یکشنبه , ۲ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۰۹ بعد از ظهر به وقت تهران

یک کودک خیابانی چقدر درآمد دارد؟

مجله انلاین دوستان :  ساعت نزدیک ۸صبح است که سر و کله آقای سبیل کلفت پیدایش می شود. سرکی می کشد و می رود سراغ ماشین اش که ۵۰-۴۰ متری پایین تر پارک کرده . دست مریم کوچولو را می گیرد و سرچهارراه می آورد تا آدامس بفروشد.

dustaan.com-یک کودک خیابانی چقدر درآمد دارد؟روزنامه ایران در بخشی از گزارش خود در باره کودکان خیابانی آورده است: مریم ۷ساله جزو کودکان خیابانی است. او را مدتی است سرچهارراه مطهری- سهروردی می‌بینم. گل می‌فروشد. صبح ساعت ۸ می‌‌آید و شب‌ ساعت۱۰می‌رود. البته تنها نیست؛ مرد سن و سال‌داری با سبیل‌های پت و پهن، پیراهن سفید آستین بلند و یقه باز و شلوار قهوه‌ای و کفش‌های پاشنه خوابانده او را می‌رساند و شب‌ها هم دنبالش می‌آید و اول از همه پول‌ها را می‌گیرد.

به گزارش جماران در ادامه این گزارش آمده است: چند روزی صبح‌ها کمین می‌کنم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. ساعت نزدیک ۸صبح است که سر و کله آقای سبیل کلفت پیدایش می‌شود. سرکی می‌کشد و می‌رود سراغ ماشین‌اش که ۵۰-۴۰ متری پایین‌تر پارک کرده‌. دست مریم کوچولو را می‌گیرد و سرچهارراه می‌آورد تا آدامس بفروشد. امروز دخترک جای گل باید آدامس بفروشد.

می‌روم دوری می‌زنم و برمی‌گردم سرچهارراه. از دخترک چند آدامس می‌خرم تا با این خرید اعتمادش را جلب کرده باشم.شروع می‌کنم به سؤال پرسیدن که آیا درس می‌خواند. مریم که انگار چیزی نخورده و توانی ندارد با صورت کبودش که معلوم است آفتاب آن را سوزانده روسری گل‌گلی‌اش را جلو می‌کشد و می‌گوید نه.
– چرا؟
– آقا منوچهر نمی‌گذارد.
– همونی که تو رو صبح‌ها می‌رسونه؟
– بله
– مگه پدرو مادر نداری؟
– چرا دارم ولی من پیش
آقا منوچهر می‌مانم.
– برای چی؟
– خانواده‌ام وضعشان خوب نیست، پول ندارن، من کارمی‌کنم و آقا منوچهر آخر هفته ۱۵۰هزار تومان به پدرم پول میده.
– به خودت هم پول می‌ده؟
– نه، فقط ناهار و شام.
– چند وقته پیشش کار می‌کنی؟
– یک سال، برادر بزرگترم هم با اون کار می‌کنه، پاتوقش میدان توحیده، داداشم عروسک می‌فروشه.
– خونه تون کجاست؟
-خونه بابام پاکدشته ولی من و داداشم هرندی هستیم توی یک خونه که چند تا دختر و پسر دیگه با ما زندگی می‌کنن.
-پدرو مادرت رو چند وقت به چند وقت می‌بینی؟
– ماهی یکبار
– غذا چی می‌خورید؟
-‌ماکارونی، استامبولی، عدسی، لوبیا از اینجور چیزا
– لباس چی؟
– آقا منوچهر لباس دسته دوم می‌خره
گرم صحبت با دخترک هستم که کسی از پشت یقه‌ام را می‌گیرد، وقتی برمی گردم می‌بینم منوچهراست که زل زده به چشمانم و انگار که دزد گرفته باشد داد می‌زند که با دخترش چه کار دارم، با هزار بدبختی خودم را از او جدا می‌کنم و البته می‌گویم که خبرنگارم و حالا من دستش را می‌گیرم و با دست دیگرم شماره پلیس را می‌گیرم ولی نمی‌دانم که چطور می‌شود با داد و فریادها و شلوغ کاری منوچهر، دورمان پر از آدم می‌شود و او با مریم غیبش می‌زند. حالا چند روزی است که دخترک را آنجا نمی‌بینم، شاید منوچهر به من ناسزا می‌گوید که بازارمطهری – سهروردی را برایش تعطیل کرده ام.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *