جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۸:۱۲ بعد از ظهر به وقت تهران

نظارت نبود، مافیا شدم!

از روزی که مغازه ای را در یکی از مراکز تجاری بولوار مدرس مشهد اجاره کردم بلافاصله لوازمی خریدم و مشغول کار شدم هیچ وقت هم به دنبال گرفتن جواز کسب و کار نبودم و به آن اهمیت ندادم در سال هایی که مشغول تعمیرات گوشی تلفن همراه یا تغییر غیرقانونی سریال گوشی های سرقتی بودم حتی یک بار هم بازرسی از این صنف یا دیگر مراکز قانونی سراغم نیامدند به همین دلیل راحت به خلافکاری هایم ادامه می دادم و برای تغییر هر سریال حدود ۲۰۰ هزار تومان می گرفتم تا این که …

نظارت نبود، مافیا شدم!

این ها بخشی از اظهارات جوان ۲۹ ساله ای است که به عنوان یکی از سرکردگان «مافیای گوشی های سرقتی» توسط کارآگاهان کارآزموده عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد. این جوان که مهندس نرم افزار رایانه است درباره سرگذشت خود گفت: پدرم در یکی از شهرهای مرزی خراسان رضوی قالی شویی دارد و من هم نزد او کار می کردم تا این که ۹ سال قبل برای تحصیل به مشهد آمدم و در رشته نرم افزار دانش آموخته شدم ولی بعد از آن باز هم بیکار بودم و شغل مناسبی نداشتم تا این که در سال ۹۴ با همسرم به صورت سنتی آشنا شدم و ازدواج کردیم در این میان برای آن که شغل مناسبی پیدا کنم به سازمان آموزش فنی و حرفه ای رفتم و تعمیرات تلفن همراه را آموختم سپس با استفاده از تحصیلاتم در همین زمینه شیوه های تغییر سریال گوشی را یاد گرفتم دیگر نمی خواستم در قالی شویی کار کنم به همین دلیل در زمینه فروش تلفن همراه فعالیت می کردم تا این که وقتی زندگی مشترکم آغاز شد بار و بندیلم را بستم و به مشهد آمدم سپس مغازه ای را در بولوار مدرس اجاره کردم و به فروش و تعمیر تلفن همراه مشغول شدم چون از دیگران شنیده بودم که برای نداشتن مجوز سخت گیری نمی کنند من هم هیچ وقت به دنبال جواز کسب نرفتم و به کارم ادامه دادم هنوز مدت زیادی از راه اندازی تعمیرگاه نگذشته بود که یکی از دوستانم گوشی تلفن همراهی را برای تغییر سریال آن نزد من آورد و گفت: به خاطر این که رجیستری هزینه بالایی دارد می خواهم این ها را تغییر سریال بدهم من هم چون دوستم بود اوایل با ۲۰ یا ۳۰ هزار تومان برایش این کار را انجام می دادم اما این اواخر ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان از او دستمزد می گرفتم ولی از افراد دیگر ۲۰۰ هزار تومان دریافت می کردم اگرچه بعد فهمیدم که این گوشی ها سرقتی است و او هر هفته تعداد زیادی گوشی سرقتی می آورد و بقیه مبالغ تا ۲۰۰ هزار تومان را به حساب خودش می ریختم. همسرم از این ماجراها اطلاع ندارد و خودروی گران قیمتی را که سوار می شوم به نام مادرزنم است من هیچ وقت به دنبال خلافکاری های دیگر مانند مواد یا مشروبات الکلی نبودم اکنون هم از کرده خودم پشیمانم اما ای کاش…
شایان ذکر است، اعضای این باند گوشی های سرقتی را با تغییر سریال به کشور افغانستان انتقال می دادند…
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *