جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۸:۱۱ بعد از ظهر به وقت تهران

دام شیطان برای دختر جوان در خانه زن همسایه

پسر جوان در نقش خواستگار، دختری را با رویای ازدواج به خانه‌شان کشاند و تسلیم نیت شیطانی خود کرد.

پیش‌نویس خودکار

این دختر پس از خوردن شربت مسموم بی هوش شد و وقتی چشم باز کرد خود را در شرایط اسفناکی دید.
وقتی فاش شد دختر فریب خورده هدف آزار سیاه خواستگار دروغگویش قرار گرفته است، با طرح شکایتی پرونده در دادگاه تحت بررسی قرار گرفت و پسرجوان وقتی از خود دفاع کرد خود را بی گناه دانست.

 

شکایت از پسرجوان
دو ماه قبل دختر جوانی به نام سپیده به پلیس آگاهی تهران رفت و پرده از سرنوشت تلخ و شوم خود برداشت.
این دختر  از  پسر جوانی به نام مسعود شکایت کرد و در تشریح ماجرا درحالی که آشفته و پریشان بود گفت : من وخانواده‌ام در منطقه ای در غرب تهران ساکن هستیم  و در همسایگی ما خانواده ای زندگی می کنند که ۲۵ سال است آن ها را می‌شناسیم .
سپیده ادامه داد: ما از سال ها پیش با آن ها رفت و آمد خانوادگی داریم .یک سال قبل پسر یکی از اقوام همسایه مان که به خانه آن ها می آمد، به سراغم آمد و پیشنهاد دوستی داد. ابتدا نپذیرفتم زیرا می ترسیدم خانواده ام بفهمند و رابطه دو همسایه قدیمی بهم بخورد اما او اصرار کرد و گفت قصد دارد با من ازدواج کند همین باعث شد به این پسر اطمینان پیدا کنم و او را خواستگار جدی خودم می دانستم. او می گفت لازم است  بیشتر با هم آشنا شویم تا بتوانیم درباره ازدواج تصمیم درستی بگیریم. من ماجرا را به مادرم گفتم و خانواده مسعود  هم در جریان رفت و آمدهای ما قرار داشتند .
دختر جوان گفت: من در مهمانی های خانوادگی  که آن ها برگزار می کردند بارها شرکت کرده بودم و با هم قرار ازدواج داشتیم .تا این که یک ماه  قبل مسعود مرا به خانه شان دعوت کرد و گفت قرار است زن عمویش مرا ملاقات کند .

 

تعارف شربت مسموم
دختر جوان ادامه داد: من وقتی به خانه مسعود رفتم کسی آن جا نبود .او گفت تا دقایقی دیگر زن عمویش می رسد. سپس به من  شربت آلبالو تعارف کرد، من هیچ شکی در درستی این پسر نداشتم زیرا مسعود را مرد آینده ام می دانستم تا این که پس از نوشیدن شربت بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم پسر جوان مرا آزار داده است .من که از این ماجرا شوکه شده بودم به او اعتراض کردم و گفتم  از او شکایت می کنم اما او با حرف‌هایش مرا فریب داد .
سپیده افزود: مسعود می‌گفت اگر ماجرای شکایت را مطرح کنم خانواده‌اش مانع ازدواج ما می شوند .به همین دلیل از شکایت صرف نظر کردم اما بعد از آن ماجرا مسعود دیگر جواب تلفن هایم را نداد .
سپیده گفت: یک ماه از آخرین ملاقات شوم من و مسعود گذشته بود و او پاسخم را نمی داد، من نیز برایش پیامک فرستادم و گفتم قصد دارم از او شکایت کنم اما او بار دیگر مرا به خانه شان دعوت کرد و گفت اعضای خانواده‌اش در خانه حضور دارند و بهتر است به آن جا برویم تا با هم قرار خواستگاری را بگذاریم .

 

دومین تله شیطانی
دختر جوان ادامه داد: من که حرف های مسعود را باور کرده بودم، برای دومین بار به خانه آن ها رفتم اما کسی در خانه نبود و مسعود بار دیگر مرا آزار داد .به همین دلیل تصمیم گرفتم از او شکایت کنم.

 

تایید آزار شیطانی
با این شکایت سپیده به پزشکی قانونی معرفی شد و پزشکی قانونی آزار و اذیت وی را تایید کرد .
بدین ترتیب مسعود ردیابی و بازداشت شد و  در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .

 

در دادگاه
در ابتدای جلسه سپیده به تشریح شکایتش پرداخت و گفت :این پسر با وعده ازدواج مرا فریب داد و آزارم داد .وی همچنین برای اثبات ادعایش  نشانی خالکوبی های روی بدن مسعود را نیز به قضات ارائه داد.
اما وقتی پسر جوان در جایگاه متهم  ایستاد، منکر آزار و اذیت دختر جوان شد و گفت :سپیده  همیشه به خانه خاله ام رفت و آمد داشت و من هم گاهی اوقات به آن جا می رفتم  و یکدیگر را ملاقات می‌کردیم.چون در خانه لباس راحتی می پوشیدم او خالکوبی های روی بدنم را دیده است و به همین دلیل در دادگاه نشانی آن ها را داده است .من به او علاقه مند بودم و می خواستم با او ازدواج کنم اما وقتی به دروغگویی هایش پی بردم از ازدواج با او منصرف شدم.
متهم جوان ادامه داد: سپیده متولد سال ۷۲ است اما به دروغ گفته بود متولد سال ۸۰ است. او یک بار صیغه یک مرد شده بود و این ماجرا را از من پنهان کرده بود. بعد از این که به دروغگویی های او پی بردم و رابطه ام را با او تمام کردم  از من شکایت کرده تا من را به دردسر بیندازد. من  هرگز او را به زور آزار نداده ام.
بنابه این گزارش؛ با  پایان  اظهارات این متهم ،قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

 

 

تحلیل کارشناس
مراقبت های خانوادگی
سولماز تقی پور- کارشناس خانواده

اگر نگاهی به سرنوشت هایی بیندازیم که در آن ها دختران و پسران مورد آزارهای جنسی قرار گرفته اند به راحتی به کوتاهی خانواده ها در مراقبت از فرزندان شان پی می بریم.
دوری فکری و عاطفی فرزندان از والدین یکی از علل اصلی افتادن آن ها در دام های عاطفی بیرون از خانه است، به این معنا که فرزندان وقتی از محبت پدران و مادران شان محروم می مانند با دیدن کمترین عشق و مهربانی دل به کسانی می بندند که در واقع عاقبت های شومی را برایشان رقم می زنند.
پسران جذب دوستان ناباب می شوند و سر از پاتوق های افیونی و … درمی آورند، گاهی نیز جذب محبت زنان تنهایی می شوند که فاصله سنی زیادی با آن ها دارند و اتفاقات بغرنجی را رقم می زنند.
اما خطر برای دختران بیشتر است چرا که کمبود محبت خانوادگی باعث عطش بین دختران می شود و آن ها را در آستانه محبت های کاذب قرار می دهد به گونه ای که بارها شاهد بوده ایم دختران فریب محبت پسران یا مردان متاهل را می‌خورند و بعد از برخوردهای جنسی آن ها و طرد شدن از سوی همان معشوقه های دروغین بیماری های روحی شدیدی را به جان می‌خرند و ناخواسته به اعتیادهای خانمان سوزی گرفتار می شوند. من دختر کارتن خوابی را دیدم که پدر و مادری تحصیل کرده داشت و  به خاطر تنهایی در خانه یک شکست عشقی را تجربه کرده بود و چون از آزار جنسی که تن به آن داده بود احساس بدی داشته، با وجود ضریب هوشی بالا و تحصیلات دانشگاهی خوب خود را باخته بود و با فرار از خانه کارتن خواب شده بود. پس باید خانواده ها تنها به رفاه مالی فرزندان شان توجه نداشته باشند، مادران با دختران و پسران شان صمیمی باشند و پدران خود را تکیه گاه فرزندان قرار بدهند.
یکی از معضلاتی که روز به روز فراگیرتر می شود، بی توجهی به عقاید خانوادگی گذشتگان مان است که بیشتر امنیت اخلاقی اعضای خانواده را در بر داشت به این معنا که وقتی دختری با پسری آشنا می شود و به یک یا هردوی والدین خبر می دهد، آن ها تنها به این دلیل که فرزندشان روراست بوده و با ادعای این که به وی اعتماد دارند رفتارهای او را دیگر کنترل نمی کنند و زمانی به خود می آیند که کار از کار گذشته است. در این پرونده شاهد هستیم که دختر توسط پسر فامیل همسایه مورد خواستگاری قرار می گیرد. مادرش و خانواده پسر در جریان هستند و همین باعث اعتماد دختر به پسر می شود و به خلوت او می رود درحالی که در این جا مادر وظیفه داشت با آگاهی از این ارتباط رفت و آمدهای دخترش را کنترل کند یا او را نزد مشاور ببرد یا به او گوشزد کند که باید حریم رفتاری را رعایت کند.
از سوی دیگر خانواده پسر نیز باید برای سالم ماندن این ارتباط رفتار سنجیده ای می داشتند تا چنین پرونده ای را شاهد نباشیم.
دختران جوان نیز باید هوشیار باشند و بدانند که دعوت یک پسر با هر بهانه ای به خانه ای که هیچ کس جز آن دو در آن جا نیست، بی شک وسوسه های اخلاقی را درپی دارد پس اگر می خواهند در آینده پشیمان نشوند، باید خطوط قرمزی را تا روز ازدواج ترسیم کنند.

۵/۵ - (۱ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *