پسر جوان زمانی که در خواستگاری از دختر مورد علاقه اش جوان رد شنید، دتبه اقدام هولناکی زد.
به گزارش جام جم ؛اوایل تیر امسال خانوادهای با حضور در پلیس آگاهی غرب استان تهران با طرح شکایتی مدعی شدند دختر جوانشان برای خرید، خانه ر ا ترک کرده و ناپدید شده است.
همزمان با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات ماموران برای یافتن دختر گمشده آغاز شد تا این که دو روز بعد، خانواده او با حضور دوباره در پلیس آگاهی گفتند به جان او سوءقصد شده و دخترشان در بیمارستان بستری است.
ماموران برای بررسی موضوع به بیمارستانی که او بستری بود، اعزام شدندکه معلوم شد وی توسط مردی جوان سوزانده شده است.
دختر جوان در حالی که بدنش سوخته و سرو صورتش باند پیچی شده بود و به آرامی حرف میزد، به افسر تحقیق گفت: با پسری از چند ماه پیش دوست شده بودم. میخواستیم با هم ازدواج کنیم، اما به دلیل مشکلاتی که بر سر راهمان بود دیگر تمایلی برای ازدواج با او نداشتم و ارتباطمان پایان گرفت. روز حادثه او با من تماس گرفت و خواست برای آخرین بار همدیگر را ملاقات کنیم. خواستهاش را پذیرفتم و به ملاقاتش رفتم. او مرا به باغی در حومه شهریار برد.
وی ادامه داد: خواست دوباره با هم دوست شویم تا شاید بتوانیم مشکلات گذشته را پشتسر بگذاریم و با هم ازدواج کنیم، اما خواستهاش را قبول نکردم. میدانستم این ازدواج سرنمی گیرد و آینده خوبی در انتظارمان نیست. او در یک لحظه انگار خشم تمام وجودش را فرا گرفت. آنقدر عصبانی بود که چیزی نمیفهمید. با هم درگیر شدیم و خواستم از آنجا بروم.
دختر جوان ادامه داد: پسر جوان ناگهان گالن بنزینی آورد و روی من پاشید و بعد فندکی را روشن کرد. شعلههای آتش یکدفعه سرتاپایم را گرفت. فریاد زدم، اما انگار کسی صدایم را نمیشنید. دقایقی که گذشت، او از کاری که انجام داده بود، پشیمان شد. بسختی شعلههای آتش را خاموش کرد. بعد مرا سوار موتورش کرد و به سمت بیمارستانی بهراه افتاد. او مرا مقابل بیمارستان رها کرد و متواری شد. ماموران با اطلاعات به دست آمده از او، جستوجو برای دستگیری مرد جوان را آغاز کردند، اما او خانهاش را ترک کرده بود و کسی از او خبری نداشت.
در ادامه معلوم شد دختر مصدوم به بیمارستانی در تهران منتقل شده و آنجا تحت درمان است. ۱۰ روز بعد از این حادثه دختر جوان بر اثر شدت سوختگی جان باخت. با مرگ دختر جوان روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد. جستوجوها برای دستگیری پسر جوان به اتهام قتل ادامه داشت تا این که دو روز پیش او وقتی برای بررسی وضعیت دختر جوان به شهریار بازگشته بود، شناسایی و از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی غرب استان تهران بازداشت شد.
متهم با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی شد و اظهارات ضد و نقیضی را بیان کرد؛ اما در ادامه تحقیقات وقتی متوجه شد دختر جوان فوت کرده، سکوت خود را شکست و به قتل وی اعتراف کرد.
متهم به قتل گفت: من و دختر جوان به هم علاقهمند بودیم و میخواستیم ازدواج کنیم؛ اما بنا به دلایلی از هم جدا شدیم و ارتباطمان تیره شد. سعی کردم دوباره این شرایط را بهتر کنم که نشد. آن روز قراربود با هم حرف بزنیم، اما یکدفعه دعوایمان شد.
وی افزود: عصبانی شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم. در اوج عصبانیت بنزین را روی او ریختم و وی را به آتش کشیدم. بعد پشیمان شدم و شعلههای آتش را خاموش کردم. دختر مورد علاقهام را به بیمارستان رساندم تا شاید زنده بماند، اما وقتی بازداشت شدم، پی بردم او فوت شده است. حماقت کردم و زندگی او و خودم را تباه کردم.