آدمخواری یا کانیبالیسم (به انگلیسی: Cannibalism) عادت یا رسمِ خوردنِ گوشتِ انسان به وسیلهٔ انسانی دیگر است.باستانشناسان نشانههایی از این عادت یا رسم را در جامعههای ابتدایی یافتهاند.بررسیهای مردمشناسان نشان میدهد که آدمخواری انگیزههای گوناگون داشتهاست که مهمترین آنها عبارت است از:
خوردن گوشت انسان به عنوان یک ماده غذایی
بعضی از قبیلههای سیاه پوست گینه، در آفریقا، گوشت انسان میخوردند و برای تهیه آن به قبیلههای دیگر حمله میکردند و اسیر میگرفتند. اسیران را، مانند گاو و گوسفند، میچراندند تا پروار شوند. اسکیموها نیز هنگام دست نیافتن به هیچ گونه ماده غذایی گوشت انسان میخوردند.
بومیان استرالیای مرکزیخوردن گوشت انسان در بین بومیان استرالیای مرکزی رسم بود که مادران گوشت کودکان مرده خود را میخوردند تا نیرویی را که به هنگام زادن به آنها داده بودند بازپس گیرند.
مردم گل باستان (نیاکان فرانسویان) خوردن گوشت قسمتهایی از بدن انسان را برای درمان بعضی از بیماریها سودمند میدانستند.
در سالهای پایانی قرن پانزدهم میلادی، کریستف کلمب در جزیرههای آنتیل، میان آمریکای جنوبی و آمریکای شمالی، به قومی به نام کارائیب برخورد که میانشان خوردن گوشت انسان رسم بود. کلمب آنها را کانیبال نامید.
این نام در بسیاری از زبانهای اروپایی به معنی آدمخوار به کار رفتهاست. اروپائیان عادت یا رسم همنوعخواری را کانیبالیسم (cannibalism) نامیدهاند.
در هنگام گرسنگی
در قحطی در کشور اکراین در دهه ۱۹۳۰، بسیاری ازافراد ازطریق آدمخواری از جریان قحطی نجات یافتند[۶] این اقدام در زمان قحطی در جنگ داخلی چین نیز تکرار شد.
همچنین برخی اطلاعات فاش شده از کره شمالی نشان میدهد که آدمخواری در بین پناهجویان از قحطی (بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ میلادی)، در آن کشور رخ دادهاست.
رخدادِ پروازِ شمارهٔ ۵۷۱ نیروی هواییِ اروگوئه
در سال ۱۹۷۲ پس از حادثه سقوطِ پرواز شماره ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه، که حامل بازیکنان یک تیم راگبیِ شهرِ مونته ویدئو از اروگوئه بود، نجاتیافتگان تا هفتاد روز پیدا نشدند و نیروهای جستجو از یافتن آنها قطع امید کرده بودند.
آنها از راهِ خوردنِ گوشتِ اجسادِ بازماندگانِ حادثه، توانستند گرسنگیِ خود را بر طرف کنند. از ۴۵ سرنشینِ این هواپیما، ۱۶ نفر در نهایت نجات یافتند. یکی از نجاتیافتگان از این حادثه کتابی دراین باره به نامِ (به انگلیسی: Alive: The Story of the Andes Survivors) منتشر کرد همچنین فیلمی به نام (به انگلیسی: Alive) نیز بر مبنای این ماجرا ساختهشد.
قبیله آدمخوارها هنوز هم وجود دارند
قبایلی که در ان مردم هنوز با شکار انسان روزگارشان را میگذرانند، انسان هایی که هنوز نمیدانند در چه تاریخی از زمان زندگی میکنند و دنیا چقدر دچار تغییر شده است.
قبیله کرووای که به نام «کولوفو» نیز شناخته میشود، از حدودا ۳۰۰۰ نفر تشکیل شده اند که در جنوب شرق پاپوآ در گینه نو اندونزی زندگی میکنند.
مردم این قبیله در منطقهای سکونت دارند که در سراسر تاریخ کمتر کسی وجود دارد که به آنجا رفته باشد و به همین خاطر آنها تا سال ۱۹۷۰ از اینکه در نزدیکی شان شهرهایی وجود دارند خبری نداشتند.
با شرایط خاص این جزیره میتوان گفت که محل زندگی این افراد کاملا از دنیای امروزی جدا است، آنها خبره ترین شکارچیان تاریخ هستند که کمتر موجود زنده ای توانسته است از دستشان جان سالم به در ببرد.
آنها در ماهیگیری نیز مهارت زیادی دارند. گفته می شود کرووای تنها قبیله آدمخوار مانده از قرن های گذشته است که مردمشان همچنان به سبک پیشینیان خود زندگی می کنند، آنها هنوز هم در جنگها از ابزار جنگی اولیه استفاده می کنند.
اولین آشنایی با دنیای خارج
اولین رایطه مردمان این قبیله با انسانهایی جدا از قبیله خودشان، در ابتدای سالهای ۱۹۷۰ شکل گرفت.
یک محقق هلندی به نام “جوانز ولدویزن” به مناطق ناشناخته سفر میکرد تا با قبایلی که هنوز شکل انسانهای اولیه زندگی میکنند، پیدا کند.
به محل زندگی این قبیله سفر کرد و از آن وقت به بعد، افراد این قبیله کمی با دنیایی غیر از دنیای خود آشنا شدند.
در سال ۲۰۰۶ زمانی که خبرنگاران برای تهیه گزارش از این قبیله آدمخوار، به این منطقه عازم شدند، ادعا کردند که با چشم خود آدمخوار بودن آنها را دیدهاند.
نحوه زندگی افراد قبیله کرووای عجیب است، خانههای آنها بر بالای درختان در ارتفاعی حدودا ۴۰ متری از سطح زمین قرار دارد، البته طبق تحقیقات صورت گرفته، معلوم شده است که چون بارندگی در این منطقه بسیار زیاد است و هر لحظه امکان سیل وجود دارد، آنها خانههای خود را بالای درختان ساخته بودند تا بتوانند از سیل حمله قبایل دیگر در امان بمانند.
البته خانههای جدید آنها در ارتفاع کمتر و در حدود۱۰ متر بالاتر از سطح زمین ساخته میشوند. این خانهها آنقدر محکم ساخته میشوند که تحمل وزن بیش از ۱۰ نفر را هم دارند، زیرا افراد این قبیله بیشتر خانوادههای پرجمعیت هستند. آنها بیشتر اوقات، تنه درختان را می تراشند و از آنها بهعنوان پله استفاده میکنند.
این خانهها برای اولینبار در سال ۲۰۰۳ و توسط یکی از خبرنگاران انگلیسی کشف شد. اما آنها تنها به صورت هوایی از این منطقه فیلمبرداری کرده و جرأت نکردند به این منطقه نزدیک شوند.
آدمخواری تا ابتدای قرن ۱۹ به طورکل از بین رفته و حالا کرووای تنها قبیله در دنیاست که هنوز هم آدمخوار هستند.
بر اساس افسانههای قبیله، گفته میشود که خاخواها کسانی هستند که وقتی افراد قبیله در خواب به سر می برند، به آن ها حمله کرده و همه را میکشند.
کشتن بیماران یا همان «خاخوا»ها، آداب و رسوم عجیبی دارد و افراد قبیله بر این عقیدهاند که برای از بین بردن روح شیطانی، تنها باید به قلب این افراد تیراندازی کرد.قبیله کرووای حتی از اجساد دشمنانشان نیز نگذشته و جسد افرادی را که در جنگ کشته میشوند، بهعنوان غذا با خود به خانههایشان میبرند.
گوشت انسان تلخ است یا شیرین؟
در سال ۱۹۷۲ آرتور شاکراوس نیویورکی زمانی که یک نوجوان بود به زندان می افتد و بعد از ۱۵ سال از گذراندن دوران محکومیت خود آزاد می شود.
بعد از تحقیقات پلیس در پی انجام جنایات آرتور، وی در موارد مختلف اعتراف کرد که جان تعدادی از زنان اطراف محل زندگی اش را گرفته است و دو نفر از مقتولین مربوط به دورانی بود که این قاتل در ویتنام به سر می برده و در جریان تعقیب دو زن ویتنامی در جنگل آنها را کشته و گوشتشان را خورده است.
در اعترافات دیگر آرتور آمده است که این جنایتکار ۴ زن دیگر را نیز کشته و اعضای بدن آنها را خورده است،و همچنین با کمال خونسردی کودک ده ساله ای را کشته و قلبش را بیرون می کشد تا از خوردن آن لذت ببرد.
زمانی که از آرتور پرسیده اند طعم گوشت انسان چه مزه ای می دهد؟ او گفته است “تصور کنید انتهای راسته گوشت خوک را که کمی شیرین است پخته و میل می کنید”.
به راستی گوشت انسان چه طعمی دارد؟ و طعم آن شبیه چیست؟
درباره طعم گوشت انسان توصیفات زیادی مثل شیرین، تلخ، ترش، لذیذ، بد مزه و… وجود دارد اما این ها همه توصیفات گنگ و چند پهلویی هستند؛ زیرا طعم آن می تواند به عوامل مختلفی مانند طرز پخت، خام بودن و… بستگی داشته باشد. پس برای یک توصیف خوب باید بدانیم که طعم گوشت انسان مانند طعم چیست؟
تاکنون بهترین توصیف درباره طعم گوشت انسان توسط ویلیام سیبروک۱، روزنامه نگار و ماجراجوی آمریکایی، ارائه شده است. او در این باره می نویسد:
گوشت خام انسان از نظر ظاهری مانند گوشت خوک است اما قرمزی آن کمی از آن روشن تر و چربی های آن نیز به رنگ زرد روشن است. و هنگامی که کباب شود به رنگ خاکستری روشن در می آید؛ مانند گوشت گوساله یا بره. و بوی گوشت کباب شده آن نیز همچون بوی کباب گوشت خوک است.
و اما درباره طعم آن، در صورتی که روی آتش کباب شود، می گوید: “نسبتا خوب است، و مزه آن کاملا شبیه گوشت گوساله است، به طوری که فکر نکنم یک انسان با زائقه عادی بتواند آن را از گوشت گوساله تمیز و تشخیص دهد”
جالب است به این نکته نیز اشاره شود که ویلیام سیبروک برای چشیدن مزه گوشت انسان سفری به آفریقای غربی داشته است تا به همراه بومیان آدم خوار آن جا که موسوم به «گِرو»۲ بوده اند طعم گوشت انسان را امتحان کند اما او اعتراف کرده است که بومیان به او اجازه شرکت در مراسم آدم خواریشان را نداده اند. او در زندگی نامه اش ادعا می کند که گوشت تازه یکی از بیماران بیمارستان را که مرده بوده، به سیخ کشیده، کباب کرده و خورده است.
آیا در دنیای مدرن هم آدمخوار وجود دارد
آدمخواری شاید تا کنون به عنوان یک تابو شناخته شود اما بنا بر دلایل مختلف می توان ثابت کرد نه تنها در قبایل ناشناخته بلکه در قرن معاصر نیز این اتفاقات رخ داده است و انسانهایی وجود داشته اند به خاطر مسائل مختلف اقدام به کشتن و شکنجه انسان ها کنند و در نهایت گوشت افراد کشته شده را به دندان بکشند.
در تصاویر زیر افرادی را مشاهده می کنید که به دلایل مختلفی نظیر فرهنگی،بیماری و یا حتی لذت بردن دست به انجام قتل و خوردن بدن انسان ها کرده اند.
آلفرد پاکر
پاکر شخصیتی بود که در سال ۱۸۷۴ به جرم آدم خواری به ۴۰ حبس محکوم شد. او که جوینده طلاهای زیر خاکی بود، در ماموریتی ویژه به همراه ۵ تن دیگر به کوه های کلرادو فرستاده شد.
۲ ماه بعد پس از اینکه آلفرد تنها از این سفر بازگشت از وی پرسیده شد چرا تنهاست؟ او در پاسخ گفت در یک دفاع شخصی مجبور شد آن ها را بکشد و برای اینکه بتواند زنده بماند گوشت شرکای خود را خورده است. اما چیزی که او گفت قابل باور نبود و به همین دلیل پس از ۴۰ سال حبس از زندان آزاد شد. در آن زمان آلفرد بیشترین سال های حبس را در تاریخ ایالت متحده آمریکا کشید.
آلبرت فیش
آلبرت فیش یکی از جانی های تمام عیار جهان است. او یک بیمار سادیسمی بود که از آزار دیگران به طرز عجیبی لذت می برد. در کنار قتل های سریالی و تجاوز به کودکان، او اقرار به آدم خواری هم کرده بود.
جبهه متحدین انقلابی
گروه RUF در غرب آفریقا از شورشیانی بودند که در اواخر دهه ۹۰ میلادی بر علیه حکومت خود به پا خاستند به این منظور در یک حمله تروریستی به روستایی در سیرالئون سعی در تصرف معادن الماس داشتند، این گروهک شورشی به جنایات وحشتناکی مرتکب شده اند که در پی آن بچه ها را مجبور می کردند سربازان آن ها شوند. از جرایم مخوف آن ها می توان به قطع دست و پای دشمن و خوردن گوشت تن آن ها اشاره کرد زیرا بر این عقیده بودند که خوردن گوشت تن دشمن آن ها را قوی و پیروز خواهد کرد. تعداد قربانیان این فاجعه آدم خواری مشخص نیست.
سی ساگاوا
ساگاوا یک دانشجوی ادبیات انگلیسی ژاپنی در پاریس بود که در سال ۱۹۸۱ همکلاسی خود را با ضریب گلوله کشت. پس از کشتن وی، ساگاوا دو روز طول کشید که بدن مقتول را تکه تکه کرده و گوشت آن را بخورد.
پس از ارتکاب این عمل، ساگاوا توسط پلیس فرانسه دستگیر شد ولی به علت جنون و دیوانگی که به وی نسبت داده شد به پای میز محاکمه نرفت.
آندره چیکاتیلو
چیکاتیلو یک قاتل سریالی و متجاوز وحشتناک اکراینی بود که بیش از ۵۰ قتل و قطع عضو را مرتکب شده است. او ابتدا با قربانیان خود طرح دوستی می ریخت و سپس آن ها را می کشت و می خورد.
او می گوید که تنها انگیزه اش از این کار لذت جنسی بوده است چیزی که شاید از کابوس شب هم ترسناک تر است. چیکاتیلو در سال ۱۹۹۴ در روسیه اعدام شد.
خانواده Mauerova
این خانواده اهل جمهوری چک بوده و تمام اعضای آن آدم خوار بودند. این خانواده در طی ۸ ماه دست به اقداماتی هولناکی نسبت به دو برادر زدند. جزئیات این حادثه به وسیله یک مانیتور محافظ بچه ضبط شد و عکس های آن به دست همسایه آ ن ها رسید و به این ترتیب هر ۶ عضو خانواده محکوم شدند.
آرمین میووس
آرمین میووس، یک آدم خوار آلمانی اما در عین حال بسیار عاطفی بود که در سال ۲۰۰۱ طی یک آگهی اینترنتی به دنبال یک انسان ۱۸ تا ۳۰ سال جهت کشتن و خوردن می گشت. آرمین در پیامی باورنکردنی یک داوطلب مشتاق پیدا کرد. آن ها روز کریسمس با یکدیگر ملاقات کردند ودر پی آن عملیات قتل را انجام داد و کثیف ترین کار دنیا یعنی آدمخواری را به ثبت رساند . پس از اینکه جزئیات این جنایت لو رفت، توسط پلیس دستگیر و به حبس محکوم شد.
جفری داهمر
داهمر یک قاتل زنجیره ای آمریکایی بود که بعد از کشاندن قربانیانش به خانه، آن ها را به واسطه دارو و مواد آرام می کرد و سپس به قتل می رساند. او جسد قربانیان خود را تکه تکه کرده و گوشت آن ها را می خورد. در دادگاه مشخص شد که او ۱۵ قتل و آدم خواری را مرتکب شده است. در سال ۱۹۹۴، وی به اعدام و مرگ محکوم شد.