روزهای خانه نشینی را چگونه سپری می کنید؟
نشسته ام تا کرونا برود. البته مدت هاست کار نمی کنم.
دلیل کم کاری تان چیست؟
الان نوبت جوانان است و از ما گذشته و آن ها باید کار کنند. من کار خودم را کرده و در گوشه خانه نشسته ام و دوران بازنشستگی را می گذرانم.
بازنشستگی از شما بعید است، چرا که می گویند هنر انتها ندارد و بازیگر تا آخرین لحظه در صحنه نقش آفرینی می کند.
مگر صحنه ای وجود دارد؟! هر کسی دو روز نوبت اوست. ما هم وظیفه خود را در وادی هنر انجام داده ایم. الان در منزل نشسته ام تا تتمه عمرم بگذرد. ان شاءا… همه سالم باشند.
موضوع این است که سینما و تلویزیون به بازیگر در رده سنی شما نیاز دارد و متاسفانه به جای این که در برخی آثار کنونی از بازیگر مسنتر برای سن بالاتر استفاده کنند، بازیگران جوان را گریم و آن ها در مقاطع سنی مختلف بازی می کنند.
صحنه ای وجود ندارد که ما بخواهیم در آن باشیم. صحنه کنونی،زندگی است.
با این شرایط اقتصادی و خانه نشینی چگونه گذران زندگی می کنید؟
من کارمند بازنشسته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستم.
کارنامه تان از سریال «دلیران تنگستان» تا الان چه روندی داشته است؟
خوبی اش این است که الان من تماشاگر خوبی هستم یعنی می فهمم چه چیزی دارم نگاه می کنم و فرقم با آن کسی که نمی داند و این کار را نمی شناسد در همین است. در سال ۵۱ در سریال «دلیران تنگستان» بازی کردم. گذشته ها گذشته و الان هم می گذرد. «آن که نمرده است و نمیرد خداست».
علاقه به دین و مذهب در کلام تان مشهود است و در بازی های شما در آثار مذهبی نیز نمود دارد.
من عاشقانه کار کردم و قضاوت با بینندگان است. این عشق ابدی است یعنی کسی که نقاش خوبی است، بدانید نقاش به دنیا آمده و من و شما و دیگری به تنهایی کاره ای نیستیم. بیننده واقعی آفریدگار بزرگ و اوست که در نهاد هر کسی استعدادی گذاشته است.
بازی در شخصیت های مذهبی و تاریخی چه سختی هایی دارد؟
هر کاری سخت است به خصوص در سینما که هنر هفتم است و شش هنر دیگر را در دل خود دارد. معتقدم بازیگری کار گروهی است، از نویسنده گرفته تا محقق و حتی آبدارچی سر صحنه دست به دست هم می دهند تا یک اثر خلق و روانه آنتن شود یا روی پرده سینما و روی صحنه تئاتر برود. پس بازیگری کاری گروهی است و من مجری یعنی اجراکننده بودم و اکنون تماشاگرم. وقتی با عشق سراغ کاری می روی، آن سختی برایت زیبا می شود. کاری که می تواند مثبت و موثر واقع شود باید برای آن زحمت کشید و از آن لذت برد. من هم از کار کردن لذت می برم.
بازیگر امنیت شغلی ندارد اما عشق است که او را سر ذوق می آورد.
وقتی وارد این حرفه شدم پولی نبود؛ یعنی دستمزد پرداخت نمی کردند. خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج. زمانی که وارد این حرفه شدم، برخی بزرگان کار هنرپیشگی که اکنون به غلط می گویند «بازیگر» از فقر مرده بودند. برای کسب ثروت وارد این حرفه نشدم، بلکه به دنبال عشق و دلم بودم و با لذت کار کردم. حالا که توانش را ندارم می نشینم و نگاه می کنم.
هنگام بازی در سریال «مختارنامه» با برخی بازیگران که حرف می زدم، از بالا بردن توان جسمی و آموزش هایی حرف می زدند تا بتوانند در آثار تاریخی بازی کنند اما شما گفتید احتیاجی به بدلکار ندارید. می خواهم بدانم بازی در این گونه آثار نیاز به چه توانایی هایی دارد؟
هیچ زمانی بدلکار نداشتم و خوشم نمی آید. وقتی آدم خودش می تواند بازی کند، چرا دیگری انجام دهد؟ خودم از قطار پریدم، در ارتفاعات بلند با اسب تاختم، شمشیر زدم و هر کاری که لازم بود با عشق انجام دادم. امیدوارم مورد قبول عموم قرار گرفته باشد.
ساخت آثار تاریخی در اروپا و هالیوود با پروداکشن عظیم و امکانات ویژه و پیشرفته اتفاق می افتد. آیا در کشورمان به این درجه از استانداردهای جهانی رسیده ایم؟
متاسفانه خیر. چون این هنر وارداتی است و از ایران نیامده است.
خاطره ای از بازی در آثار مذهبی، تاریخی دارید که برای خوانندگان ما بگویید؟
در سریال «امام علی(ع)» در نقش یکی از اصحاب رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) به بازیگر نقش مقابل خود گفتم:
«حیات و ممات در تملک خداست ساحر؛ تو راست میگویی اجدادت را زنده کن! تو با سحر و جادو که علم نیرنگ است، بر اسرار خلقت تعرض می کنی مشرک… میخواهی دروغت آشکار کنم؟» بعد با شمشیر گردن او را می زنم و می گویم: «مرد بی نوا برخیز! معجزه موسی، موسی بود، قصه عصا و اژدها، طعنه خالق است بر جهل آدمی؛ برخیز.»
شعر هم می گویید؟
بله گاهی برای دل خودم شعر می گویم.
چرا اشعارتان را منتشر نمی کنید؟
دوست ندارم مدرس یا استاد باشم و دوست دارم زندگی سالمی داشته باشم.
حرف پایانی تان با خوانندگان روزنامه خراسان.
خیلی ممنون که به یادم بودید. من به افرادی که استاد راهنمای شان می شوم یا برای پایان نامه شان سراغم می آیند، می گویم سه پرهیز را فراموش نکنید و سرلوحه زندگی خود قرار دهید و تا می توانید از آن ها دوری کنید؛ ترس، طمع و توقع. این سه چیز را از خود دور کنید و بعد وارد حرفه بازیگری شوید.