آشنایی با گرایشی در روانشناسی که مخاطب آن همه افراد هستند حتی آنهایی که هیچ مشکلی ندارند.
بسیاری از افراد تا صحبت از روانشناسی میشود، این رشته را مناسب افراد دارای مشکل میدانند؛ اینکه وقتی کسی با مشکلی مواجه میشود، سراغ آن برود تا بتواند به شکلی بهتر از عهده مشکلات خود بر بیاید. اگر شما هم چنین تصوری از روانشناسی در ذهن دارید، پس با ما همراه باشید چراکه میخواهیم درخصوص گرایشی در روانشناسی با شما صحبت کنیم که تمرکزش فقط کمک به حل مشکلات افراد نیست.
آغاز ماجرا در حیاط خانه!
داستان به رسمیت شناخته شدن روانشناسی مثبتگرا به سال ۱۹۹۷ بر میگردد؛ زمانی که روانشناسی به نام «مارتین سلیگمن» تازه به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا معرفی شده بود. سلیگمن هنوز تصمیم نگرفته بود که تمرکز خود و مجموعه زیر نظرش را بر کدام حوزه قرار بدهد که یک روز در زمان صحبت با دختر پنج سالهاش جرقهای در ذهن او زده شد. در آن روز سلیگمن و دخترش نیکی در باغ خانه مشغول بودند؛ پدر مشغول کندن علفهای هرز و نیکی مشغول کندن گلها، پرتاب آنها به هوا و خندیدن. سلیگمن از کندن گلها توسط دخترش ناراحت می شود و سر او داد می زند که بس کند اما نیکی جوابی میدهد که سلیگمن را سخت به فکر فرو میبرد. او میگوید من از سه تا پنج سالگی غرغرو بودم اما از تولد پنج سالگیام تصمیم گرفتم که دیگر غر نزنم، چرا تو دست از بداخلاقیهایت بر نمیداری؟ همین بازخورد کوتاه، سلیگمن را به فکر فرو میبرد که چرا در روانشناسی کمتر صحبت از اراده و تقویت ویژگیهای مثبت مطرح است. یک سال بعد اولین قدمها برای به رسمیت شناخته شدن روانشناسی مثبت توسط سلیگمن و همکارانش برداشته شد.
روانشناسی مثبتگرا به دنبال چیست؟
روانشناسی مثبت هر چند در اواخر دهه ۹۰ میلادی به رسمیت شناخته شد و نامی برای آن انتخاب و آموزشهای رسمی دانشگاهی برای آن آغاز شد اما از دههها قبل مطالعات در موضوعات مورد علاقه این گرایش شروع شده بود اما موضوعات مورد علاقه روانشناسی مثبتگرا چیست؟ روانشناسان مثبتگرا معتقدند روانشناسی نباید تنها متمرکز بر حل مشکل افراد بیمار و دارای مشکل باشد چراکه این تمرکز باعث میشود تا تصویری که از انسان ارائه میشود، تصویری ناقص و افسردهکننده باشد. روانشناسان مثبتگرا به دنبال کشف توانمندی همه افراد و شکوفایی آنها هستند بنابراین مخاطب آن ها نه فقط افراد با اختلالات روانی که همه افراد جامعه است.
با توجه به این اهداف، مطالعات در زمینه خلاقیت، امید، رشد شخصی، توانمندیهایی چون فروتنی، بخشش و … در این حوزه زیاد دیده میشود.
چرا لازم است این گرایش را جدی بگیریم؟
بسیاری از ما ممکن است مشکلات جدی در زندگی خود نداشته باشیم اما در عین حال اضطراب مختصری ما را آزار دهد. احساس کنیم از کارهای تکراری خسته شدهایم، گاهی اوقات ناامیدی آزارمان میدهد یا اینکه دوست داریم از ویژگیهای مثبت خود، بهتر از قبل استفاده کنیم. در این وضعیت شاید روانشناسی مثبتگرا بتواند بهتر از هر گرایش دیگری به ما کمک کند. کتابهای خوبی در این حوزه وجود دارد که خواندن آنها میتواند به همه ما کمک کند تا با نگرشی مثبتتر به زندگی نگاه کنیم. کتاب «خوشبینی آموخته شده» یکی از کتابهای کاربردی در این حوزه است. نویسنده این کتاب سلیگمن است و در ایران هم چاپ و منتشر شده است.
آیا روان شناسی مثبتگرا همان مثبتاندیشی است؟
«روانشناسی مثبت! آهان این گروه همانهایی هستند که دایم تکرار میکنند مثبت فکر کن، مثبت با خودت حرف بزن تا اتفاقهای خوب برات بیفته!»، «اینها همان کسانی هستند که کتاب راز رو تبلیغ میکنند و میگویند به خواستههایت فکر کن تا کائنات به کمک تو بیاید!» و … ، اگر شما هم مانند این گزارهها تصور میکنید روانشناسی مثبتگرا چیزی شبیه کتاب راز و خودگویی مثبت و مواردی از این دست است، بهتر است بدانید سخت در اشتباه هستید! روانشناسی مثبتگرا تفاوتهایی اساسی با مثبتاندیشی دارد. در جدولی که در ادامه خواهید دید، بخشی از این تفاوتها نشان داده شده است.