محمدباقر قربانزاده رئیس شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران، خاطره ای را از دورانی که به کارآموزی قضایی اشتغال داشته در روزنامه ایران نوشت:
یک روز صبح یکی از بازپرسانی که به اتاق میآمدند، حضورنداشت حوالی ساعت ۱۰ صبح بود که بازپرس غایب به شعبه آمدند. علت غیبتش را پرسیدیم ، گفت: شب گذشته حوالی ساعت پنجاه دقیقه بامداد ضابطان به وی اطلاع داده اند که در یک خانه ویلایی
قتلی اتفاق افتاده است
از آنجاکه گاهی اوقات اتفاق میافتاده مأموران شیفت شب بهدلیل خستگی، فراموشی یا کم تجربگی ابزارلازم را برای ورود به خانه همراه خود نمیآوردند، بازپرس هم جانب احتیاط را مراعات کرده و به همراه خود ابزاری مثل چراغ قوه، طناب، پیچ گوشتی و انبردستی برداشته و داخل یک ساک دستی کوچک گذاشت
بازپرس، خودش را به چهارراه محل قرار می رساند اما پیش ازآمدن ضابطان، مأموران گشت کلانتری محل میرسند و به او ظنین شده و او را توقیف میکنند. قاضی هر قدر به مأموران میگوید بازپرس است و درحال رفتن به سرصحنه جنایت، مسئول گشت قبول نمیکند و میگوید اگرتو بازپرسی، پس من هم رئیس قوه قضائیه هستم.