شنبه , ۱ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱:۳۷ بعد از ظهر به وقت تهران

مفقود شدن ۱۶ مرد در اتش

عملیات آواربرداری از ویرانه های به‌جا مانده‌ از ساختمان پلاسکو ۹ روز پس از وقوع حادثه‌ی ریزش با پایانی ناخوش و کشته شدن ۱۶ آتش‌ نشان و تعدادی شهروند پشتِ سر گذاشته شد.

%postname%

اینجا و همین حالا شما قرار است یک قصه را با ما مرور کنید. همین دیروز بود. همه ساکنان پایتخت صدایش را شنیدند. ساختمان پلاسکو با ۲۹ هزار مترمربع در مرکزی‌ترین نقطه‌ی تهرانِ بزرگ؛ در کمتر از دو ساعت به تلی از آهن و بتون و نخاله و خاک بدل شد.

به گزارش ایلنا؛ آواربرداری از بقایای به‌جا مانده‌ی ساختمان پلاسکو ۹ روز پس از وقوع حادثه‌ی ریزش با پایانی ناخوش و کشته شدن ۱۶ آتش‌نشان و تعدادی شهروند پشتِ سر گذاشته شد. گرچه در نقطه‌ی نهایی پیکر هر ۱۹ آتش‌نشان و شهروند از زیر آوار خارج شد اما هنوز از سرنوشت دیگر مفقودان خبری نیست. کسبه‌ی پاساژ پلاسکو می‌گویند حدود هفت نفر از دکان‌داران از زیرآوار بیرون آورده نشده‌اند و جانشین فرمانده پلیس تهران بزرگ از مفقود شدن ۱۰ نفر براساس اعلام خانواده‌های آنها در ماجرای پلاسکو خبر داده‌است. این یعنی هنوز از سرنوشتِ اجساد باقی‌مانده در زیر آوار خبری در دست نیست و چون قرار نیست خبری بشود ما فردا را طور دیگری آغاز می‌کنیم. مردان‌مان را به خاک می‌سپاریم و چشم به انتظار روزهای بعد خواهیم شد.

 

پلاسکو چرا کمر خم کرد؟!

در روزهای اولِ پس از حادثه؛ علت آتش‌سوزی و انفجاری که باعث شد ساختمانِ پلاسکو کمر خم کند، گازوئیل موجود در طبقات میانی عنوان شد اما این موضوع و وجود منبعِ گازوئیل در طبقات میانی پس از چند روز توسط یکی از کسبه همین ساختمان تکذیب و مشخص شد علت حادثه؛ انفجار منبع گازوئیل نبوده‌است.

 

پس از ردِ علت حادثه به وسیله‌ی منبع گازوئیل؛ مسئولان ستاد بحران، نشتِ گاز و انفجارِ کپسول‌های گازی موجود در ساختمان را علت عنوان کردند اما این دلیل هم چند روزی بیشتر دوام نیاورد تا ریشه‌ی انفجار کماکان در هاله‌ای از ابهام باقی بماند.

 

سرانجام در روز‌های پایانی آواربرداری از ساختمان پلاسکو؛ وزیر کشور روی هر دو احتمال خطِ بطلان کشید و اتصالات برق را باعث رخ دادن این حادثه عنوان کرد و تاکید کرد: “هنوز باید درباره علت حادثه تحقیق کرد”. تا آنکه وزیر اطلاعات در خرابه‌های پلاسکو حاضر شد و پای احتمال دیگری را به میان کشید و آن را به یک رخداد تروریستی نزدیک کرد: “هنوز اطلاعاتی درخصوص تروریستی بودن این حادثه به ما نرسیده ولی چون موضوع به امنیت ملی مربوط است همچنان به تحقیق در این مورد ادامه خواهیم داد”.

 

کافی‌ست دلایل و احتمالات فوق را کنار هم بگذاریم تا اطمینان یابیم هنوز هیچ دلیل واضح و مبرهنی برای انفجار ساختمانِ ۱۷ طبقه پلاسکو ازسوی مسئولان عنوان نشده و آنچه در رسانه‌ها انعکاس یافته تنها حاصلِ حدس‌ها و گمان‌های قریب یا دور از واقعیت از نگاه مسئولانِ هریک از نهادهای اجرایی کشور است.

 

باید رازی در انفجارهای میانی باشد

دومین سوال بزرگ در انفجار ساختمان پلاسکو این است که؛ باوجود آنکه ابتدا طبقات فوقانی دچار آتش‌سوزی شده بود؛ چرا ناگهان انفجار در طبقاتِ میانی موجباتِ فروریختن ساختمان را فراهم کرد؟!

 

شایعات درباره علت انفجار طبقات میانی و دلایل آن هنوز به پایان نرسیده و هرکس به نوعی در این‌باره اظهارنظر می‌کند اما نباید فراموش کرد که پاسخ به این سوال می‌تواند رازِ فروریختن ساختمان پلاسکو را برملا کرده و حدس‌ها و گمان‌ها را به مقصد نهایی و علت غایی حادثه سوق دهد.

 

اولین‌های حاضر در خیابان جمهوری

انفجار در ساختمان پلاسکو با یک خبر عادی و شاید چیزی شبیه به یک شوخی آغاز می‌شود. درست زمانی‌که بسیاری از چشم‌ها بر صفحه تلویزیون خیره شده تا یک اتفاق معمولی از یک آتش‌سوزی نسبتا عادی در یکی از ساختمان‌های قدیمی تهران را گزارش کند؛ ناگهان تمامی ساختمان فرومی‌ریزد و در کمتر از کسری از ثانیه؛ خبرنگاران خود را به خیابان جمهوری می‌رسانند.

 

با پایان لحظاتِ اولیه و بهتِ ناشی از غیرقابلِ پیش‌بینی بودن حادثه؛ به تدریج خبرنگاران سوار بر موج خبری شده و شیوه‌ی اطلاع‌رسانی خود را بنا بر خط و مشی ِ رسانه‌ی حامی خود پایه‌ریزی می‌کنند. هر خبرنگار سعی دارد مسئولی پیدا کند تا پاسخ روشن‌تر و قریب به اطمینانِ بیشتری از زبان او گزارش کند اما دامنه‌ی این گفت‌وشنودها همیشه هم قابل هدایت و کنترل نیست.

 

در روی دیگر سکه نیز بسیاری از مسئولان با سرعت سعی دارند خود را به محل حادثه برسانند و وقتی خود را با دوربین‌ها و رکوردرها روبرو می‌بینند؛ هریک روایتی از ماجرا را آنگونه که دیده یا از دیگران شنیده‌اند؛ برای خبرنگاران بازگو می‌کنند. اگر باور داشته باشیم که هیچیک از مسئولان از این فرصت برای نمایشِ در صحنه بودنِ خود استفاده نخواهند کرد؛ اما این نتیجه‌گیری که پاسخ‌های مدیران گاه اصلا با یکدیگر همخوانی نداشت و در پاره‌ای موارد آنها پاسخی متفاوت با دیگر همکاران خود که شاید دقایقی قبل در همان محل ایستاده بودند؛ به خبرنگاران می‌دادند، خیلی هم اغراق‌آمیز و دور از انصاف نیست.

 

پشتِ سرِ مردانِ آتش چه کسانی ایستاده بودند

شاید به همان اندازه که آتش‌نشانان و امدادگران و افراد انتظامی در نُه روز گذشته در ساختمان پلاسکو حضور داشتند و تک به تک قابل شناسایی بودند؛ خبرنگاران و عکاسان هم اجزای جدایی‌ناپذیر این اتفاق بوده‌اند. خبرنگاران در تمام نقاط محل‌های آواربرداری؛ در ضلع شمالی باشد؛ جنوبی؛ شرقی؛ غربی یا مرکزی؛ یک گام پشتِ سرِ امدادگران و آتش‌نشانان؛ خود را به آتش و آوار نزدیک می‌‌کردند.

 

اما به تدریج که؛ هیجان و انرژیِ حاصل از ماجرا کم‌کم فروکش می‌کند و خستگی و فشار ناشی از آلودگی هوا و غبار موجود در فضا تداوم می‌یابد، کار سخت‌ و سخت‌تر می‌شود. در این زمان آنها نیازمند آن هستند که گوشه‌ای نزدیک به محلِ حادثه؛ استراحت کرده و با تمرکز بیشتر، خبرها و گزارش‌های خود را کامل کنند. اما مطابقِ رسمِ معمولِ تمامِ رویدادهای خبری، چه بخشی که به هنر و فرهنگ مربوط است یا ورزش یا سیاست یا اقتصاد یا هر رویداد دیگری یعنی اینکه خبرنگاران در هیچیک مناسبت‌ها محلی از اعراب ندارند؛ در حادثه ساختمان پلاسکو نیز از تدارکِ یک چادر در محل یا نزدیک به محل حادثه برای خبرنگاران چشم‌پوشی شد و البته برخی خبرنگاران این کاستی را با برخوردهای فیزیکی بیش از پیش لمس کردند.

 

بعضی هم وقتی سراغِ ماسک‌های استاندارد را می‌گرفتند که این اواخر تعدادشان رو به کاهش گذاشته بود؛ به دیوار بسته برخورد می‌کردند و اگر خبرنگاری کمتر سماجت به خرج می‌داد؛ ممکن بود یک ماسک مناسب برای حضور در منطقه بحران را برای یک روز از دست بدهد و سهم بیشتری از سم و دودِ موجود در فضا را به ریه‌ فرو ببرد. به این گرفتاری؛ پافشاری نیروهای انتظامی برای هدایتِ نو به نویِ خبرنگاران و عکاسانِ حاضر به خارج از محوطه و محلِ وقوعِ حادثه را باید افزود. اخراجِ مدام و سپس باز شدنِ دوباره‌ی درها به روی خبرنگاران سردرگمی حاکم بر فضای رسانه‌ای را شدت بخشیده و گاه موجبات داغی بازار شایعه را فراهم می‌کرد.

 

مظلومیت یعنی یک آتش‌نشانِ بدون سلاح 

در طول روزهایی که آتش‌نشانان درحال امدادرسانی و تخلیه آوار بودند؛ زمزمه‌هایی گاه به وضوح شنیده می‌شد. نیازی هم نبود گوش‌ات را به دهانی نزدیک کنی تا بشنوی چه کلماتی در این فضا جابجا می‌شود. آتش‌نشانانی که دوستان و همکاران خود را از دست داده بودند و آنها که زیر آوار در جستجوی برادران خود بودند؛ بی‌محابا از کم‌لطفی‌هایی می‌گفتند که در این سال‌ها در حق آنها روا شده است.

 

برخی زبان به انتقاد گشوده و می‌گفتند هنوز اجساد عزیزانِ ما زیر خروارها بتون و آهن است آن وقت می‌خواهند مجلسِ نمادین تشییع را برگزار کنند. عده‌ای با تلخی گره به ابرو انداخته و حسرت‌زده به خروارها خاک و آهن زل زده و می‌گفتند؛ مسئولانی که امروز دغدغه آتش‌نشان‌ها را دارند آیا قبل از حادثه نمی‌دانستند که ناجیانِ مردم باید مسلح باشند؟ ما دربرابر حوادث؛ لخت و بدون سلاح هستیم. یک آتش‌نشان در امریکا آنقدر تجهیزات دارد که به راحتی شهروند را از داخل آتش‌نجات می‌دهد اما اوضاع ما آنقدر  بحرانی هست که نمی‌توانیم جان خود و شهروندان‌مان را نجات دهیم. یکی می‌گفت: “من و همه همکارانم شرمنده مردم‌ایم. مردم بدانند که ما در برابر حوادث لُخت هستیم”.

 

داستانِ تخلیه از سطح چه بود

بیایید ماجرا را دوباره مرور کنیم. ساعت ۷:۵۹ دقیقه صبح روز پنجشنبه عابران در خیابان جمهوری متوجه آتش در طبقات بالایی ساختمان پلاسکو می‌شوند. واکنش‌ها و دویدن‌ها به داخل و خارجِ ساختمان بالا می‌گیرد. بر تعداد آتش‌نشانانِ حاضر در اطراف ساختمان به تدریج اضافه می‌شود. بالاترین مقام اجرایی پایتخت نیز ساعت ۱۲ سفر خود به شهر قم را نیمه‌کار گذاشته و خود را به محل حادثه می‌رساند.

 

به‌نظر می‌رسد شهردار خیلی زود مدیریت بحران را به دست گرفته و دستور می‌دهد آتش‌نشان‌ها تخلیه‌ی ساختمان از سطح را در دستور کار قرار بدهند گرچه نشانه‌هایی از تخلیه از سطح آوارها درنهایت دیده نشد و به‌جای آن آواربرداری از دو سمت شرق و غرب آغاز شد. هنوز هم مشخص نیست منظور شهردار تهران درمورد تخلیه از سطح چه بوده است اما مسئولان شهرداری همان روز اعلام کردند؛ ما نمی‌توانستیم ساختمان را پلمپ کنیم. آنها؛ قانونگذاران و وزارت کار را مقصران اصلی حادثه معرفی می‌کردند اما ناگفته پیداست که شهردار می‌توانست با پیگیری‌ و اطلاع‌؛ این موضوع را به مراجع قضایی منعکس کرده و با رسانه‌ای کردنِ نبودِ ایمنیِ ساختمان؛ اقدام به آگاه‌سازی کند. شاید با انجام چنین اقداماتی؛ هرگز شاهد بروز حادثه با این شدت و حدت نمی‌بودیم.

 

سه ژرمن

سه روز از حادثه گذشته و هنوز تلی از آوار روی‌هم انبار شده و تنها یک آتش‌نشان از مهلکه بیرون برده شده که او نیز در بیمارستان جان باخت. از دیگر مفقودشدگان در حادثه خبری در دست نیست. تیم عملیات آواربرداری و تجسس برای افزایش امیدها و پایان بخشیدن به بیم‌ها؛ ابتکار به خرج داده و دست به دامنِ سه سگِ ژرمن می‌شود. سپکاها با کاور پلیس وارد میدانِ آوار می‌شوند.

 

سه حیوان وفادار هرچه بیشتر جستجو می‌کنند؛ محبوب‌تر می‌شوند. چشم‌ها به واکنش‌های آنها دوخته شده؛ همه امیدوارند ژرمن‌ها؛ پیکرهای زیر آوار را به زودی ردیابی کنند. آنها که در محل بودند رد سگ‌ها را دنبال می‌کردند و آنها که از مانیتور تلویزیون عملیات جستجو را دنبال می‌کردند؛ زمزمه‌کنان از خدا می‌خواستند به زودی خبری از مفقودان به دست برسد و سگ‌ها در جستجوی خود موفق باشند. به این ترتیب؛ چیزی نگذشت که سه ژرمن به سوژه اصلی رسانه‌ها تبدیل شدند تا آنجا که هر وقت سپکاها به آوارها نزدیک می‌شدند؛ خبر ورودشان به سرعت در شبکه‌های مجازی می‌پیچید و امیدها افزایش می‌یافت. سه روز گذشته و در شش روز پایانی؛ ژرمن‌ها در تمام مدت یک نفس برای یافتنِ آتش‌نشان‌ها و شهروندان زمین را بو کشیده و دم‌های بلندشان را در هوا تکان می‌دادند.

 

بازار دزدها و اخلال‌گران از رونق افتاد

حضور ماموران نیروی انتظامی از ساعات ابتدایی حادثه خیابان جمهوری قوت گرفت. آنها با محدود کردن و ایجاد یک دیوار حائل ابتدا تلاش کردند امنیت منطقه را برقرار و صحنه را از حواشی دور نگاه دارند. به نوعی که در طول ۹ روز آواربرداری هیچ شکایتی درباره سرقت یا نبود امنیت در منطقه به گوش نرسید و دهان به دهان هم نچرخید. کار دیگر مهم این قوا تمرکز و توجه ویژه‌ به کشفیات ساختمان خصوصا گاوصندوق‌های کشف شده بود.

 

چالشی به نام شهید

۹ روز از حادثه پلاسکو گذشت. از دقایق اولیه با قطعی شدن فوتِ چند آتش‌نشان حاضر در محل؛ رسانه‌ها از کشته‌شدگانِ آتش‌نشان در ساختمان پلاسکو باعنوان شهید یاد کردند. در پیام‌های تسلیت مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور از شهامت و دلسوزی آتش‌نشانان تقدیر شد و یکی از معاونان شهرداری در پنجمین روز از بهمن ماه؛ در جمع رسانه‌ها گفت: “مقام معظم رهبری مقرر کردند که شهدای آتش‌نشان به عنوان شهدا منظور شوند و از این بابت از ایشان تشکر و قدردانی می‌کنیم”.

 

در این میان هنوز بنیاد شهید با صدور اطلاعیه‌ای نسبت به شهید نامیده شدن آتش‌نشانان کشته شده واکنش نشان داده و تاکید می‌کند: “این بنیاد بنا به دلایلی که در قانون آمده است نمی‌تواند کشته‌شدگان در ساختمان پلاسکو را شهید بنامد”. درنهایت چالشی به نام شهید در این روزها بخشی از اذهان عمومی را نسبت به عملکرد و تصمیمات برخی نهادها به واکنش واداشت و حواشی زیادی نیز به بار آورد که اگر بود مدیریت یکپارچه در طرح عناوین و وعده‌های داده شده؛ می‌شد مانع از قوت یافتن آنها شد.

 

سلفی‌های مغبون و شهروندانِ غمخوار

گرچه یکی از مصایب این حادثه و آنچه در ساعات و روزهای اولیه کار آتش‌نشانان و تیم‌های امدادرسانی را بسیار دشوار کرده بود؛ حضور مردم و افراد جویای نامی بود که برخی به خیالِ سلفی گرفتن و بعضی به دلیلِ کنجکاوی آن روزها بیش از هر زمان دیگری گذرشان به خیابان جمهوری می‌افتاد و ناچار مقابل ساختمان پلاسکو متوقف می‌شدند و به هیکلِ فروافتاده در زمینِ آن چشم می‌دوختند و در این فاصله دستی هم به جیب برده و همراه‌های کوچک و بزرگ‌شان را در این تماشا شریک می‌کردند و فیلم پشتِ فیلم و عکس پشتِ عکس…. اما سرانجام پس از اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی‌هایی که در این زمینه صورت گرفت و هنگامی که قبحِ ناشی از سلفی گرفتن در ماجراهای تلخ اجتماعی بیش از پیش در جامعه رخ نمود کرد؛ حضور افراد عادی در منطقه کمتر و کمتر شد و آنها که آمدند بیشتر به دنبالِ ابراز همدردی یا اهدای کمک‌ بودند. با توزیعِ خوردنی‌هایی مانند چای، انواع آشامیدنی، غذا، میوه، شیرینی و چیزهایی از این دست.

 

آوار ۲۹ هزار متری در ۹ روز جمع شد، جمع‌آوری آوار ۲۹۰ هزار متری چقدر زمان می‌برد؟

بله، ساختمان پلاسکو با ۲۹ هزار مترمربع در مرکزی‌ترین نقطه‌ی تهرانِ بزرگ؛ در کمتر از دو ساعت به تلی از آهن و بتون و نخاله و خاک بدل شد. دو خیابان بزرگ و مهم انقلاب و جمهوری به علاوه‌ی خیابان‌های اصلی دیگری که دورتادور این ساختمان از شمال به جنوب و از شرق به غرب کشیده شده‌اند؛ دسترسی به این ساختمان را به آسانی فراهم می‌کردند. با این‌وجود بسیاری از آتش‌نشانان به دلایل مختلفی ازجمله دور بودن نقطه‌ی اعزامی‌شان و شلوغی‌ِ خیابان‌ها موفق نشدند خیلی زود خود را به محل حادثه برسانند و زمانی که کار از کار گذشت؛ ماشین‌های بزرگ خاکبرداری؛ کامیون‌ها؛ بیل‌های مکانیکی و آمبولانس‌ها هنوز برای رسیدن به منطقه‌ی بحران با مشکلات زیادی مواجه بودند. بیایید تصور کنیم که مشابه چنین رخدادی برای یکی از ساختمان‌های واقع در پاسداران؛ دربند؛ مولوی یا بسیاری از از نقاط پرجمعیت و مهم دیگری رخ دهد که شلوغیِ بار ترافیک و باریک بودن خیابان‌های اطراف‌شان، دسترسی به آنها را سخت‌تر کرده است. کاش هرگز چنین اتفاقی هرگز رخ ندهد!

 

تخلیه‌ی آوار ساختمان پلاسکو ۹ روز زمان برد و در این روزها ما دایم از خودمان می‌پرسیدیم؛ آیا امکانات آتش‌نشانی و نیروهای امدادرسانی کفافِ کمک‌رسانی و تخلیه‌ی آوار در وسعت‌های بیشتر را می‌دهد؟ آیا در این حادثه از پسِ مدیریتِ بحران برآمدیم؟ آیا می‌شد ابعاد و آمار کشته شدگان را کاهش داد؟ پلاسکو زنگ خطری بود برای اینکه همه ساکنان پایتخت با امکانات آتش‌نشانی و امدادرسانی شهرشان آشنا شوند. کاش مسئولان هم به‌جای انداختنِ توپ در زمین یکدیگر؛ ایمن‌سازی را شروع کنند.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *