سارا قمی که اکنون او را با نام سارادونا در فوتبال ایران می شناسند، بانوی فوتبالیستی که ۵ بار خانم گل لیگ برتر بانوان را از آن خود کرده است. سارا قمی به دلیل تکنیک نابش در فوتبال به سارادونا شهرت دارد.
سارا قمی مرزدشتی (زاده ۲۹ مرداد ۱۳۶۶) بازیکن فوتبال اهل ایران و عضو تیم ملی فوتبال زنان ایران است.
این بانوی فوتبالیست ملّی پوش، در ۲۹ مرداد ۱۳۶۶ در شهر خمام استان گیلان متولد شد. فوتبال پایه را از ردههای نوجوانان و جوانان ملوان بندرانزلی آغاز کرد و به تیم بزرگسالان ملوان بندرانزلی راه یافت.
پست او مهاجم نوک است و با گلهای فراوانی که در لیگ برتر فوتبال بانوان ایران برای تیمش به ثمر رسانده، توانست به تیم ملی فوتبال زنان ایران راه یابد. در تیم ملی پست او، هافبک چپ است.
مجله دوستان : بهدلیل تکنیک نابش به «سارادونا» شهرت دارد، «سارادونای فوتبال بانوان ایران»، بازیکنی است که تاکنون پنج دوره عنوان «خانم گلی» را در لیگ برتر از آن خود کرده و چندی پیش در مراسم برترینهای لیگ برتر ۹۴، از سوی فدراسیون فوتبال مورد تقدیر قرار گرفت
روزنامه آسمان ابی – سعیده فتحی: بهدلیل تکنیک نابش به «سارادونا» شهرت دارد، «سارادونای فوتبال بانوان ایران»، بازیکنی است که تاکنون پنج دوره عنوان «خانم گلی» را در لیگ برتر از آن خود کرده و چندی پیش در مراسم برترینهای لیگ برتر ۹۴، از سوی فدراسیون فوتبال مورد تقدیر قرار گرفت.
این بازیکن گیلانی که ۱۲ سال از عمر ورزشی خود را به عشق استانش و همچنین مرحوم قایقران، در تیم ملوان بندر انزلی گذراند پس از انحلال این تیم بالاجبار راهی بم شد تا تیم شهرداری را همراهی کند. تیم جدید، سرمربی جدید و پست جدید، سارا قمی را تغییر داد تا پای او برای نخستینبار به گلزنی باز نشود! سارا اعتراضی ندارد و با اینکه عاشق گلزنی است، اما سعی میکند با شرایط موجود کنار بیاید و برای تیمش مفید باشد.
فوتبال بانوان در ایران در سالهای اخیر پیشرفت قابل توجهی داشته است، اما همچنان کمبود منابع مالی، بزرگترین مشکل این بخش از فوتبال کشور محسوب میشود. همین موضوع باعث شد سال گذشته چندتن از بانوان فوتبالیست ایران به لیگ کشور همسایه بروند و چندماهی را در آنجا پابه توپ شوند. سارا قمی به همراه ۶ فوتبالیست دیگر همچون زهرا قنبری، زمرد سلیمانی، فروغ موری، کویستان خسروی، پروین فرهادی و افسانه اقبال راهی لیگ عراق شدند و نخستین تجربه لژیونر شدن را چشیدند. از همینرو امروز با این خانم گل فوتبال کشورمان صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.
خانم گل از فوتبال و لیگ برتر چه خبر؟
خبر خاصی نیست و هفته پنجم هستیم، من هم اصلا گل نزدم!
چرا گل نزدی؟
بهخاطر اینکه پستم عوض شده و مربی صلاح دانست که در پست هافبک چپ بازی کنم و دو بازی هم کلا به میدان نرفتم و نتوانستم گلی بزنم.
خب بهخاطر تغییر پستت اعتراضی نداری؟
نه الان باید خودم را با شرایط تیم وفق دهم، فعلا صحبتی نمیکنم و امیدوارم زمان بگذرد و شاید شرایط بهتر شود. ناراحت هستم گل نزدهام، اما کاری نمیتوانم بکنم.
خودت دوست نداری به پست اصلیات برگردی؟
صددرصد دوست دارم، ولی فعلا اینجا مشکل داریم، ۱۳ سال فوروارد بودم و قلبا دوست ندارم در پست دیگری بازی کنم.
۵دوره خانم گل بودی، الان رکورددار هستی؟
بله رکورددار هستم، ولی خانم گلی فقط برای سارا نیست یعنی یک تیم ۲۳ نفره همه تلاش کردند تا من به این مقام برسم؛ اگر بقیه بچهها نبودند مطمئنا من هم موفق نمیشدم.
روزی که فوتبال را شروع کردی فکر میکردی بتوانی گلزن اول ایران شوی؟
بزرگترین آرزویم این بود که یک بازیکن برتر در لیگ برتر فوتبال بانوان ایران شوم، چون همیشه هدفی که دارم، برایش میجنگم و تلاش میکنم تا به آن برسم، بزرگترین آرزویم این بود که بتوانم «خانمگل» ایران شوم، خیلی تلاش کردم و مطمئن بودم که به این هدف میرسم.
حالا چرا رفتی شهرداری بم؟
شهرداری بم شرایط خوبی داشت و بعد از انحلال ملوان به این تیم آمدم و الان هم شرایط خوبی داریم، با اختلاف سه امتیاز در صدر جدول لیگ هستیم.
در کل شرایط فوتبال بانوان چطور است؟
از لحاظ فنی نسبت به سالهای قبل پیشرفت داشتیم. فدراسیون در ردههای پایه خوب کار کرده و بازیکنان جوان وارد لیگ شدند و کیفیت بازیها بالا رفته است. هر سال که میگذرد تجربه بچهها بیشتر میشود و جذابیت هم بالاتر میرود. نبود اسپانسر مشکل اصلی ماست، از نظر مالی حمایت نمیشویم مثلا تیم ملوان بندر انزلی که یک تیم ریشهدار در بانوان بود و ۱۲ سال فعالیت کرد، دو سال پیش به راحتی منحل شد و هیچ کس هم پیگیری نکرد که چرا این تیم کنار رفت.
این مشکل همیشگی بانوان است. پخش نشدن بازیها یکی از معضلات ماست، هیچ برنامهای برای پرداختن به فوتبال بانوان نداریم. استعدادهای بسیار خوبی داریم، اما برای هیچ کس مهم نیست. خیلی از شهرهایی که بازی میکنیم زمینهای آنها داغون است؛ لیگهای دسته پایین آقایان هم در آن زمینها بازی نمیکنند، اما ما خانمها بهخاطر اینکه هیچ نظارتی نیست مجبوریم بازی کنیم. زمینها پر از چاله و چوله است و بعضی مواقع خودمان میمانیم که چطور در این زمین دویدهایم و سالم هستیم (میخندد). آنقدر مشکلات داریم که زمین به چشممان نمیآید.
چرا اینقدر تفاوت وجود دارد؟
واقعا نمیدانم ما هم فوتبال بازی میکنیم، آنها هم بازی میکنند چه فرقی میکند. ما همیشه میگوییم ای کاش ۱۰ درصد از هزینهای که برای فوتبال آقایان میکنند برای ما خانمها میکردند. اصلا ۵درصد آن را برای ما هزینه کنند کافی است. هزینه یک بازیکن فوتبال یک تیم بانوان را ساپورت خواهد کرد، یعنی یک تیم فوتبال بانوان به اندازه یک بازیکن مرد هزینه ندارد و نمیدانم باز چرا از ما حمایت نمیکنند.
سقف قرارداد در لیگ فوتبال بانوان چقدر است؟
فکر میکنم سقف قرارداد ۵۰ میلیون تومان باشد و بیشتر از این نداریم.
شما سال گذشته لژیونر شدید، لیگ عراق چطور بود؟
نخستین تجربه برای ما بود و خیلی نگاهمان تغییر کرد. عراقیها با آن شرایطی که دارند، اما به بانوان توجه بیشتری میکنند. هزینهای که برای بانوان میکنند خیلی بیشتر از ایران است. به بانوان بها میدهند هم از نظر مالی و هم امکانات بهتر از ایران است. زمانیکه به من پیشنهاد شد به عراق بروم، نمیدانستم قرار است در لیگ این کشور بازی کنم. من با این تصور که یک تورنمنت است، به این کشور رفتم. ابتدا خانوادهام به خاطر بحث امنیت، با رفتنم مخالفت کردند، اما شخصی که پیشنهاد بازی را به من داد، به آنها اطمینان خاطر داد که هیچ مشکلی وجود ندارد و گفت آنجا آنقدر امن است که شما فکر کنید سارا به یک سفر تفریحی رفته و همچنین تمرینات پیش فصلش را پشت سر میگذارد که واقعا هم همینطور بود. این لیگ در کردستان عراق برگزار میشد، در منطقهای که کاملا امن است.
پخش تلویزیونی هم داشتند؟
بله بازیهای ما از تلویزیون پخش میشد. ما ۵/۱ ماه در لیگ عراق بازی کردیم. ۱۵ سال پیش لیگ فوتبال ما هم متمرکز بود و رفت و برگشتی نداشتند. در عراق هم اینگونه بود و متمرکز بازیها را برگزار کردند که کمتر از دو ماه زمان برد. حمایتشان از فوتبال بانوان عالی است. من برای تیم زرفانی کردستان عراق چهار بازی انجام دادم و اگر باز هم از من دعوت کنند، حتما میپذیرم چون در فاصله تعطیلی لیگ خودمان است.
برای یکماه و نیم چقدر پول دادند؟
نسبت به ایران خیلی خوب بود. شاید اگر تعداد بازیهایمان بیشتر بود میتوانستیم دو برابر پول ایران را بگیریم. ما هفت نفر از ایران در لیگ عراق بازی کردیم که واقعا تجربه خوبی برایمان بود و از اینکه لژیونر شدم لذت بردم.
از لیگهای منطقه و کشورهای همسایه خبر دارید؟
در فضاهای مجازی دیدم که فوتبال افغانستان راهاندازی شده و دارند تمرین و بازی میکنند. در غرب آسیا تنها کشوری که لیگ منظم دارد ایران است. در آسیا هم فکر کنم ما بهتر از بقیه هستیم. ما چیزی از باشگاههای چین و ژاپن ندیدهایم مثلا بارسلونا و تیمهای اروپایی را میبینیم، اما از آسیا خبری نداریم.
امسال پیشنهاد نداشتی؟
امسال لیگ عراق بهخاطر ناامنی برگزار نشد، اما برای لیگ فوتسال عراق بهم پیشنهاد دادند و من اصلا علاقهای ندارم که بازی کنم.
گلت را برنامه ۹۰ پخش کرد؛ چه حسی داشتی بین زنندگان گلهای برتر بودی؟
خیلی خوشحال بودم. پارسال از فوتبال خودم راضی نبودم و بعد از ۱۲ سال از تیمم جدا شدم و دلم میخواست پرفروغتر باشم، ولی متأسفانه آنطور نشد، ولی وقتی گلم در برنامه ۹۰ پخش شد، خیلی خوشحال شدم چون پنج سالی که من خانم گل شده بودم و ۱۲ سالی که در فوتبال حضور داشتم صحنههای گلهایم پخش نمیشد. از این جهت هم خوب شد تا آقایان فوتبال ما را ببینند و نگویند خانمها هم مگر فوتبال بازی میکنند! آنها حرفهای بدی درباره ما میزنند. واقعا شاید ما از نظر بدنی در سطح فوتبال آقایان نباشیم، ولی از نظر فنی و شرایط فوتبالی چیزی کم نداریم.
بازتابش چطور بود؛ بعد از برنامه چی بهت میگفتند؟
بیشتر آقایان میگفتند مگر خانمها هم میتوانند گل بزنند یا وقتی با خود عادل فردوسیپور صحبت میکردم میگفت خانم قمی گلت شانسی بود، گفتم نه بابا. بعد در تیم ملی هم مشابه آن گل را زدم و فردوسیپور بهم گفت فهمیدم کلا این مدلی گل میزنی، همان موقع به او گفتم اگر فوتبال ما رسانهای شود میبینید که بانوان ما خیلی خوب هستند و مثل مسی و رونالدو در سطح بانوان گل میزنند.
از عادل نخواستی که فوتبال بانوان را هم در ۹۰ پوشش دهند؟
خوشبختانه تازگیها کمی نگاه صداوسیما تغییر کرده و به بانوان هم اهمیت میدهند. به همکاران فردوسیپور گفتم برای بانوان هم وقت بگذارید و قول دادند این کار را بکنند.
حالا چطور به فوتبال علاقهمند شدی؟
چون پدرم و البته برادرم که یک سال از من بزرگتر بود فوتبال بازی میکردند من هم به فوتبال علاقهمند شدم. آن موقع بانوان هنوز فوتبال نداشتند و برای شروع مجبور شدم در بخش فوتسال ثبت نام کنم تا اینکه سال ۸۳ فوتبال بانوان نیز داخل ایران آمد و خانم ایراندوست تیم باشگاهی ملوان را تشکیل داد. عاشق این رشته بودم و از بچگی تفریح ما این بود که فوتبال بازی کنیم.
لایی میخوری یا میزنی؟
لایی میخورم، ولی خوب هم لایی میزنم. انقدر که خوب لایی میزنم خوب لایی نمیخورم.
طرفدار کدام تیم هستی؟
هر تیمی که خوب بازی کند من طرفدارش هستم.
یعنی پرسپولیسی نیستی؟
پرسپولیس دو سال است که خوب بازی میکند و شاید الان طرفدارش باشم، ولی در اصل طرفدار سپید رود و ملوانم؛ البته در اروپا طرفدار سرسخت بارسلونا هستم.
کدام بازیکن را بیشتر دوست داری؟
در لیگ امسال بازی منشا را دوست دارم، اما از قدیمیها بازی خداداد عزیزی و علی کریمی را خیلی دوست داشتم. مسی را هم خیلی دوست دارم.
وقتی خداداد به استرالیا گل زد چند سالت بود؟
من پنجم دبستان بودم و گل خداداد باعث شد سمت فوتبال بروم. در واقع استارت را از آنجا زدم و آن روز گفتم ای کاش من هم میتوانستم یک روز مثل خداداد بازی کنم و این شد که سمت فوتبال رفتم.
حالا شبیه خداداد هستید؟
بابام میگه اخلاقم شبیه خداداد است (میخندد)، اما از نظر فنی میگویند مثل مسی هستم، ولی خودم قبول نمیکنم؛ البته میگویند زهرا قنبری مدل رونالدو بازی میکند و من مسی (باز هم میخندد).
دوست داری فوتبال بانوان به کجا برسد؟
اول از همه دوست دارم در آسیا حرفی برای گفتن داشته باشیم، خیلی بد است آقایان در آسیا اول هستند، اما فوتبال بانوان ما خیلی ضعیف است و در غرب آسیا فقط میتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. امیدوارم روزی به فوتبال بانوان توجه شود و بتوانیم بدرخشیم.
نگاه فدراسیون به بخش بانوان چطور است؟ وضعیت تیم ملی چگونه است؟
از فروردین که از ویتنام برگشتیم هیچ خبری از تیم ملی نداریم و هیچ برنامهای برای تیم ملی بزرگسالان فعلا وجود ندارد. متأسفانه همیشه سهچهار ماه مانده به مسابقات اردوی تیم ملی را تشکیل میدهند. از فدراسیون هیچ خبری نداریم و نمیدانیم برای بانوان برنامهای دارند یا نه…
سالهای اخیر نگاهها به ورزش بانوان تغییر نکرده است؟
بله تغییر کرده است، رسانهها خیلی میتوانند کمک کنند و توجه آنها بازتاب خوبی برای بانوان دارد. از مدال کیمیا در المپیک نگاهها به بانوان تغییر کرد و خوشبختانه هر روز بهتر هم میشود. در این یکیدوسال اخیر حداقل یک عکاس یا خبرنگار را در مسابقاتمان میبینیم و این برایمان خوشحالکننده است.
چی شد حالا سارادونا شدی؟
خیلی سال پیش مربیام بهم گفت تو مثل مارادونا هستی و اسمم را سارادونا گذاشت؛ دیگر این لقب روی من ماند. گل زیاد میزدم و فرشته نجاتی مسئول باشگاهمان آن زمان لقب سارادونا را روی
من گذاشت.
من گذاشت.
بهبه مسی از یه طرف و مارادونا از یه طرف دیگر.
(میخندد) چه شود؟ من چه بازیکنی هستم!
و اینکه تو هم جزو ورزشکارانی بودی که برای کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه پیش قدم شدی.
بله من ۲۴ ساعت تمام تلاش کردم. وسایل مورد نیاز و آب معدنی را جمع کردیم. پدرم هم با یک نیسان آب معدنی و کلوچه جمعآوری کرد. سال ۶۹، سه ساله بودم که زلزله رودبار آمد. ما یک ساعت با رودبار فاصله داشتیم. با اینکه سه ساله بودم، اما تکانهای شدید و وحشت زیادی را که ایجاد شده بود به یاد دارم. تکانهای شدید آن زلزله هرگز از یادم نمیرود.
هنوز در ذهنم باقی مانده است و وظیفه خودم میدانستم به کرمانشاهیها کمک کنم. و قتی ورزشکاران مشهور حضور پررنگ خود را در عملیات یاریرسانی نشان بدهند مردم عادی هم تشویق میشوند. الان هم علی دایی بهعنوان مشهورترین ورزشکار ایرانی پیشقدم شد و همه ما هم دنبال او راه افتادیم. امیدوارم مردم زلزلهزدگان را از این به بعد فراموش نکنند.