دوشنبه , ۱۰ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۲۹ قبل از ظهر به وقت تهران

۱۳ سال حبس بخاطر دیه رفیق

مرد جوان که از ۱۳ سال قبل متهم به قتل دوست صمیمی خود بود، در دادگاه دادخواست اعسار در پرداخت دیه داد.

13 سال حبس به خاطر دیه رفیق

به گزارش خبرنگار جام‌جم، شهریور۸۵ مردی میانسال با مراجعه به کلانتری ملارد از ناپدیدشدن ناگهانی فرزند ۲۴ ساله خود خبر داد و گفت: قرار بود پسرم جواد با دو نفر از دوستانش به سفر بروند اما دیگر از او خبری نشد. با ردیابی ماموران پلیس، محل زندگی یکی از دوستان جواد به نام خسرو شناسایی شد و او پرده از راز مرگ جواد برداشت و گفت : همراه جواد و یکی دیگر از دوستانمان در حال برگشت از سفر بودیم که تصمیم گرفتیم به خانه دوستم در ملارد برویم و مواد مخدر مصرف کنیم. بعد از مصرف مواد، حال جواد خیلی بد شد و اوردوز کرد.چون جواد مامور بود، ما ترسیدیم که گرفتار شویم و برای همین جسد او را دفن کردیم. با اطلاعاتی که متهم در اختیار پلیس قرارداد، جسد مقتول در حوالی هشتگرد در حالی کشف شد که قسمت‌هایی از بدن او را حیوانات خورده‌بودند. پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارجاع شد و با توجه به محتویات پرونده متهم ردیف اول از قتل عمد تبرئه و به دلیل قتل شبه‌عمد به پرداخت دیه محکوم شد. متهم ردیف دوم هم از اتهام معاونت در قتل عمد تبرئه شد. متهم که با پرداخت قسمتی از دیه به قید وثیقه آزاد شد، روز گذشته با دادخواست اعسار در پرداخت دیه به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران آمد و گفت: دادگاه برای من ماهانه دو میلیون و ۷۰۰ هزار تومان قسط دیه تعیین کرده و این در حالی است که من بعد از آزادی از زندان با کارگری تنها می‌توانم ماهی دومیلیون درآمد داشته‌باشم. قضات دادگاه بعد از شنیدن دادخواست،ختم جلسه دادرسی را اعلام کرده و برای رسیدگی به دادخواست او وارد شور شدند.

 

بزرگ‌شدن پسرم را ندیدم

دادگاه که تمام می‌شود، دقایقی پای صحبت‌های متهم می‌نشینیم و از زندگی‌اش بعد از این پرونده حرف می‌زند.
چند سال داری؟
۳۷ سال که ۱۳ سالش را در زندان بودم.
این همه سال را در زندان چطور گذراندی؟
در آرایشگاه زندان کار می‌کردم. گاهی باشگاه زندان می‌رفتم و در مسابقات ورزشی شرکت می‌کردم و گاهی هم به کتابخانه می‌رفتم.
در تمام روزهایی که در زندان گذشت آینده را چطور می دیدی؟
خیلی سخت است آدم در حبس باشد. انگار آدم فقط می‌خواهد زودتر خلاص شود و به این که بعد چه می شود فکر نمی‌کند. من در مرگ دوستم بی‌تقصیر بودم ،اما قبول دارم اشتباه بزرگی انجام دادم که جسدش را دفن کردم. من نمی خواستم او بمیرد. حتی بعد از اینکه حالش بد شد سراغ یک دکتر رفتم که بالای سر او بیاید اما هر چه اصرار کردم نیامد.
شاید اگر به بیمارستان می‌رساندی احیا می‌شد. اینطور نیست؟
من مطمئنم دیگر نبض و تنفسش قطع شده بود.حتی او را سوار ماشین کردیم که به بیمارستان ببریم اما دیگر بی‌فایده بود. می‌ترسیدم گرفتار شوم. کسی حرف یک معتاد را باور نمی‌کند. همه این بلاها را اعتیاد سرم آورد.
چند وقت بود اعتیاد داشتی؟
وقتی کلاس پنجم دبستان بودم سیگار‌کشیدن را شروع کردم. بعد هم کم کم مواد مخدر را تجربه کردم.
پول پیش اقساط دیه را چطور تهیه کردی؟
دو نفر از زندانیان به من کمک کردند و مقداری پول با کمک خیرین تهیه کردیم.
الان از این که آزاد شدی خوشحالی؟
زندگی‌ام تباه شده.جوانی‌ام در زندان گذشت و بزرگ شدن فرزندم را ندیدم.وقتی بازداشت شدم همسرم فقط ۲۰ سال داشت که با یک بچه سه ساله تنها ماند. زندگی مشترکم را هم به‌خاطر این پرونده از دست دادم و همسرم متارکه کرد.حالا فقط دلم می‌خواهد تلاشم را برای آینده پسرم کنم. شرمنده مادر و خواهرم هم هستم.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *