یکشنبه , ۲ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۵۵ بعد از ظهر به وقت تهران

چه باران ببارد و چه باران نبارد ما بدبختیم!

کشاورزی دو دختر جوان داشت، یکی از دختران را به یک کشاورز و یکی دیگر را به کوزه گر داد…

مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن و احوال آنها را جویا شو.

مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.

مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.

مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت: چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم…

http://sangariha.com/i/attachments/1/1374064926357953_large.jpg

چه باران ببارد و چه باران نبارد ما بدبختیم

۴/۵ - (۲ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *