چهارشنبه , ۵ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۴:۴۱ قبل از ظهر به وقت تهران

نامه سرگشاده دختران جورج بوش به دختران باراک اوباما

دختران رئیس جمهور پیشین امریکا نامه ای سرگشاده خطاب به ساشا و مالیا دختران رئیس جمهور کنونی امریکا نوشته اند.

https://dustaan.com/files/uploads/-000//1/www.dustaan.com-مجله-اینترنتی-1484756295.jpgبه گزارش مهر، در حالی که «ساشا» و «مالیا» دختران «باراک اوباما» رئیس جمهورِ در حال گذار آمریکا خود را برای تَرک کاخ سفید حاضر می‌ کنند، «جنا» و «باربارا» دختران «جورج بوش» رئیس‌ جمهور سابق آمریکا نامه سرگشاده‌ ای به آنان نوشته‌ اند.

متن کامل این نامه که در مجله «تایم» به چاپ رسیده به شرح زیر است:

«ساشا» و «مالیا»، ۸ سال قبل در یک روز سرد ماه نوامبر ما به شما در پای پلکان کاخ سفید خوش آمد گفتیم. در حالی که شما به خانه جدیدتان خیره شده بودید ما شوق و هراس را در چشمانتان می‌ دیدیم.

ما کارمان در بالتیمور و نیویورک را زودتر از وقت معمول رها کرده و به واشنگتن آمده بودیم تا کاخ سفید را به شما نشان دهیم. شما را به تمام کارکنان کاخ سفید- گل فروش‌ ها، باغبان‌ ها و سرپیشخدمت‌ ها معرفی کردیم؛ همه کسانی که خودشان را وقف این کرده‌ اند تا این بنای تاریخی را به صورت یک خانه درآورند.

ما چهار نفر در سرسراهای کاخ سفید که شما چاره‌ ای جز نقل مکان به آنجا نداشتید این طرف و آن طرف رفتیم. هنگامی که شما روی نرده اتاق آفتاب، سُر می‌ خوردید، این درست همان کاری بود که ما وقتی ۸ سالمان بود انجام داده بودیم و دوباره در ۲۰ سالگی و به یاد نوجوانی آن را تکرار کردیم. شادی و خنده شما مُسری بود.

در طول ۸ سال، شما کارهای زیادی کرده‌ اید و چیزهای زیادی دیده‌ اید. در جزیره «روبن» کنار در سلولی که نلسون ماندلا، دهه‌  ها در آنجا زندانی بود، ایستادید. شما با مادرتان به لیبریا و مراکش رفتید و با دخترها درباره اهمیت آموزش صحبت کردید. شما در ضیافت‌ های شام رسمی شرکت کردید، در پارک‌ های ملی گردش کردید، با رهبران بین المللی ملاقات کردید و حین بخشودگی بوقلمون به مناسبت روز شکرگزاری، توانستید به لطیفه‌ های پدرتان بخندید، تمام این‌ ها در حالی بود که بچه بودید، به مدرسه می‌ رفتید و دوست پیدا می‌ کردید.

ما شما را در حالی که با وقار و به راحتی از یک دختر خردسال به یک زن نوجوان تبدیل می‌شدید؛ نظاره می‌ کردیم و در طول این جریان شما یکدیگر را داشتید، درست مثل ما.

و حالا شما در آستانه ملحق شدن به یک باشگاه پذیرفته شده دیگر هستید، باشگاه فرزندان رؤسای جمهور پیشین، عضویتی که دنبال آن نبودید و اطلاعاتی هم در باره آن قبلا به شما داده نشده بود. ولی اتفاقات خوبی در انتظار شماست. شما داستان زندگی‌تان را خواهید نوشت، بدون سایه والدین مشهورتان، با این وجود تجربیات هشت سال گذشته همیشه با شما خواهد بود. اشخاص فوق العاده‌ ای را که در کاخ سفید کار می‌ کنند، هیچوقت فراموش نکنید. «نانسی» مسؤل تزیین گل در کاخ سفید کسی بود که وقتی ما هفت ساله بودیم هنگام مراسم تحلیف پدربزرگمان به ما خوش آمد گفت و ما را از هوای سرد بیرون به داخل برد. او به ما کمک کرد که دسته گل‌ های رنگارنگی از گل‌ های زمستانی برای کنار تخت پدر بزرگ و مادر بزرگمان درست کنیم. بیست سال بعد، نانسی گل عروسی «جنا» را درست کرد. شما هم قدر «نانسی» خودتان را بدانید.

ما تماس با مأموران محافظمان را حفظ کرده‌ ایم. آنها بخشی از بزرگ شدنمان بودند. از رفتن به کالج لذت ببرید. بیشتر مردم دنیا این را می‌دانند و ما هم همین کار را کردیم. شما دیگر سنگینی دنیا را برشانه‌ هایتان ندارید. چیزهای مورد علاقه‌ تان را کشف کنید. خودتان را پیدا کنید.

تمام چیزهایی را که دیده‌ اید، مردمی که ملاقات کرده‌ اید و درس‌ هایی را که یاد گرفته‌اید، همه را حفظ کنید و بگذارید راهنمای شما در تغییرهای مثبت باشد. تردیدی نداریم که این کار را خواهید کرد. سفر با پدر و مادرمان بیش از هر کلاسی به ما درس داد. این سفرها چشم‌هایمان را روی مردمان تازه و همچنین فرهنگ‌ ها و ایده‌ های جدید باز کرد.

در میشیگان با کارگران کارخانه ملاقات کردیم در کالیفرنیا معلم‌ها و در مرز میانمار شفادهندگان را دیدیم، در کامپالا بچه‌هایی را دیدیم که در خیابان‌های پر گرد و خاک برای دیدن رئیس جمهور صف کشیده بودند و کودکان مبتلا به ویروس اچ آی وی، که منتظر دریافت دارو برای نجات جانشان بودند.

دختر لاغر اندامی که لباس تازه آبی رنگش را پوشیده بود، خیلی کم سال به نظر می‌رسید ولی این طور نبود. کوچک به نظر رسیدن او ناشی از بیماری بود. مادرش پذیرفته بود که ممکن است تا زمان اثربخش بودن داروها دخترش زنده نباشد ولی خواهران و برادرانش زنده خواهند ماند. بعد از دیدن این دختر بود که «باربارا» وقتی به مدرسه برگشت رشته تحصیلی اش را عوض کرد و مسیر زندگی‌ اش تغییر یافت.

شما در زیر فشار باورنکردنی کاخ سفید زندگی کرده‌اید. شما انتقادات تندی را می‌شنیدید که مردمی که هرگز حتی پدر و مادرتان را ملاقات نکرده بودند، از آنها می‌کردند. شما کنار ایستاده بودید و شاهد انتقادها از پدر و مادر عزیزتان بودید. پدر و مادری که شما را مقدم بر همه چیز قرار داده بودند و نه تنها دنیا را به شما نشان دادند بلکه آن را به شما ارائه نیز کردند. در حالی که فصل تازه زندگی شما شروع می‌شود، مثل همیشه، آنها مواظب و حامی شما خواهند بود.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *