همانگونه که توقع میرفت حرکت سریع فیلم هزارپا به سمت رکوردشکنی در گیشه به بار نشست و این کمدی درباره آدمها و فضای دهه شصت توانست رکورد فروش تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص دهد.
هزارپا روز گذشته بالاخره پس از رکوردشکنیهای بسیار از قبیل افتتاحیه، رکورد فروش امسال، رکورد هفته اول و… پرفروشترین فیلم سینمای ایران شد و به عبارتی مهمترین عنوان سینمای ایران را بهدست آورد؛
البته از همان ابتدا گمان میرفت که در گیشه فیلم موفقی خواهد بود. به هر حال این فیلم را ابوالحسن داودی ساخته است و رضا عطاران و جواد عزتی در آن ایفای نقش کردهاند که هر سه این نامها بهخصوص وقتی پای سینمای کمدی وسط باشد، تا حد زیادی میتوانند موفقیت فیلمی را تضمین کنند.
رضا عطاران بهعنوان بازیگری که حتی در فیلمی مثل کلاشینکف یا رد کارپت هم حداقلی از فروش تضمینشده را دارد و در سالهای اخیر با نهنگ عنبر ١ و ٢، هزارپا، مصادره و چندین و چند فیلم دیگر پرفروش شده، جواد عزتی بهعنوان بازیگری که بعد از اشتهار و محبوبیتی که در تلویزیون به دست آورد، در این چند وقت با اکسیدان، لاتاری و چند فیلم پرفروش دیگر موفق و محبوب نشان داده و البته ابوالحسن داودی که در کمدیهای سالهای دورش متبحر و کاربلد نشان داده؛ پرفروشبودن این فیلم را تضمین کرده بودند و دیدیم که این اتفاق در مورد هزارپا نیز رخ داد. اتفاقی که باعث شد عوامل نهنگ عنبر که پیش از این فیلم عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را در اختیار داشتند، به سازندگان هزارپا تبریک بگویند.
پرفروش ترین
هزارپا که به گزارش سایت سینماتیکت تا چهارشنبه گذشته بیستمیلیارد و سیصدمیلیون تومان فروخته بود، روز گذشته از آمار بیست و یکمیلیارد تومانی نهنگ عنبر ٢ عبور کرد. شاید بشود به جرأت گفت که این مهمترین اتفاق این روزهای سینمای ایران است که زیر فشار و سنگینی اقتصادی حیاتش به خطر افتاده است. مهمترین عامل موفقیت هزارپا البته به جز عوامل درجه یکی که دربارهشان گفته شد، به فضا و زمان وقوع داستان آن نیز ربط دارد؛ یعنی این نکته کوچک که داودی داستان فیلمش را به دهه شصت کشانده یکی از عوامل تضمینکننده موفقیتش بوده است. درواقع شاید بشود به جرأت گفت که اگر ابوالحسن داودی همین داستان فیلم هزارپا را در زمان دیگری روایت میکرد، به احتمال زیاد به چنین موفقیتی حداقل با چنین سرعتی نمیرسید.
دهه طلایی شصت
دهه شصت، آدمها، اتفاقات، فضا و مسائلش برای سینمای ایران بدل شده به یک مرغ تخمطلا که هر از چندی اقتصاد ورشکسته این سینما را مُسکن و مرهمی میشود، تا زمانی دیگر و سالی دیگر دوباره فیلمی در این برهه زمانی ساخته شود و بیاید گیشه را جارو کند. در حقیقت این خود یکی از تناقضهای عجیب سینمای ایران است. در حالی که جنگ، شرایط اقتصادی و بهخصوص اجتماعی- سیاسی، فضای ناشاد جامعه و… تقریبا هر ایرانی را از احتمال تکرار آن روزها به هراس میاندازد، اما همان فضا، آدمها و فشارهای موجود روی مردم روی پرده سینما برای همین مردم جذاب جلوه میکند. شاهد این مثال موفقیت اکثریت مطلق فیلمهایی است که در آن حالوهوا و فضا ساخته شدهاند.
پشت مو و فکل در سینما
آغازگر روند توجه به داستانهای دهه شصتی در سینما و تلویزیون ایران حمید نعمتالله بود که در سریال جذاب وضع سفید نگاهها را متوجه پتانسیلهای آن دهه در جلب نظر مخاطبان کرد. رویکرد نعمتالله البته کمیک نبود، با اینکه شیرینی آدمها و داستان وضع سفید این کمبود را جبران میکرد. بعدتر علیرضا بذرافشان با سریال طنز نابرده رنج این روند را ادامه داد و موفق هم شد؛ اما موفقیتهای اصلی داستانهای دهه شصتی در سینما اتفاق افتاد.
در حقیقت توجه به این واقعیت که فیلمهای موفق ١٠، ١٢ سال اخیر از قبیل اخراجیهای اول، نهنگ عنبر ١ و ٢ و حالا هم هزارپا داستانشان در دهه شصت میگذرد، مبین علاقه مردم به این نوع داستانها میتواند باشد.
خنده
نکته دیگر کمدیبودن این فیلم است. در وضع و حال جامعه الان سالهاست که کمدی خوب میفروشد و همین حالا هم جدول پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران تا حد زیادی بدل شده به جدول پرفروشترین کمدیهای سینمای ایران. یعنی علاوه بر هزارپا و نهنگ عنبر ٢ که این روزها رکورد را از هم گرفتهاند، در جدول ١٠ فیلم پرفروش سینمای ایران به نام فیلمهای آینه بغل، گشت ٢، خوب، بد، جلف، مصادره، من سالوادور نیستم و تگزاس برمیخوریم. ۶ فیلم از ١٠ فیلم که سیطره کامل کمدی را بر سینمای ایران نشان میدهد.
کیوان کثیران: فیلم را ندیدهام اما به طور کل معتقدم هر چیزی که سینما را رونق دهد، خوب است، اما مردم نسبت به گذشته حس بهتری دارند، در حالی که شرایط هر روز بدتر از دیروز میشود، بنابراین به آن توجه نشان دادهاند.
رضا درستکار: از رفتارهای دهه شصتی زمان زیادی گذشته است و ما متوجه شدیم لزومی برای آن نداشتیم. وقتی به آن رجوع میکنیم، خندهدار میشود، بنابراین فیلمسازها و مردم به آن تمایل دارند، در شرایطی که حتی اغراق هم شده و منطق روایی فیلم از بین رفته. فیلمسازها به سمت این موضوعات میروند، چون تقریبا چیز دیگری نداریم به مخاطب بدهیم. خندهدار است اگر کسی کمدی سطح پایین بسازد و ادعا کند که انتقادی را متوجه ساختار کرده است.
روزنامه شهروند