جواد نوائیان رودسری – به نظر اصلا کمبودی احساس نمیشود؛ بهخصوص در سالهای اخیر که با صرف هزینههای سنگین، آثار فاخر متعددی درباره تاریخ معاصر ایران ساخته شدهاست؛ از «سالهای مشروطه» بگیرید تا «عمارت فرنگی» و حتی سریال «شهریار» که در آن به زوایایی از سالهای پرالتهاب انقلاب مشروطیت پرداخته شد. اما با وجود این کثرت، جای یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران، یعنی مشروطیت، بهشدت در متن آثار تولیدشده خالی است. این غربت عجیب در کنار آن شهرت فراوان، غیرقابل باور است. مشروطیت در متن آثار سریالها و فیلمهای سینمایی ما، تنها یک فضا پرکُن صِرف به حساب میآید، یعنی قرار است بر بستر آن، اتفاقاتی بیفتد؛ از وقایع عاشقانه بگیرید تا فعالیت عوامل نفوذی بیگانه یا شرح زندگی یکی از رجال نامدار ادبی، سیاسی یا علمی. آنچه در این بین اصلاً به چشم نمیآید، اصل ماجراست؛ چه شد که مردم در برابر بیداد و استبداد قیام کردند؟ خواسته آنها چه بود؟ چه اتفاقاتی رخ داد تا عَلَم مشروطهخواهی به اهتزاز درآمد؟ اینها موضوعاتی است که در سریالهای ما، یا نادیده گرفته میشود یا آن را ناقص به تصویر میکشند و گذرا از کنارش میگذرند. تاریخ با همه زوایای پیدا و پنهانی که دارد، منبعی درسآموز است که میتواند یک ملت را از تکرار اتفاقات ناگوار گذشته باز دارد. سریالهای تلویزیونی، معمولاً با هزینهای بسیار سنگین، تهیه و آماده پخش میشود و به نظر میرسد عبور سهلانگارانه از کنار واقعه مشروطه و قربانیکردن حقیقت رخداد آن به پای اتفاقات حاشیهای و لوازم و مقتضیات سینمایی، هدفی را که از تهیه چنین برنامههایی دنبال میکنیم، به حاشیه براند. فردا، ۱۴ مردادماه، سالروز امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدینشاه قاجار و شاید بهترین فرصت برای گفتن از این غربت و غفلت بزرگ است. در ادامه به بررسی تعدادی از سریالهای تاریخی (با موضوعیت تاریخ معاصر) و زاویه نگاه آنها به مشروطیت پرداختهایم تا بیشتر با موضوعی که از آن صحبت میکنیم، آشنا شوید.
سالهای مشروطه؛ تنها نگاه نیمبند
«سالهای مشروطه»، ساخته محمدرضا ورزی در سال ۱۳۸۸، تنها اثری در میان سریالهای تلویزیونی است که گذری سریع بر حوادث دوره مشروطه دارد و برخی عوامل مؤثر و معاصر آن را بررسی میکند؛ صرفنظر از قصد و هدف کارگردان برای تنظیم روایت، ورزی کوشیدهاست تا گزارشی مختصر از جریان انقلاب مشروطیت ارائه کند؛ اما در گزارش او، اصل مشروطیت و برپایی نهاد آن، در حاشیه قرار میگیرد. در روایت ورزی، خبری از موضوع عدالتخانه، به عنوان اصلیترین وجه و دلیل مشروطهخواهی نیست. او به جریان مخالفت شیخ فضلا…نوری با مشروطه غربگرایان میپردازد، اما فراموش میکند که از روزهای موافقت او با مشروطیت و تلاشش برای امضای فرمان مظفرالدینشاه سخن بگوید. به دیگر سخن، گزارش ورزی فقط یک دستچین سلیقهای برای حفظ پیوستگی داستان است؛ او میخواهد ۷۰ سال تاریخ ایران را در قسمتهایی محدود از یک سریال روایت کند و درنهایت به پشت پرده فعالیتهای استعماری بپردازد و به همین دلیل، اصل انقلاب مشروطیت، دغدغه و موضوع اصلی ورزی نیست.
عمارت فرنگی؛ بیخیال مشروطیت
عمارت فرنگی، ساخته دیگر محمدرضا ورزی است که در سال ۱۳۸۸، در ۱۵ قسمت، روی آنتن رفت؛ سریالی که مشروطه فقط پسزمینه آن است. این سریال وقایع سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۳۲۰ش را در ایران روایت میکند؛ به دیگر سخن، از نظر زمانی، مخاطب را به ۱۰ سال بعد از مشروطیت میبرد و توقع دارد که او، با چند جمله محدودی که از زبان بازیگرانی مانند سعید نیکپور، زندهیاد محمد مطیع، میرطاهر مظلومی و دیگران میشنود، درباره مشروطیت و دلایل وقوع آن به جمعبندی برسد و سیر تحولات سیاسی و اجتماعی آن اتفاق بزرگ، در ذهنش جا بیفتد و البته چنین نمیشود؛ طی چند قسمت نخست، فضای سریال به صورت کامل از دوره قاجار بیرون میآید و دیگر حرف و سخنی از مشروطیت در میان نیست؛ حتی همان پس زمینه مختصر هم در ذهن مخاطب محو میشود.
ستارخان؛ مشروطیت در غُبار
ستارخان ساخته قابل تحسین محمدرضا ورزی در سال ۱۳۹۶ است؛ انگار غیر از او، کس دیگری در تلویزیون، جرئت و جسارتی برای ورود به فضای تولید آثار تاریخی از این قبیل، ندارد. سریال «ستارخان»، راوی زندگی یکی از قهرمانان تاریخ ایران است. روایتی که بدون شناخت مفهوم مشروطیت و چرایی شکل گرفتن انقلاب آن، معنا پیدا نمیکند. اما صحنهها و قسمتهای سریال، چنان محو شخصیت و داستان ستارخان است که جز چند دیالوگ کوتاه، چیزی درباره مشروطیت و اصالت آن دیده نمیشود؛ همه اهالی محله امیرخیز تبریز، یعنی هممحلهایهای ستارخان، درپی دفاع از اساس چیزی هستند که مخاطب نمیداند چیست! بنابراین، در این ساخته ورزی نیز، نمیتوان نشانی درخور از ماجرای مشروطیت و چرایی آن جُست.
تفنگ سرپُر؛ یک نمونه بدون تیتر
شاید برایتان عجیب باشد اگر بگوییم مجموعه تلویزیونی «تفنگ سرپر» که به کارگردانی امرا… احمدجو، بین سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱ش ساخته و از تلویزیون پخش شد، یکی از معدود آثاری است که میتواند نمایی از تاریخ مردمی دوره مشروطه را به نمایش بگذارد. صحنههای سریال، نقشهای طراحیشده و دیالوگها، بسیار استادانه به نظر میرسند؛ چهرههایی که در سریال به نمایش گذاشته میشوند، از شخصیت «غیبیش» با بازیگری مؤثر محمدرضا پگاه بگیرید تا بازی خیرهکننده زندهیاد خسرو شکیبایی در نقش «آقاسید»، همه و همه، بیانگر شاخصههایی است که درنهایت به انقلاب مشروطیت انجامید؛ منتها این کار تحسینبرانگیز، چند ایراد اساسی دارد؛ اولاً زمان وقوع ماجراهای آن بعد از انقلاب مشروطه و در بحبوحه جنگ جهانی اول است؛ ثانیاً سرزمین، افراد، وقایع و ماجراهایی که در فیلم اتفاق میافتد، کاملاً خیالی است و از همه مهمتر اینکه بیننده، حتی یک کلمه درباره مشروطه و انقلاب آن در این سریال نمیشنود. در واقع باید اهل مطالعات تاریخی باشید تا بتوانید ارتباط «تفنگ سرپُر» با انقلاب مشروطه را درک کنید.
بانوی عمارت؛ مقدمهای ناقص
سریال پرمخاطب «بانوی عمارت»، با کارگردانی عزیزا… حمیدنژاد، هرچند یک ملودرام عاشقانه است که در دیماه سال ۱۳۹۷ از تلویزیون پخش شد؛ اما داستان آن بر بستر واقعه ترور ناصرالدینشاه و آغاز حکومت مظفرالدینشاه قرار دارد؛ یعنی فضایی را به تصویر میکشد که در آن، جامعه ایران گام به گام به سوی انقلاب مشروطیت پیش میرود؛ اما این مقدمه، سخت ناقص است. شرایط اجتماعی جامعه ایران را میتوان در لابهلای اتفاقات سریال پیگیری کرد؛ اما مگر اصل داستان و ارتباطات عاشقانه یا خصمانه موجود در آن، مجالی برای کنجکاوی مخاطب و درک مسائل مربوط به مشروطیت باقی میگذارد؟! در واقع مخاطب حتی دلایل و پیامدهای ترور ناصرالدینشاه را که معاصر داستان سریال است، درک نمیکند، چه برسد به بازنمایی ذهنی اتفاقاتی که یکی از مهمترین حوادث تاریخ معاصر ایران را رقم زد. سریال بانوی عمارت، با همه جذابیتی که داشت، از مشروطیت، جز به عنوان روایتی در دور دستها سخن نمیگوید؛ هرچند که برای نگارش متن آن، دست به دامان تاریخ اجتماعی صدر مشروطه شدهاند.