روزنامه خراسان نوشت: مرد جوان در حالی که اشک می ریخت به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت:
همسرم را دوست دارم و همه تلاشم را برای رفاه او به کار گرفته بودم اما نمی دانم چطور وجیهه این گونه قدم در بیراهه گذاشته است.
کار زیاد باعث شده بود که من خسته و بی حوصله شوم و هیچ توجهی به نیازهای عاطفی همسرم نداشته باشم.
کم کم متوجه رفتارها و حرکات مشکوک همسرم شدم، او مدام با گوشی تلفن همراهش مشغول بود و با بی اعتنایی به من، در شبکه های اجتماعی سیر می کرد.
از محل کارم مرخصی گرفتم و با یکی از دوستانم به تعقیب وجیهه پرداختم.
تا این که او مقابل ساختمانی ایستاد و به همراه مرد غریبه ای وارد ساختمان شد. با نگرانی و دو دلی زنگ آن واحد را زدم که ناگهان با همسرم روبه رو شدم. او با دیدن من رنگ از چهره اش پرید و زبانش بند آمد. در همین هنگام مرد ناشناس قصد فرار از پنجره را داشت که به پایین سقوط کرد.