازمانی است که از ماه فوریه تمام چارچوب سازمانی و تعادل شکننده این کشور را فلج کرده است.
بحران سیاسی اخیر با اماواگرها و علامتسؤالهای بسیار از روز هفدهم آوریل سال جاری میلادی آغاز شد. در آن زمان کنگره ملی برزیل در حرکتی خیره سرانه در حالی به استیضاح دیلما روسف رأی داد که هیچ مبنای قانونی پشت این تصمیم دیده نمیشد؛ تصمیمی فاقد استدلال سیاسی که از سوی بنیادگرایی بیشازحد محافظهکار گرفته شد. روز دوازدهم ماه می، مجلس سنای برزیل، تصمیم کنگره را تأیید کرد که اختلافات عمیق و سردرگمی و ناامیدی گستردهای را به دنبال داشت. روز گذشته و در آخرین اقدام، نمایندگان سنای برزیل با ۵۹ رأی موافق در برابر ۲۱ رأی مخالف تصمیم گرفتند دیلما روسف را به دلیل آنچه تخلف از قوانین بودجه میخوانند، تحت پیگرد قرار دهند؛ امری که میتواند پایانی باشد بر ١٣ سال حکومت حزب «کارگر» در این کشور.
حکم نهایی در آخر ماه آگوست مشخص میشود و به دوسوم آرای ٨١ عضو مجلس سنا نیاز دارد و آنطور که بسیاری از ناظران پیشبینی میکنند، رئیسجمهوری تعلیقشده در آستانه یک شکست بزرگ است. اگر روسف محکوم و به طور قطع از ریاستجمهوری برکنار شود، میشل تمر، رئیسجمهوری موقت تا سال ٢٠١٨ این سمت را در اختیار میگیرد. روند استیضاح روسف، چریک چپ سابق و اولین رئیسجمهور زن برزیل، از آغاز سال جاری میلادی برزیل را فلج کرده و به بحران رسوایی رشوهخواری شرکت نفت دولتی «پتروبراس» دامن زده است.
نکته کمیک ماجرا اما اینجاست که روسف از سوی سیاستمدارانی سرنگون میشود که خود در موارد بسیاری به دلیل فساد تحت پیگرد قرار گرفتهاند و صلاحیت جایگزینی او را ندارند. اتهامات فساد به استعفای سه نفر از اعضای کابینه تمر منجر شد و میتواند تمر را هم گرفتار کند. اکثر منتقدان چپگرا از روند سیاسی کنونی که با کینهتوزی و تباهی همراه است، انتقاد میکنند و نسبت به دردسرهای دولت تمر بهعنوان جانشین درازمدت دولت روسف، هشدار میدهند. دیلما روسف در سال ٢٠١٠ با اکثریت ۵۶درصدی در برابر جناح نئولیبرال پیروز و چهار سال بعد هم با ۵٢ درصد آرا بار دیگر انتخاب شد. پیروزی دوباره روسف خبر بدی برای مخالفان او بود و یکی از دلایل آن هراس از بازگشت دوباره «لولا داسیلوا»، رئیسجمهوری سابق برزیل، در سال ٢٠١٨ به قدرت بود. داسیلوا بین سالهای ٢٠٠٣ تا ٢٠١٠ رئیسجمهوری برزیل بود و با محبوبیتی ٩٠درصدی جای خود را به روسف داد و به همین دلیل به باور بسیاری محبوبترین رئیسجمهور تاریخ این کشور بوده است محبوبیتی که نشان میداد مخالفان برای سالها از دردستگرفتن قدرت باز میمانند.
بااینحال برای درک واقعی شرایط کنونی و پافشاری مخالفان برای سرنگونکردن روسف باید به سال ٢٠١١ بازگشت. روسف اقتصادی پررونق را از لولا داسیلوا به ارث برد. سیاستهای اقتصادی ترکیبی لولا برزیل را به تعادلی مثالزدنی رساند و موجب بزرگترین توزیع مجدد درآمد در تاریخ برزیل شد. برای مثال، حداقل دستمزدها ٧٠ درصد افزایش یافت و و در دهه اول سال ٢٠٠٠ حدود ٢١ میلیون فرصت شغلی ایجاد شد. در این میان تأمین اجتماعی هم به طور قابلتوجهی گسترش پیدا کرد و برزیل شاهد توسعه چشمگیری در آموزش عالی بود. بااینهمه در دور دوم ریاستجمهوری دیلما روسف و افزایش احساس خطر احزاب مخالف، همهچیز در سراشیبی افتاد. رسانههای جریان اصلی، هدایت مخالفان علیه حزب کارگر را برعهده گرفتند و با دردستگرفتن نبض طبقه متوسط و بالادست که در شرایط کنونی میتوانستند ناراضی باشند، تلاش کردند مخالفت با دولت چپگرای برزیل را سازماندهی کنند. طبقه متوسط به بالا از لحاظ اقتصادی خود را تحت فشار احساس میکرد و از فضاهای ممتاز پیشین محروم شده بود. از سال ٢٠١٣ به اینسو رسانهها کوچکترین اعتراضی در برزیل را به بهترین و گستردهترین شکل ممکن پوشش میدادند و نتیجه آن کودتایی است که امروز گریبانگیر روسف و حزب حاکم برزیل شده است.
در چنین شرایطی به باور بسیاری از کارشناسان هیچ راهحل سادهای برای بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برزیل در کار نیست. دیلما روسف حمایت سیاسی خود را از دست داده و به احتمال زیاد در روزهای آتی به طور کامل برکنار خواهد شد. با این حال تلاش برای محبوسکردن دیلما میتواند پیامدهای پیشبینیناپذیری داشته باشد. حتی اگر روسف و داسیلوا از نقشه سیاسی برزیل حذف شوند، هژمونی نئولیبرال نمیتواند ثبات سیاسی و رشد اقتصادی به بار آورد. با وجود حمایت رسانههای مسلط از برکناری قریبالوقوع، احزاب چپ و جنبشهای اجتماعی رادیکال همچنان قوی باقی میمانند و تشدید بحران هم اجتنابناپذیر است. بیشک قربانی محتوم این بحران، طبقه فرودست برزیل است که در ١٣ سال اخیر به نان و نوایی رسیده بود.