بیشک مبعث رسولاکرم(ص) مبارکترین رویداد تاریخ جهان است؛ رویدادی که در ظلمت جهان گرفتار مادیات و ستم، همچون خورشید درخشیدن گرفت و همه موجودات را از برکت خود، بهرهمند کرد. خورشید درخشان رسالت، درخشیدن گرفت تا دل تمام حقدوستان، پروانهوار و بیتاب بر گرد شمع وجود پیامبری که سراسر مهر و محبت است، بچرخد و از آن وجود مقدس، برکت و نعمت جاودانی را کسب کند. خداوند متعال، رسالت محمد مصطفی(ص) را منتی بر بندگانش معرفی میکند و به راستی، چه منت عظیم و مبارکی را بر بندگان مؤمن خود، ارزانی داشتهاست. در آستانه عید بزرگ مبعث، با دانشمند ارجمند، حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد نظافت، معلم اخلاق و مدیر مدارس علمیه حضرت مهدی(عج) همکلام شدیم تا از او، درباره برکات اخلاقی این رویداد بزرگ، بعثت خاتمالانبیاء(ص) بشنویم و بیشتر بدانیم.
قرآن کریم بعثت حضرت ختمیمرتبت(ص) را منتی برای مؤمنان میداند؛ دلیل استفاده از این لفظ در کلام الهی چیست؟
بعثت پیامبراکرم(ص) از بزرگترین نعمتهای خدا بر بشریت است؛ درباره بعثت، خداوند میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(آلعمران-۱۶۴)؛ خداوند بر مومنین منت گذاشته و پیامبری را در میان آنها و از بین خودشان برانگیخته است. واژه منّت، به معنای نعمت عظیم است؛ چرا میگوییم این نعمت عظیم است؟ چون انسان برای خدا مهم و هدایت انسان برای خدا ارزشمند است و اهمیت دارد. هر چه انسان موجودی عزیزتر باشد، برای سرپرست و مربی او سرمایهگذاری بیشتری میشود؛ خداوند متعال بهترینها را در این مدرسه هستی، مربی و معلم بشر کرده است.
هدف از این بعثت، از این نعمت بزرگی که به بشریت ارزانی شده است، چیست؟ قرآن و روایات چه تصویری از هدف یا اهداف بعثت ارائه میکنند؟
درباره هدف بعثت، تعابیر گوناگونی ارائه شده که یکی از آنها، در خطبه ۱۴۷ نهجالبلاغه است که حضرت علی(ع) فرمود که خدای متعال، پیامبر اکرم(ص) را مبعوث کرد تا آن حضرت، بندگان خدا را از عبادت بتها و از بردگی و بندگی در مقابل بتها خارج و به عبادت خدا وارد کند. اینجا فلسفه بعثت، بندگی خدا بیان شده است. در بعضی از جاها گفتهاند که فلسفه بعثت، تکریم مکارم اخلاق است؛ این موضوع با بیان حضرت علی(ع) در خطبه ۱۴۷ نهجالبلاغه، تداخلی ندارد؛ چون اگر کسی به بندگی خدا دست پیدا کند و از بندگی غیرخدا و ذلت بندگی غیرخدا نجات نیابد، اخلاقش کامل نیست. ما اخلاق خوب را از طریق بندگی خدا میفهمیم؛ لذا، اوج مقامی که پیامبراکرم(ص) به آن دست پیدا کرد، بندگی خداست.
صحبت از مکارم اخلاق کردید. در این عصر شیوع بیاخلاقی، وظیفه ما در قبال ترویج مکارم اخلاقی که با بعثت پیامبراکرم(ص) کامل شد، چیست و چگونه میتوان این فضایل را در جامعه رونق داد؟
ما باید در جامعه عبودیت و بندگی خدا را ترویج کنیم. باید بدانیم اگر کسی بنده خدا شود، لاجرم بنده هوسها و شیاطین نمیشود؛ چون اصل بندگی، جبری است؛ یعنی کسی را نداریم که بنده نباشد؛ انتخاب معبود دست آدمهاست؛ اگر کسی بنده خدا نشد، میشود بنده خلق. پیامبر(ص) میخواهد انسانها را از بندگی خلق نجات بدهد و «عبد» خدا کند. در دل این کلمه «عبد»، همه فضایل را میتوان دید؛ از جمله اخلاق و افکار خوب، عقاید نیکو، حالات و رفتار خوب و مانند اینها. اعمال انسانها تحتتاثیر افکارشان و تحتتاثیر حالاتشان است؛ باید اول فکرها را عوض کرد، نگرش آدمها را به انسان و هستی عوض کرد، سپس، طبیعتاً رفتارشان هم عوض خواهد شد. خب، حالا رسالت ما در این هجوم بیامان شبهات و شهوات چیست و چگونه این موضوع را تبیین کنیم؟ ما نمیخواهیم کسی را با زور به بهشت ببریم؛ چون آدمها اگر نخواهند، نمیشود. پروردگار فرمود: «وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى»(انعام-۳۵)؛ اگر خدا میخواست، همه را به زور هدایت میکرد؛ خداوند به پیامبر(ص) میفرماید که تو نمیتوانی همه را به زور هدایت کنی؛ خدا هر کس را بخواهد، هدایت میکند؛ خداوند کسی را هدایت میکند که خودش بخواهد. خب، الان شیاطین کارشان چیست؟ شلوغکردن است؛ بمباران شبهه و شهوت است که آدمها نتوانند تصمیم بگیرند؛ خدا دوست ندارد کسی نفهمیده بهشت برود؛ دوست ندارد کسی نفهمیده جهنم برود. ما باید شفافسازی کنیم، باید کاری کنیم که آدمها، با چشم بسته به جهنم نروند؛ «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»(انسان-۳)؛ ما راه را نشان میدهیم، یا بعد از این فهمیدن، شاکر این فهم هستند، یعنی میپذیرند یا «کفور» میشوند و نمیپذیرند؛ کفر بعد از فهم است.
راهکار تبلیغ این آگاهی و فهم چیست؟
ما رسالتمان تبیین و شفافسازی است، که این جوانها بفهمند، افراد غیرمسلمان و برادران دینی ما که غفلتی دارند، بفهمند. اگر بخواهیم این کار را بکنیم، به راحتی نمیآیند پای صحبت ما بنشینند و کتاب ما را بخوانند؛ اگر بیایند و بنشینند هم، با ذهنیت قبلی نمیتوانند متوجه حرفهای ما شوند. این، جایی است که بحث تربیت خیلی مهم می شود؛ از مشکلات کشور ما، یکی همین مشکل تربیت است؛ ماشاءا… در آموزش تا حدود زیادی موفق بودهایم، یعنی همه جوانان ما، بحثهای اعتقادی را خواندند و امتحان دادند؛ پای منبر نشستهاند؛ ولی این فعالیت، به تنهایی تبدیل به تربیت نمیشود؛ تربیت آن است که حرفها بر دل بنشیند. خب، در این شرایط، به نظر من راهبرد اصلی ما، بهرهبردن از اخلاق است. بیتعارف بگویم، اسلام با اخلاق جلو رفت نه با استدلال؛ اخلاق زمینهساز فهم دلیلهای قوی است؛ در این شرایط، استدلال جواب نمیدهد، چون که طرف اصلاً به استدلال گوش نمیکند؛ اگر گوش دهد با ذهنیت گوش خواهد داد. آن کسی که با دیده نفرت به یک روحانی یا عالم نگاه میکند، حرفهایش را گوش نمیدهد؛ اگر هم گوش بدهد، چیز دیگری برداشت میکند؛ اخلاق سبب میشود انسانها در فکرشان تجدیدنظر کنند؛ اخلاق مقدمه خیلی مهمی است؛ مقدمات خیلی مهم هستند و به نظرم، جریان تبلیغی ما امروز مشکلش در زمینهسازیهاست.
سیره پیامبر اکرم(ص)، در اینباره ما را به چه چیز دلالت میکند؟
پیامبراکرم(ص) در زمینه تبلیغ، بهترین الگو است. در صدر اسلام، به دلیل تبلیغات سوء، در میان جاهلان نسبت به پیامبر(ص) تنفر وجود داشت. معاندان سنگ میزدند، توهین میکردند؛ آشغال و خاکروبه روی سر مبارک آن حضرت میریختند؛ ادب نداشتند، اخلاق نداشتند؛ ولی پیامبر(ص)، با اخلاقش حرف میزد، سبب میشد حرفهایی که مستقیم روی منبر و جای دیگر میگوید، برای آنها قابل فهم باشد. ما چقدر روایت داریم که مردم را با عمل دعوت کنیم؟ متأسفانه الان قسمت زیادی از جریان مذهبی ما، با بقیه مردم ارتباط ندارد؛ پس چه کسی باید برود سراغ نسل جوان؟ در یکی از خطبههای نهجالبلاغه، امام علی(ع)، پیامبر(ص) را اینطور توصیف کردهاست: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ»؛ پیامبر(ص) طبیبی بود که میچرخید، عاشق آدمها بود؛ وجودش سراسر رحمت بود، نسبت به چه کسی؟ نسبت به همه، حتی همین بتپرستها، حتی نسبت به کسانی که به حضرت توهین میکردند و حضرت را قبول نداشتند.
وظیفه مؤمنانی که میخواهند به مکارم اخلاق پیامبراکرم(ص) تأسی و آن را در جامعه تبلیغ کنند، چیست؟
نکته مهمی است؛ متأسفانه ما از گناهکاران جامعه نفرت داریم؛ این سیره پیامبراکرم(ص) نیست. از گناهکار نباید نفرت داشت، از گناهش باید متنفر بود. فرق است بین نفرت از گناه و نفرت از گناهکار. ما با شرابخواری دشمن هستیم، نه با شرابخوار، با اعتیاد دشمنایم، نه با معتاد؛ این را باید درست کرد. باید بدانیم انسان، تا مثل پیامبر(ص) مهربان نباشد، نمیتواند کاری بکند؛ نمیتواند دست دیگران را بگیرد. من بارها گفتهام که خودت پزشکی، آن وقت خودت با مریضت دشمنی میکنی؟ پس خودت مقصری، پزشک با مریضش دشمن نیست؛ این به هر دلیل، الان بیمار شده، باید کمکش کرد. به همین دلیل میگوییم اخلاق بسیار اثر دارد، مدارا بسیار اثر دارد، من همه را دعوت میکنم به بازخوانی سیره پیامبر(ص)؛ چطور یک نفر شروع کرد، در دل ظلمت و یکییکی افراد را جذب کرد؟ با اخلاق و مدارا و با محبت جذب کرد. وقتی محبت میکند، چشم میپوشد، بیادبی فرد را تحمل میکند؛ آن طرف وجدانش تکان میخورد، به خود میآید؛ ما باید کاری کنیم که آدمها، بدبینیهایشان را کنار بگذارند. الان متاسفانه در جامعه شکاف اجتماعی زیاد شدهاست؛ بخش مهمی از این شکاف، ناشی از سوءتفاهم است.