شنبه , ۱ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۰۴ بعد از ظهر به وقت تهران

شگردم دزدی از پژو و پراید بود!

برای بار سوم است که به جرم سرقت دستگیر می شود، تخصصش دزدی از خودروهای پژو و پراید است.

  اخبار حوادث ,خبرهای  حوادث , سرقت

شگردم دزدی از پژو و پراید بود!

سومین باری است که دستبند به دست‌هایش می‌خورد، آن هم به اتهام سرقت؛ سرقت خودرو. تخصصش سرقت خودروهای پراید و پژو است البته خودروهای دیگری هم هست، اما این دو ماشین را حرفه‌ای‌تر سرقت می کند.

هر بار که به زندان افتاد، بعد از آزادی دوباره سراغ کارهای خلاف قبلی‌اش رفت.

 

به چه اتهامی بازداشت شدی؟

سرقت خودرو، معمولا پراید یا پژو آن هم ۲۰۶٫ استاد سرقت این دو خودرو هستم.

 

چطور این کار را انجام می‌دادی؟

پرایدها را که با سوئیچ آن. سوئیچ یک خودرو به خودروهای دیگر می‌خورد. پژو هم درش راکج می‌کردم یا با میله در خودرو را باز می‌کردم.

 

با ماشین‌ها چکار می‌کردی؟ وسایل داخل آن را سرقت می‌کردی؟

نه، اصلا. با وسایل خودروها کاری نداشتم. خلاف‌های قبلی‌ام سرقت خودرو به خاطر لوازم داخل آن بود، اما این بار شگرد جدیدی برای این کار داشتم.

 

چه شگردی؟

ماشین‌ها را که سرقت می‌کردم زنگ می‌زدم به صاحبان خودروها و می‌گفتم که ماشینتان دست من است. اگر ماشین را می‌خواهید ۳ تا ۴ میلیون تومان به حسابم واریز کنید.

 

آنها هم این کار را انجام می‌دادند؟

بله، من می‌توانستم ماشین را داخل پارکینگ یا خیابان خلوتی پارک کنم که مدتی طول بکشد تا آن را پیدا کنند. خب در این مدت آنها بی‌ماشین بودند و برای رفت و آمدشان باید کلی پول پرداخت می‌کردند. تازه من هزینه استهلاک ماشین و احتمال سرقت وسایل داخل آن و ترس و هراس سرقت خودرو و پیدا نشدن آن را هم نادیده می‌گرفتم.

 

بعد چه اتفاقی می‌افتاد؟

پولی را که می‌خواستم به حسابی که داده بودم واریز و آدرس ماشین به آنها داده می‌شد و مالباختگان به خودروشان می‌رسیدند.

 

این پول‌ها به چه حسابی واریز می‌شد؟ نمی‌ترسیدی که دستگیر شوی؟

فکر آنجا را هم کرده بودم. پول‌ها به حساب یکی از مالباختگان واریز می‌شد.

 

چطوری؟

در سرقت دومم، داخل داشبورد، عابربانک مالباخته با رمز دومش وجود داشت. تعجب می‌کنم این همه پلیس می‌گوید که رمز دوم را کنار کارت نگذارید، اما باز هم مردم توجه نمی‌کنند. کارت را برداشتم و برای سرقت‌های بعدی‌ام از آن استفاده کردم.

 

فکر نمی‌کردی دستگیر شوی؟

من ردی از خودم به جا نگذاشته بودم. حتی تماس‌هایم را هم از تلفن‌های عمومی برقرار می‌کردم تا هیچ سرنخی به جا نگذارم. نه چهره‌ام دیده شده بود و نه این که نام و نشانی از من بود، ولی باز هم دستگیر شدم.

 

چطور دستگیر شدی؟

نمی‌دانم، هر چه با خودم فکر می کنم کجای کار را اشتباه کردم و بد رفتم چیزی به ذهنم خطور نمی‌کند.

 

تنهایی به سرقت می‌رفتی؟

کلا تک‌رو هستم و اعتقاد دارم هر چه دست کمتر باشد دیرتر لو می‌روی. همدست که داشته باشی اگر گیر بیفتد، خیلی زود تو را لو می‌دهد. تازه یک زمان‌هایی هست که همدستت نمی‌تواند با تو در سرقت‌ها همراه باشد و مجبوری آن روز برنامه‌ات را کنسل کنی. از طرفی تنها که باشی هر چه گیرت می‌آید، برای خودت است و دیگر نیاز به تقسیم نیست.

 

چه زمان‌هایی برای سرقت می‌رفتی؟

معمولا عصرها، آن موقع مردم خسته هستند و دوست دارند زودتر به خانه‌هایشان بروند. برای همین شخصی که دارد با یک ماشین ور می‌رود تا در آن را باز کند توجه‌شان را جلب نمی‌کند. من هم با خیال راحت می‌توانستم سرقت‌هایم را انجام دهم.

 

با پول‌های سرقتی چه می‌کردی؟

اصلا نمی‌فهمیدم کی می‌آمد و کی می‌رفت. نه معتادم که بگویم خرج مواد می‌کردم نه اهل خوشگذرانی هستم، ولی باد آورده را باد می‌برد و فقط من ماندم رد مال و شاکی.

 

پشیمانی؟

مگر می‌شود که پشیمان نبود. هر بار که پا به زندان می‌گذارم همان حس تلخ و بد اولین باری را که وارد آن شدم، دارم. هیچ پولی ارزش دور بودن از آزادی را ندارد.

 

پس چرا دوباره می‌رفتی سراغ دزدی؟

وسوسه پولدار شدن، درست مثل وسوسه آخرین کشیدن مواد و پک آخر را زدن است و هیچ وقت هم تمام نمی‌شود.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *