دوشنبه , ۳ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۳:۰۵ بعد از ظهر به وقت تهران

مردم از رییس‌ جمهور آینده چه می‌ خواهند؟

صف به کندی پیش می‌رود، صف طولانی که از ده‌ها متر آن‌طرف‌تر، کوچه‌ها و ساختمان‌ها را دور زده، به اولین پیچ رسیده و از پله‌ها بالا رفته، به حیاط رسیده و سر از صندوق رأی درآورده. حیاط مدرسه و دانشگاه و مسجد و حسینیه.

به نوشته روزنامه شهروند، آخرین نفر، حداقل یک تا دوساعت با صندوق رأی فاصله دارد، آن هم در روزی که دمای هوای تهران، ۵ درجه نسبت به روزهای قبل گرم‌تر است. حالا در بیست‌ونهم اردیبهشت‌ماه، نور آفتاب بر سر و چشم رأی‌دهنده‌های در صف، کمانه کرده و آنها را کلافه. تا جایی که خیلی‌ها رأی‌دهی در ساعات اولیه را به خاطر همین صف‌های طولانی و هرم آفتاب، به بعدازظهر موکول کردند.

آمارها می‌گویند برای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، پنجمین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا و همچنین انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس ‌شورای اسلامی، حدود ۶۳‌هزارو۵۰۰ شعبه رأی‌گیری درنظر گرفته شده که با توجه به آمار واجدان شرایط رأی، به‌طور متوسط برای هر ۹۰۰نفر، یک شعبه رأی‌گیری وجود دارد. البته دراین تعداد شعبات، بیش از ۱۳۰‌هزار صندوق رأی وجود دارد، یعنی یک صندوق برای هر ۴٠٠نفر.
صف آرام است، نه همهمه‌ای بین مردم است و نه بحثی درطرفداری ازیک کاندیدای خاص شکل گرفته، هرچه بود، درهفته‌ای که گذشت، جا ماند. تبلیغات، طرفداری‌ها، شایعه‌پراکنی‌ها، هرچه بود، درصف طولانی رأی‌گیری چند حوزه خیابان کارگر شمالی تمام شده و مردم با لباس‌های رنگی و صورت‌هایی که به خنده‌ای باز شده، ایستاده‌اند و به زحمت خودشان را در سایه باریک آن ساعت از روز جا کرده‌اند.
از خیابان جلال آل‌احمد به بالا، قدم به قدم حوزه رأی‌گیری دیده می‌شود، در کوچه پس کوچه‌ها، هر کجا مدرسه‌ای هست، صفی از مردم هم دیده می‌شود. مسجدی که درمیانه راه است، در دو صف جداگانه زنان و مردان، جمعیت قابل توجهی را در خود جای داده، صفی که از داخل حیاط مسجد خارج شده و به خیابان اصلی و از آن‌جا به کوچه‌های فرعی رسیده است. آخرین نفر حداقل سه‌ساعت تا رسیدن به صندوق رأی فاصله دارد. انتهای خیابان به دانشگاهی می‌رسد، دانشگاه دندان‌پزشکی که نسبت به حوزه‌های دیگر، خلوت‌تر است و آخرین نفری که ازحوزه خارج می‌شود، یک‌ساعت درصف مانده، آن‌هم از ساعت ٩ تا ١٠ صبح: «دفعه اولمان است که برای ریاست‌جمهوری رأی می‌دهیم، البته یک‌بار قبلش هم برای خبرگان رأی داده بودیم.» ٢٠ و ٢٢ساله هستند، «اکرم» و «مریم» و «معصومه» که روسری‌های رنگی‌شان از زیر چادر پیداست: «خیلی برای رأی‌دادن ذوق داشتیم، زودتر آمدیم تا درصف طولانی منتظر نمانیم، اما باز هم شلوغ بود.» از بین آنها، «اکرم» بیش از دونفر دیگر، درهفته‌های گذشته، دنبال پیداکردن کاندیدای اصلح بود و تمام خبرهای منتشرشده درباره دو کاندیدای اصلی را پیگیری کرده: «من فکر می‌کنم دغدغه اصلی مردم مبارزه با فساد و اشرافی‌گری است.

باید کسی رئیس‌جمهوری شود که از درد مردم دور نباشد.» شایعه‌ها را زیاد شنیده و می‌گوید؛ درباره درستی یا نادرستی هرکدام هم زیاد تحقیق کرده: «دغدغه من این است که یک فرد خوب رئیس‌جمهوری شود، کاندیدایی که فراجناحی باشد، اصلا مهم نیست که حتما اصولگرا یا اصلاح‌طلب باشد، مهم این است که بتواند مشکل مردم را حل کند.» او و دو دوست دیگرش با هم هم‌صدا بودند، رفع مشکل بیکاری جوانان، دغدغه اصلی‌شان است: «من امسال فارغ‌التحصیل می‌شوم و واقعا دغدغه اشتغال دارم.» اینها را «معصومه» اضافه می‌کند و «مریم» نظری نمی‌دهد: «مردم چشم‌انتظار تحقق وعده کاندیداها هستند، کسی که حرفی می‌زند، باید عمل کند.» «معصومه» اینها را می‌گوید و از شور زیادی که صبح برای رأی‌دادن داشته، می‌گوید: «واقعا خوشحالم که می‌توانم رأی بدهم و دریک حماسه بزرگ شرکت کنم. امیدوارم که کاندیدای اصلح انتخاب شود.»
فضای مجازی منبع خبر مردم بود
حیاط دانشکده دندان‌پزشکی، با باغچه کوچکی دونیمه شده، جلوتر نزدیک در ورودی ساختمان اما جمعیتی است که در یک خط، دورساختمان پیچ خورده‌اند، سکوت، حاکم است و گاه‌گداری میان رأی‌دهنده‌ها، مکالمه‌ای شکل می‌گیرد: «چقدر گرمه.» کمتر کسی درباره کاندیدای مورد نظرش حرف می‌زند و همه ترجیح‌شان به همان حرف‌های کلیشه‌ای روزمره است.
کمی پایین‌تر، مدرسه‌ای پسرانه است، آن‌جا وضع دیگری دارد، همهمه‌ای درخیابان است و زنان و مردان کنار هم ایستاده‌اند تا نوبت‌شان شود، محلی‌ها بیشترین رأی‌دهنده‌ها هستند که با پای پیاده به این حوزه انتخاباتی آمده‌اند، کوچه‌ها جایی برای پارک‌کردن خودرو ندارد، خیلی‌ها هم از محله‌های دور و نزدیک به این حوزه پناه آورده‌اند که شاید نسبت به حوزه‌های رأی‌گیری درمرکز شهر، صف به نسبت کوتاه‌تری دارد. «مرضیه» گوشه خیابان روی سکویی نشسته و به صفی که به کندی جلو می‌رود، چشم دوخته: «بار دومی است که رأی می‌دهم.» ٢٢سالش است و دانشجوی رشته مهندسی پزشکی. پیش از این، در‌سال ٩٢ برگ رأی‌اش را به داخل صندوق انداخته بود و حالا برای دومین‌بار آمده با خاله‌اش: «هنوز رأی نداده‌ایم، مادرم در صف است و نوبت‌مان شود، می‌رویم داخل.» روز تعطیل را زود از خواب بیدار شده تا در شلوغی انتخابات نماند: «به نظرم این دوره مردم خیلی برای رأی‌دادن تمایل داشتند، حداقل نسبت به ۴‌سال قبل که خودم در انتخابات شرکت کردم.» معتقد است که فضای مجازی درمشارکت بیشتر مردم خیلی موثر بوده: «من خودم همه اخبار مربوط به انتخابات را از اینستاگرام و تلگرام دنبال می‌کردم، شاید قبلا، مردم همه اخبار را از تلویزیون دنبال می‌کردند حالا ولی این‌طور نیست و مردم بیشتر به فضای مجازی اعتماد می‌کنند و خودشان هم می‌توانند درآن مشارکت مستقیم داشته باشند.» او از خواسته‌هایش از رئیس‌جمهوری دولت دوازدهم هم می‌گوید. «نرگس»، خاله‌اش با فاصله کمی، دست‌ها را سایه‌بان صورت کرده و به میان حرف‌ها می‌آید: «به نظر من هرکسی که قرار است رئیس‌جمهوری شود، باید اول به قشر ضعیف جامعه و دوم به تحصیلکرده‌ها توجه کند و روابط خارجی را تقویت کند، چراکه ادامه حیات کشور به همین روابط بستگی دارد.» با این همه، خواسته اول و آخر جوانان اطرافش از رئیس دولت دوازدهم را حل بحران بیکاری می‌داند: «این اولین خواسته مردم است.»

کمی آن‌طرف‌تر، «علی» ایستاده، رأیش را داخل صندوق انداخته و منتظر دوستانش است: «من به‌عنوان یک شهروند حق رأی‌دادن دارم.» ٢۵ساله است و برای اولین‌بار در انتخابات شرکت می‌کند، به اصرار دوستانش برای انتخابات آمده. «بابک» دوستش هم از راه می‌رسد: «درهفته گذشته، ما خیلی با اطرافیانمان برای رأی‌دادن حرف زدیم، یکی همین علی بود. آخر سر هم موفق شدیم چند نفری را راضی کنیم که بیایند و رأی دهند.» با این‌که خودش مهندس کامپیوتر است و مشغول به کار، اما می‌گوید که باید فکری به حال اشتغال جوانان شود: «کار دولت یازدهم نیمه‌تمام مانده، باید کامل شود.» او به اهمیت سیاست خارجی هم اشاره می‌کند و درعین حال می‌گوید: «برای قشر ضعیف خیلی سیاست خارجی اهمیت ندارد، آنها مشکل معیشت دارند.» «بابک» ٣٠ساله است. «آرش» دوست‌شان هم به جمع اضافه می‌شود: «به نظر من از هرکس باید به اندازه خودش انتظار داشت، شاید یک‌صدم آن چیزی که ما از کاندیداها انتظار داریم، ازسوی رئیس دولت برآورده شود.»
تلاش برای کشاندن تحریمی‌ها به صندوق‌های رأی
انتخابات ازساعت هشت صبح شروع شد، در اولین ساعات با استقبال عمومی مواجه شد و نزدیک‌های ظهر، کمی خلوت و درپایان شب دوباره شلوغ شد. درحوزه رأی‌گیری مدرسه «علم‌وصنعت»؛ چهارراه ابوسعید خیابان غفاری، صف رأی‌دهندگان حوالی ساعت ١١ ظهر نسبتا شلوغ است اما ساعت یک ظهر عملا صفی وجود ندارد. «اکبر» مردی حدودا ۴۵ساله روی ویلچر و همراه برادرزاده‌اش با لیستی از کاندیداهای شورای شهر درگوشه‌ای از این مدرسه ایستاده است‌. او می‌گوید؛ تقریبا درتمام انتخابات این سال‌ها شرکت کرده و مهمتر از کسانی که رأی می‌آوردند، حضور و مشارکت مردم است. نظر او با برادرزاده‌ ۱۹ساله‌اش متفاوت است و تا این لحظه نتوانستند همدیگر را قانع کنند که به رأی مشترکی برسند. «رضا» پشت‌سر عمویش دسته‌های ویلچر را در دست گرفته و می‌گوید: «من خیلی تلاش کردم نظرشو تغییر بدم ولی فایده نداشت. حالا اشکال نداره، بذار یه شکست دیگه بره توی کارنامه‌شون شاید عاقل شدند.» اکبر هم می‌گوید؛ این بحث‌ها بی‌نتیجه است و نکته انتخابات را تحمل نظرات مختلف و همین بحث‌ها می‌داند؛ این‌که در کنار دوستی و رفاقت، هرکس براساس نظر خود رأی بدهد. «اکبر» با ویلچرش، به زحمت وارد حوزه انتخابات می‌شود، این‌جا مسیری برای حرکت چرخ‌های
صندلی‌اش نیست.
مسجد «عیسی‌خان وزیر» درمنطقه ١١؛ خیابان وحدت اسلامی مقابل خیابان بهشت، یکی دیگر ازشعبه‌های ثابت رأی‌گیری است که در نیمه‌روز، صف نسبتا خلوتی دارد. این شعبه درست روبه‌روی یکی از درهای ورودی پارک شهر قرار دارد و گروهی ترجیح دادند دراین پارک به انتظار خلوت‌تر‌شدن صف بنشینند. تعدادی دختر و پسر تلاش می‌کنند که حتی دراین ساعت‌های رأی‌گیری هم تبلیغات میدانی خود را ادامه دهند و درحال ترغیب مردم به رأی‌دادن هستند. «مهسا»، «مهدیه»، «میلاد» و «مرتضی» دانشجویان دانشگاه هنر؛ پردیس آموزشی باغ ملی هستند که درهفته آخر تمام تلاش خود را برای انتخاب کاندیداهای مورد حمایت خود انجام دادند. میلاد که دانشجوی عکاسی است، درباره این هفته‌ای که گذشت و روزهای آینده می‌گوید: «خیلی از همکلاسی‌های ما رأی‌دادن را بی‌تاثیر می‌دانستند ولی امروز رأی دادند. ترس ما از مشارکت پایین بود که الان دیگر مطمئنیم آمار حضور بالاست و حالا خیالمان راحت است، البته نباید این چند ساعت را هم بی‌خیال شویم.» مهسا که هنوز دست‌بندهای تبلیغاتی خود را باز نکرده، سخن همکلاسی‌اش را ادامه می‌دهد: «ما این هفته خیلی تلاش کردیم و الان مطمئنیم نتیجه می‌گیریم. انتخابات امسال واقعا مهم بود. خودم دو سه انتخابات گذشته رأی ندادم ولی امسال شرایط خیلی فرق دارد. ما جزو اولین کسانی بودیم که این‌جا رأی دادیم و از صبح مدام تلاش می‌کنیم که بقیه رأی بدهند. دراین پارک خیلی‌ها مسافر یا کارتن‌خواب هستند که بعضی شناسنامه همراهشان نیست ولی چندین نفر را هم ما راضی کردیم که بروند رأی بدهند.» چهار دانشجوی دانشگاه هنر که محل سکونت آنها درمنطقه ١١ تهران است، توجه اصلی خود را روی انتخابات ریاست‌جمهوری معطوف کرده‌اند و اگرچه امیدوارند شورای شهر تهران دچار تحول بنیادین شود اما به دلایل مفصلی که برای خود دارند، حاضر نشدند مبلغ یک لیست خاص باشند.
کمی پایین‌تر از این شعبه رأی‌گیری، طباخی پررفت‌و‌آمدی وجود دارد که صاحب آن، نیمه‌روز را برای رأی‌دادن انتخاب کرده‌ است. «بهنام» جوانی ٣٣‌ساله است که شغل پدرش را ادامه داده و یک‌سالی از ازدواجش می‌گذرد. او برای دومین‌بار در زندگی‌اش حاضر شده پای صندوق رأی حاضر شود: «تا همین ١٠روز پیش هم اگر از من می‌پرسیدی هیچ برنامه یا علاقه‌ای به رأی‌دادن نداشتم اما احساس می‌کنم بعد از دو دوره قبلی، این مهمترین انتخاباتی است که تا الان دیدم. می‌خواستم زودتر هم رأی بدم ولی گذاشتم که شعبه خلوت‌تر شود، من که برگردم شاگردهایم رأی خواهند داد.» بهنام اگرچه برای انتخابات ریاست‌جمهوری کاندیدای مشخصی دارد و حتی از نزدیکانش خواسته که به او رأی دهند اما از ٢١ حق انتخاب شورای شهر، تنها نام ۵نفر را در لیست وارد کرده ‌است: «اتفاقا برای کار و زندگی ما شورا خیلی مهم است ولی من به این لیست‌ها اعتماد ندارم و خیلی از اعضای آنها را نمی‌شناسم. پنج نفر را می‌شناسم و به همان‌ها رأی دادم.» درحوزه‌های رای‌گیری نظرات متفاوت و دیدگاه‌های مختلفی شنیده می‌شود اما شاید بتوان نقاط مشترک آنها را همین «مهم‌بودن انتخابات ریاست‌جمهوری دراین دوره» دانست که از زبان طرفداران دوجریان اصلی این انتخابات شنیده می‌شود.
مردم با آگاهی انتخاب می‌کنند
خیابان جمهوری، مسجد امام سجاد، یکی ازهزاران شعبه رأی‌گیری است. حتی گرمای آخر اردیبهشت هم اهالی شهر را نرانده. درساعتی از ظهر که صف رأی‌گیری طولانی شده، مردم به سایه نازک دیوار پناه پرده‌اند. «آنها آزادی می‌خواهند. آسایش می‌خواهند. برای همین سختی زیر آفتاب‌ماندن را تحمل می‌کنند.» مردی شناسنامه‌اش را دست گرفته و برای دونفر دیگر صحبت می‌کند. آنها از گرما و انتظار کلافه‌اند اما به حساب حرف «حاج آقا کعبی» باز هم صبر می‌کنند و پای صحبتش می‌نشینند: «این کاندیدا و آن کاندیدا هم خیلی فرقی نمی‌کند. مردم کسی را می‌خواهند که با عقایدشان سازگار باشد، یعنی به حال زندگی خودشان و خانواده‌شان فرق کند. هرکدام از کاندیداها که وضع مملکت را درست کنند، رأی مردم با آنهاست.»
مردم از رئیس‌جمهوری منتخب چه می‌خواهند؟ بحث از گروه کوچک سه‌نفره درمسجد امام سجاد، به گروه دیگری کشیده می‌شود. مرد جوانی که همراه همسرش به شعبه آمده، می‌گوید: «دوره تندروی تمام شده، چون مردم نمی‌خواهند. دوره خیالبافی و گول‌زدن آدم‌ها هم تمام شده. دوره، دوره آگاهی است. هرچقدر هم سعی شود با روش‌های مختلف که از کسی نام برده نشود، مردم اگر کسی را قبول داشته باشند، به حرفش گوش می‌کنند و فراموشش نمی‌کنند.» زن و مرد هر دومعلم‌اند و همفکر. «به کسی رأی می‌دهیم که برای دانش‌آموزان‌مان شرایط رشد بهتری فراهم بشود. پس از رئیس‌جمهوری منتخب همین انتظار را داریم.» هر دقیقه کسی به صف رأی‌گیری اضافه می‌شود. زن حرف‌هایش را اینطور تمام می‌کند: «مردم آگاه شده‌اند. در سال‌های پیش از دهه٨٠ امکانات امروزی اطلاع‌رسانی مثل اینترنت تا این حد در دسترس نبود اما الان هر بچه‌ای گوشی دست گرفته و خبر می‌خواند. لوازم آگاهی‌بخشی در دست هرفردی هست. بنابراین کسی گول وعده دروغ را نمی‌خورد. بنابراین انتخابات‌های اخیر با زمان‌های دیگر
فرق دارد.»
دبستان پسرانه امام سجاد درتقاطع جمهوری- کارگر، مدرسه کوچکی است اما از جمعیت پر شده. صفی بلند از راه باریک ورودی مدرسه تا انتهای دیوار بیرونی کشیده شده است و سربازی مدام این صف را مرتب می‌کند که راه برای آنها که بیرون می‌آیند، باز شود. چهارجوان همزمان ازمدرسه بیرون می‌آیند و مشغول عکس‌گرفتن می‌شوند؛ با شناسنامه مهر خورده و دست‌های جوهری. یکی از آنها که دانشجوی اقتصاد است، می‌گوید: «فضای رقابتی اقتصاد برای من مهمترین مسأله‌ای است که از رئیس‌جمهوری آینده می‌خواهم. فعال‌شدن بخش خصوصی وعده‌ای بوده که به امید آن رأی می‌دهم. به نظر من راه دموکراسی از آزادی اقتصاد می‌گذرد.» شاهین جوان دیگری است که به خنده می‌گوید؛ او را مجبور به رأی‌دادن کرده‌اند. «ما نمی‌خواهیم جلوی پیشرفت‌ها گرفته شود. بارها پیش آمده برنامه رئیس‌جمهوری درمدت ریاستش تمام نشده اما رئیس‌جمهوری بعدی کارش را ادامه نداده است. برای همین مطالبه ما ادامه برنامه‌های گذشته با قوت پیشین و انجام وعده‌های عملی نشده است.»
دخترجوانی با مادر پیرش هر دو به دبستان میرزاکوچک‌خان جنگلی درخیابان شاداب آمده‌اند. صف مردم تا ١٠٠متری بیرون مدرسه هم کشیده شده است. رأی مادر و دختر یکی نیست و هیچ‌کدام خیال راضی‌کردن آن دیگری را ندارد. دختر نام نامزدهای منتخب مادر را دربرگه رأی می‌نویسد و بعد پیگیر انتخاب خودش می‌شود. می‌گوید: «از رئیس‌جمهوری آینده می‌خواهیم که باقی تحریم‌ها هم حذف شود.» مادر سری تکان می‌دهد و پیامی تلگرامی را می‌خواند که «این تنها شنبه‌ای است که بیش از همیشه انتظار کشیده‌ایم» و هر دو می‌خندند.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *