دوشنبه , ۳ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۵:۵۹ قبل از ظهر به وقت تهران

زیبایی‌ های کشور عزیزمان از نگاه عکاس نشنال‌ جئوگرافیک

مصطفی سِوِن که برای سومین بار به ایران سفر کرده است تا به همراه رضا عابدینی پروژه صلح را آغاز کند، درباره ایران گفت: «همیشه سفر به ایران برای من هیجان زیادی داشته است و این‌جا اصلا احساس غربت نمی‌کنم.»

اخبار,اخبار فرهنگی وهنری,مصطفی سِوِن

عکاس نشنال‌ جئوگرافیک

به گزارش خبرآنلاین،مصطفی سون در سیواس ترکیه به دنیا آمده و بعد از ۱۸ سال عکاسی و ویراستاری حرفه‌ای عکس در روزنامه‌های معتبر ترکیه، ناگهان به همه آنها پشت می‌کند و تصمیم می‌گیرد که شخصی و برای دل خودش در خیابان‌های استانبول عکاسی کند.

 

می‌گوید عکاسی خیابانی را برای دغدغه‌های شخصی خودش دنبال می‌کند و این وسیله امرار معاشش نیست. برای او خیابان و کوچه‌ها، فلسفه خاصی برای خود دارند و برای کشف این فلسفه است که سال‌هاست در بین خیابان‌ها می‌چرخد، با مردم حرف می‌زند و از واقعی‌ترین حالت‌های آدم‌ها عکس می‌گیرد.

 

می‌گوید واقعی‌ترین حالت‌های آدم‌ها را بدون هیچ نقابی فقط زمانی که تنها در خیابان‌های اطراف محل زندگی و محله‌هایشان هستند، می‌توان دید. برعکس فضاهای بسته و داخلی، خیابان سرشار از زندگی، زایش، هارمونی، حقیقت، رهاشدگی و آزادی است.

 

عکس‌های این عکاس با حال و هوای خاصش را همه مردم ترکیه در روزنامه، مجلات و کتاب‌ها و… می شناسند. اما همزمان با رواج اینستاگرام با شناختی که از رسانه‌ها و مخاطبان کار هنری دارد، صحفه شخصی‌اش را ایجاد می‌کند و تمام عکس‌های آرشیوش را که از شروع کار عکاسی‌اش گرفته در صفحه شخصی‌اش می‌گذارد و پس از مدتی نه چندان طولانی عکس‌هایش از سراسر دنیا شیفتگان و طرفدارانی می‌یابد.

 

حالا دیگر به عنوان عکاس خیابانی چهره‌ای شناخته شده در بین میلیون‌ها طرفدار است و این صفحه به گفته خودش آلبوم دیجیتال اوست. او می‌گوید تمام محبوبیتش را با مجموعه عکس‌هایی که متعلق به خود اوست به دست آورده و معتقد است اینستاگرام کمک بزرگی به عکاسان، هنر و حتی ترویج سفر و توریسم کرده است و نوشته‌های زیر تمام سلفی‌ها این جمله را فریاد می‌زند که «من هم وجود دارم.»

 

این عکاس ترک، با یک و نیم میلیون فالوئر در سرتاسر جهان این روزها اعجوبه‌ای در فضای اینستاگرام به شمار می‌رود. عشقی که او به استانبول دارد بی‌انتهاست و به گفته خودش، در کوچه پس کوچه‌های ناشناخته استانبول حقیقت خود را پیدا کرده است. سفر جزو جدایی ناپذیر زندگی مصطفی است و شخصیت و سبک زندگی خاص او عکس‌هایش را نیز متمایز کرده است.

 

در سال‌های اخیر به آمریکا، فیلیپین، غنا، سنگاپور، فرانسه، سوییس، هلند،آلمان، یونان، ایتالیا، استرالیا، کویت، اردن، اسپانیا، ایران و … سفر کرده است و عکس‌های خیابانی او همچون داستانی مصور، غم‌ها، شادی‌ها، فقر و زوایای پنهان زندگی مردمان جهان را از دریچه دوربینش به نمایش گذاشته است.

 

او چندی پیش برای بار سوم به ایران سفر کرده بود و به این بهانه در کافه خبر با او گفت و گویی داشتیم. سون با رضا عابدینی جهانگرد ایرانی پروژه صلح را شروع کرده‌اند که در ادامه می‌خوانید.

 

این چندمین بار است که به ایران آمده‌اید و چرا؟

 

مصطفی سون: برای اینکه بخواهم بگویم چرا ایران را انتخاب کرده‌ام، هیچ جواب قانع کننده‌ای ندارم. از سال ۹۴ عکاسی می‌کنم و همیشه دنبال این بوده‌ام که سوژه‌های تازه‌ای داشته باشم و همیشه ایران برای من یک هیجان زیادی داشته و اینکه اینجا می‌آیم و اصلا احساس غربت نمی‌کنم، برای خودم هم جای سوال است اما هیچوقت دنبال جواب این سوال نرفته‌ام که چرا من ایران را انتخاب کرده‌ام.

 

ولی اینجا احساس می‌کنم که انگار در کشور خودم هستم وهیچ احساس غربتی نمی‌کنم. این احساس مبهمی که نسبت به ایران دارم را نمی‌خواهم ریشه یابی کنم که خدشه‌دار شود. ولی مطمئنم که در پایان این پروژه و ماجرایی که در ایران دنبال می‌کنم ناخودآگاه و خودبخود به این جواب خواهم رسید که چرا این علاقه قلبی را نسبت به ایران دارم.

 

در مورد پروژه تان بیشتر توضیح دهید که چه هدفی را دنبال می‌کنید؟

 

سون: در ابتدا این ماجرا و پروژه با آشنایی با رضا [عابدینی]شروع شد و با رضا هم از طریق دوستم آیلین آشنا شدم. رضا ضمن اینکه حالت رمانتیکی دارد، ایده‌آلی از جهانی که در آن هستیم هم دارد و برای اینکه این ایده‌آل را به ثمر بنشاند، مدام سفر می‌کند. می‌دانیم که این ایده‌آل‌ها برای اینکه به ثمر بنشیند، راه خیلی سختی در پیش دارند. همه می‌دانیم که دنیا خیلی کثیف‌تر از آن چیزی است که ما تصور می‌کنیم.

 

ولی اینکه بدانیم دنیا آنقدرها هم جای تمیزی نیست، دلیل نمی‌شود که این سفرها را انجام ندهیم. می‌دانیم که میلیون‌ها نفر در دنیا دنبال این ایده‌آل هستند. ما تصمیم داریم که در این سفرمان ایده‌آل‌هایی که همه مردم و همان میلیون‌ها نفری که دنبالش هستند را به واقعیت تبدیل کنیم و این را از طریق سفر می‌خواهیم که انجام دهیم. زبان عکاسی من دقیقا همان هدفی است که رضا دنبال می‌کند.

 

این‌طور بگویم من و رضا بدون اینکه اصلا خبر داشته باشیم، مدت‌های زیادی است که به طور مجزا داریم یک کار مشترک می‌کنیم. یعنی رضا سفر می‌کند و توریست است و من یک عکاسم ولی هدف‌مان یکی است. گذر زمان برای اینکه این ایده‌آلی که در موردش حرف زدم به واقعیت بپیوندد، باعث شد که من با رضا آشنا شوم و فکر می‌کنم که در زمان مناسبی با هم آشنا شدیم.

 

برای اینکه این ایده‌آل را به واقعیت تبدیل کنیم یا در راه آن تلاش کنیم، وارد سفری می‌شویم که هدفش این است که هرچقدر بتوانیم با انسان‌های بیشتری در ارتباط باشیم و به هر طریقی بتوانیم به این ایده‌آل رمانتیکی که مدنظرمان است، دست پیدا کنیم.

 

آیا مقصد آن سفر مشخص است؟

 

سون: فعلا آنچنان مسیر مشخصی ندارد ولی یقینا برای اینکه هدفمند شود، حتما باید مسیر و مقصد مشخصی داشته باشد. ولی می‌خواهیم با یک گستردگی یکنواختی از کل ایران یک مسیری را انتخاب کنیم که بتوانیم به همه جای ایران سفر کنیم.

 

آقای عابدینی، شما از آشنایی‌تان و هدف و برنامه مشترکی که با هم دارید، بگویید.

 

رضا عابدینی: آشنایی مان از طریق لطف خانم آیلین بوده است. من در داستان کمپین خودم گاهی سعی می‌کنم که یک مورد بین فرهنگی را تجربه کنم و در زمان‌هایی که سفر می‌کنم، تلاشم این است که بتوانم یک ارتباط بین فرهنگی را بین آدم‌هایی که در بیرون از ایران فعالیت می‌کنند، ایجاد کنم بدین طریق که آنها را دعوت کنم و یک کار بین فرهنگی تعریف کنیم که یکی از نمود آن، اجماع بین هنرمندان مختلف است.

 

آنها تصور می‌کنند که هنر برای پیامی که ما داریم، خیلی مهم است چون تلطیف می‌کند و با یک زیبایی خاصی آن را انتقال می‌دهد و در این راستا که بتوانم این مفهوم را به جذابیت بصری‌ام نزدیک‌تر کنم که بتواند اتفاق بیفتد، دلم می‌خواست که بتوانم یک هنرمند خارجی که تمام دنیا را دیده و زبان تصویر را بهتر از هر کس دیگری بلد است، دعوت کنم که به ایران بیاید تا بتوانیم پروژه مشترکی را تعریف کنیم.

 

پروژه‌ای که شاید از لحاظ مفهومی من روی آن کار کرده‌ام ولی از لحاظ تصویری و جذابیت و جذابیت تصویری هنوز به آن تفاهمی که باید برسم، نرسیده‌ایم. درعین حال ما با کشور ترکیه شباهت‌های بیش از اندازه داریم، با اینکه دو تا اقلیم متفاوت هستیم و مردم متفاوت داریم.

 

از آنجا که یکی هستیم، تفاوت‌ها به نظر معنی ندارد، بخصوص در دورانی که در منطقه ما پر از آتش جنگ است و ما دچار مشکلات عدیده بشری و اجتماعی هستیم. درنتیجه احتیاج داریم غیر از امور بین کشوری، مسائل منطقه‌ای را ببینیم و نگاه گسترده‌تری داشته باشیم. امیدواریم با پروژه آقای سون در ایران بتوانیم یک پوشش و نگاه جدیدی از ایران را به دنیا نشان دهیم.

 

در عین حال بتوانیم این قومیت‌های مختلفی که در ایران وجود دارد را در کنار هم نشان دهیم و بعد بتوانیم ترکیه و ایران را و در ادامه همه کشورهای منطقه را در این طرح بگنجانیم. چون چیزی است که مختص ایران و یا ترکیه نیست بلکه اتفاقی است که باید در همه جای دنیا بیفتد و این مشکلی است که هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود.

 

حضور ایشان در اینجا کمک می‌کند که ما پیام‌مان را خیلی قشنگ‌تر بدهیم که واقعا برای ما فرقی نمی‌کند که ترک باشد، فارس باشد یا بلوچ باشد، هر جا که باشد، هنرش کمک می‌کند که این اتفاق بیفتد. راجع به سفر ایران هم برای ما خیلی مهم است که این سفر قومیت‌های مختلف ایران را پوشش دهد، تا بتوانیم از لحاظ تاریخی نشان دهیم که ایران از زمان‌های بسیار بسیار قدیم محلی بوده که تمام اقوام مختلف ایرانی در کنار هم به خوبی زندگی می‌کرده‌اند.

 

در این زمینه، خانم آیلین هم چون از لحاظ تاریخی بسیار برجسته هستند، از لحاظ محتوایی بسیار به ما کمک می‌کنند. غیر از اینکه لطف کردند و این آشنایی را تشکیل دادند، از لحاظ محتوایی و بار داستان خیلی یاری دهنده هستند، همین طور سیامک تقی‌زاده. من احساس خوبی دارم که یک اتفاق خوشایندی می‌افتد اینکه بتوانم در کنار بچه‌های هنرمند یک کار قشنگی را تعریف کنیم که یک دید جدیدی از ایران به عنوان منادی صلح باشد.

 

برای رساندن این پیام چقدر موفق بوده‌اید. بازخورد سفرهایتان چگونه است؟

 

عابدینی: اولا معتقدم که اگر روزی به این نتیجه رسیدیم که چقدر ارزشگذاری کنیم و بسنجیم، راه اشتباهی را رفته‌ایم. یک نفر روزی از من پرسید که تابحال شمرده‌ای که چند تا کشور رفته‌ای؟ گفتم نه.

 

پرسید چرا؟ گفتم برای اینکه از زمانی که وارد این شوم که چند تا کشور رفته‌ام، فقط دلم می‌خواهد که این عدد بیشتر شود و وارد یک راه اشتباهی می‌شوم. روش ما این است که هر شخص باید به اندازه تلاش و همت خودش تلاش کند و نتیجه‌اش را به اتفاقاتی که می‌افتد، واگذار کند. پیام من این است که هر کسی به اندازه خودش باید تلاش کند.

 

اگر بخواهیم همیشه بسنجیم که چقدر موفق بوده، وارد یک بازی باطل شده‌ایم که بیشتر دلمان می‌خواهد بیشتر روی مدیا اثرگذاری داشته باشد و وقتی می‌خواهیم روی مدیا اثرگذار باشم، در واقع راه‌هایی را در پیش خواهیم گرفت که شاید از متن و روح داستان دور باشد.

 

اما اگر باز بخواهیم بسنجیم نسبت به زمانی که من شروع  کردم و اتفاقاتی که افتاده خیلی خیلی راضی هستم. یعنی به نظر خودم من تلاش خاصی نکردم که این را خیلی گسترش دهم ولی به هر حال بازخورد بسیار خوبی داشت. یعنی احساس می کنم که جامعه ما الان تشنه یک پیام جدید، هویت جدید و یک امید است و ما مسئولیم که این پیام را برسانیم که امید هنوز زنده است و هنوز همه اتفاقات بد نیفتاده و هیچ لزومی ندارد که فکر کنیم که همه چیز از بین رفته.

 

این اتفاقی است که داریم روزانه در جامعه مشاهده می‌کنیم که همه هر روز ناراحتند و دائما خبرهای بد می شنویم؛ بمب گذاری، مشکلات اقتصادی، کشته شدن آدم‌ها در اقصی نقاط دنیا و جنگ و این وظیفه هر شهروند جهانی و ایرانی است که به اندازه خودش تلاشش را بکند ولی به هر حال من تا به امروز از همه کسانی که مرا پشتیبانی کردند، خیلی تشکر می‌کنم که بیش از آنچه لایق هستم، بوده است.

 

تا حالا به کجاهای ایران سفر کرده‌اید و نظر شما در مورد ایران و جاهایی که رفته‌اید، چیست و دوست دارید به کجاها بروید؟

 

سون: کاشان، اصفهان، ابیانه، شیراز و… قبل از اینکه سفر کنم یک ذهنیت راجع به ایران داشتم و این سفر باعث شد که همه این ذهنیتم به واقعیت تبدیل شود. این سفر یک تجربه به من داد که هرچیزی در مورد ایران می‌دانستم، کاملا واقعیت دارد.

 

برای من بهترین قسمت این سفر این بود که پنج، شش روز در سفر بودیم اما هیچوقت به هتل نرفتیم. به جاهایی رفتیم که مردم بسیار مهربان بودند و با مهمان‌نوازی ما را پذیرفتند و حتی یکی از شب‌هایی که ماندیم، صاحبخانه کلید را تحویل ما داد و رفت و خانه‌اش را کاملا در اختیار ما قرار داد که برای من یکی از بهترین تجربه‌های زندگی‌ام بود. اینکه این دوستان کلید خانه‌هایشان را تحویل ما دادند و رفتند و به ما اعتماد کردند، نشان می‌دهد که چقدر در راه درستی قدم برمی‌داریم.

 

کسی که این کار را با ما کرد اصلا از ایده‌آل‌های ما خبر نداشت اما با این کارش نشان داد که ایده‌آل او هم به ایده‌آل ما نزدیک است و این برای من خیلی خوشحال کننده بود. می‌دانم که میلیون‌ها نفر مثل آن کسی که خانه‌اش را در اختیار من قرار داد، هستند. می‌دانم که در این پروژه‌ای که آغاز کردیم بارها و بارها این اتفاق خواهد افتاد و این نشان می دهد که چقدر در راه درستی قدم برمی داریم.

 

چقدر از جاهای دیگر ایران شناخت دارید. چون شهرهای اصفهان، کاشان و شیراز را حتی کسانی که به ایران نیامده باشند هم می شناسند و تنها کافی است که یک سرچ در مورد مکان‌های دیدنی ایران بکند اما می‌دانیم که جاهای بهتر و بکرتری هم در ایران هست که هم برای پروژه عکاسی و هم هدفی که آقای رضا عابدینی در پیش دارند، مناسب‌تر است.

 

سون: البته من نمی‌توانم بگویم که زیاد ایران را می‌شناسم و هر روز یکی مطلب تازه از اینترنت و منابع دیگر از ایران یاد می‌گیرم ولی اصلا مهم نیست که دوست دارم کجاها را ببینم چون مطمئنم راهی که ما آغاز کرده‌ایم یک روحی در درون خود دارد که در کشورها و شهرها و جاهای دیگر دنیا هم اتفاق خواهد افتاد.

 

ما دنبال این روح هستیم و اصلا مهم نیست که کجا بروم و این کار را از ایران شروع کنم، مهم این است که این کار را یک روحی دارد و همه جای دنیا این اتفاق خواهد افتاد. ایران همیشه برای من کشور جالبی بوده که همیشه در موردش کنجکاو بودم و می‌دانم غرب، شرق، شمال و جنوب ایران آدم‌ها و مکان‌های زیادی دارد و مطمئنم که ایران تجربه بی‌نظیری برای من خواهد بود.

 

عابدینی: برنامه ما اصلا این نیست که ایران را به صورت جغرافیایی بگردیم چون به اندازه این کافی این کار به طور تخصصی انجام شده است. هدف و پیام ما چیز دیگری است که با توجه به آن برنامه‌ریزی خواهیم کرد. به نظرم این پروژه‌ای است که یک‌سال زمان لازم دارد و هدف‌مان مفهوم دیگری است که واقعا روی آن می‌خواهیم کارکنیم.

 

اصلا هدف‌مان این نیست که تمام طبیعت ایران را بگردیم باتوجه به اینکه عکاسی ایشان بیشتر جنبه اجتماعی دارد ولی می‌دانیم که هویت‌های ایران را ثبت می‌کنیم چرا که هدف‌مان انسانی است و این کنارهم قرار گرفتن، تفاوت‌ها را زیبا کرده است. جمله‌ای هم در گزارش قبلی گفتند که ایران قومیت‌ها و زبان‌های مختلف دارد و آدم‌ها با دین‌های مختلفی در آن زندگی می‌کنند و همه این آدم‌ها هستند که ایران را تشکیل داده‌اند و همه این آدم‌ها با اینکه متفاوت هستند، «ما» هستند و ما هم دنبال همین «مایی» هستیم که این آدم‌های مختلف تشکیل داده‌اند.

 

شما در شمالی‌ترین و جنوبی‌ترین نقاط ایران هم بروید این «ما» وجود دارد و در تمام دین‌ها و زبان‌های مختلف چه ترک، بلوچ، مازنی و سیستانی زمین تا آسمان فرهنگ‌های متفاوتی دارند ولی هدف همه ما یکی است. من احساس می‌کنم برای رسیدن به آن جزئیات مردم ایران، رفتن در قسمت‌هایی مثل جاهایی که محروم تر هستند و کمتر دیده شده‌اند، موثرتر است و برای خود آن مردم هم بهتر باشد.

 

بحث بر سر این است که عموما در میان شهرنشینان این دید وجود دارد ولی در جوامع دیگر…

 

عابدینی: ممکن است کمی با هم اختلاف نظر هم داشته باشیم. به شخصه دوست ندارم که تنها روی یک قشر کار کنم. اگر می‌گوییم تفاوت نداریم و یکی هستیم، لزوما شهرنشینی با روستانشینی، پول‌دار با بی پول، چپی با راستی، کرد با لر نباید تفاوتی بکند. ما تلاشمان این است که به زیبایی نمود دهیم ولی تا چه حد موفق باشیم، بستگی به تلاش‌مان دارد.

 

این قدمی است که برمی‌داریم مطمئنا این قدم کافی نخواهد بود و ممکن است کامل هم نباشد اما شروعی است برای باز کردن باب گفتمان صلح؛ برای اینکه بتوایم این زبان را به بقیه جهان هم منتقل کنیم، به ترکیه و کشورهای عربی برسانیم. درواقع نمی توانیم فقط هدفی مثل روستانشینان و محرومان را در نظر بگیریم. وقتی حرف از مسائل اجتماعی می‌زنیم، همه یاد محرومان و بدبختی‌ها می‌افتند در صورتی که این اشتباه است.

 

جمع بودن همه اینها در کنار همدیگر است که «ما» را تشکیل می‌دهد. ما می خواهیم «ما» تقویت شود نه اینکه اجازه دهیم شهری‌ها از روستایی ها جدا شوند یا فقرا از بقیه. این ما بودن باید حفظ شود، چه در ترکیه و چه در خاورمیانه و چه در کل جهان. دقیقا همان اتفاقی که هر روز برعکس آن اتفاق می‌افتد و ما وظیفه خودمان می‌دانیم تا جایی می‌توانیم تلاش کنیم این اتفاق نیفتد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *