بیش از اینکه در زمان امام جمعه بودنش در دهه ۶۰ و حتی دبیرکلیاش در بنیاد جهانی بررسی هولوکاست شناخته شده باشد از آن زمان نامش بر سر زبانها افتاد که اظهارات متفاوتی بر زبان آورد و در قامت معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در سال ۸۸ خواستار توقیف بسیاری از نشریات شد. از زمان برگزاری «نخستین همایش جهان پس از آمریکا» که در تابستان سال۱۳۸۱ در دانشگاه تهران برگزار شد او به شدت مورد تهاجم رسانه های داخل و خارج قرار گرفت؛ آن موقع کسی هنوز احمدی نژاد را نمی شناخت.
موضوع دبیرکلی بنیادجهانی بررسی هولوکاست از پاییز ۱۳۸۵ مطرح بود؛ یعنی ۳سال قبل از معاونت مطبوعاتی و سخنان او در آن مقطع در نشریات اروپا و آمریکایی منتشر شده است، از سوی دیگر آنطور که در ویکیپدیا آمده است: «شهرت وی به دلیل صدور حکم ۹ لغو امتیاز، ۱۵ توقیف و ۶۱ تذکر کتبی بود که در حدود ۱۳ ماه حضور به عنوان معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد دولت دهم توسط او انجام گرفت».
بدون تعارف محمدعلی رامین را نمیشود در گروههای سیاسی تعریف کرد چرا که عقایدش در نزد اصلاحطلبان قابل قبول نیست و برخی اصولگرایان که در ابتدا رفیق گرمابه و گلستان او بودند به تدریج از اطرافش دور شدند که برخی از آنها حمایت و دفاع از مرد اهوازی را برای آینده سیاسی خود مناسب نمیدیدند، بنابراین در دوستی خود با او تجدیدنظر کردند و رامین چهره سیاسی مستقل با مواضع عجیب ماند! گرچه او دارای دیدگاههایی بود که دو جناح سیاسی کشور آن را نمیپسندیدند اما او بر مواضع خود استوار ماند و برای حفظ دیدگاهش تنهایی و طرد شدن را پذیرفت اما به هر حال نامش نه برای دیدگاههایش که بیشتر بهواسطه توقیف نشریات در زمان مسئولیت او، ازدواج فرزند و شایعه دو ملیتی بودن نوهاش در اذهان مانده است.
او آنچنان اهل مصاحبه نیست اما اگر نماینده رسانهای را برای مصاحبه دعوت کند بهطور مفصل با او سخن میگوید به نحوی که چندی قبل که «آرمان» برای مصاحبه با او به دانشگاه پیامنور رفته بود حدود ۷ ساعت در آن دانشگاه حضور داشت به طوری که نهار در سلف دانشگاه پیام نور صرف شد و نماز مغرب و عشاء هم در آنجا خوانده و ساعتی پس از آن، اتمام مصاحبه اعلام شد! به میهمانانش احترام میگذارد اما سوالاتی مطرح میکند که فلسفی یا عجیب است و نیاز به زمان برای پاسخ دارد. به هر حال پس از پایان حضور او در وزارت ارشاد ترجیح داد سکوت کند و کمتر مصاحبه کرد. حتی زمانی که خبر ازدواج فرزندش با مهناز افشار منتشر و حاشیهسازی زیادی داشت او سکوت کرد تا اینکه در روز آخر هفته رامین در یک کانال تلگرامی با موضوعاتی درباره خود مواجه شد که لازم دید سکوتش را شکسته و به شایعات پاسخ دهد، هر چند برخی بخشها با اطلاعات منتشر شده در زمان مسئولیت او در وزارت ارشاد همخوانی ندارد.
نوهام دوتابعیتی نیست
او به درخواست آن گروه تلگرامی به شایعات پاسخ داده است و البته در ابتدا تاکید کرده که آن گروه و اعضایش خودشان را درگیر حواشی نکنند. به نظر میرسد این خواست رامین به این دلیل بوده که در چند سال اخیر این حاشیهسازیها برای او و خانوادهاش مشکلآفرین شده است که ادامه و زمانی که نوشت «مثلا نشر اکاذیب علیه این و آن، چه سودی دارد و کدام مشکل جامعه ما را برطرف میکند» این گمانه را تقویت کرد. او البته تاکید دارد که پاسخ به شبهاتی که آنها را تکراری و دروغهای عجیب و غریب میخواند هیچ سودی ندارد.
یکی از شایعاتی که درباره خانواده رامین مطرح شد، دوتابعیتی بودن نوه او بود و مطرح شد مهناز افشار در آمریکا فرزندش را به دنیا آورده که بتواند تابعیت آنجا را دریافت کند که البته این شایعه پیش از رامین از سوی عروس او اینچنین تکذیب شده بود: «این دروغ زایمان در آمریکا را از کجا آوردند نمىدانم. من نه فرزندم را در آمریکا به دنیا آوردم و نه دنبال تابعیت و شناسنامه آمریکایى بودم.» و حالا رامین هم گفته است: «آیا شما نمیدانید که در خانواده بنده هیچ فرد دوتابعیتی وجود ندارد؟» تکذیب دوتابعیتی بودن اعضای خانواده رامین تنها یک بخش از شایعات بود و او ترجیح داد درباره توقیف تعداد زیادی نشریه در زمان حضورش در معاونت مطبوعاتی هم اینچنین توضیح دهد: «آیا شما نمیدانید که هیات نظارت بر مطبوعات شامل هفت نفر اشخاص حقوقی و مستقل هستند و اصولا معاون مطبوعاتی، در این هیات فقط دبیر جلسات بوده و حتی حق رأی هم ندارد و به همین دلیل، موضوع دیکتاتوری بنده در دوران معاونت مطبوعاتی، یک سخن جاهلانه یا مغرضانه است» و در بخش بعدی مخاطبانش را که هنوز از توقیف نشریات دلگیر هستند خطاب قرار میدهد و میپرسد: «آیا شما نمیدانید که تمام تلاش بنده این بود، تا شخصا رسانهها را مطابق قانون هدایت کنم و آنها را از درگیر شدن با برخی دستگاهها مراقبت و محافظت کنم».
نکته قابل تامل اینکه در بخش بعدی از هزینهای میگوید که برای دفاع از مطبوعات پرداخته است، البته باز هم در انتهای این توضیح فراموش میکند که در توقیف نشریات مشغول ایفای نقش پلیس خوب است، چون اینگونه شروع کرد که «البته نمیدانید که به خاطر این مساله اخیر چقدر مورد شماتت مسئولان مربوطه قرار داشتم»، بعد به رامینی که برای افکار عمومی بیشتر آشناست تبدیل میشود و میگوید: «ولی به هر حال در همان سال فتنه بزرگ و بحران استثنائی نظام اسلامی که بخشی از رسانهها، معرکهگردان حوادث تلخ بودند، نظیر ماههای قبلتر، رسانهنگاران در دوره بنده به زندان نیفتادند یا به دشمن پناهنده نشدند و فضای کشور آرام و روابط رسانهها با حاکمیت صمیمانهتر و معقولتر شد و اعتماد از دست رفته تا حدودی ترمیم گردید» و اظهارات بعدی او سبب شد تا برخی به حافظه خود رجوع کنند و البته کمتر یادشان آمد که رامین از چه اقداماتی اینچنین به فداکاری اشاره میکند: «تفاوتهای آشکاری که در آن دوره احساس شد، به خاطر مدیریت صریح و فداکارانهای بود که بنده پذیرفتم تا خلاف معاونان قبل و بعد از خودم، تمام تصمیمات هیات نظارت را شخصا هم ابلاغ و هم اعلان عمومی کنم؛ روزانه و بدون اعلام قبلی به رسانهها شخصا سر بزنم و مسائل را از نزدیک مشاهده و همانجا حل و فصل کنم و هرگز برخی مقامات را با رسانهها درگیر نکنم.»
«زیرآب زدنهای موذیانه» را به دیگران سپردم
رامین دل پری دارد و میگوید: «اگر همه اینها مدیریت ناشیانه یا دیکتاتوری بوده است، پس همه بدانند که بنده مدیریت «بده و بستان» و «زیرآب زدنهای موذیانه» را به دیگران سپرده و هیچ انتظار مدیریتی در این مجموعهها را ندارم». رامین گرچه یک چهره سیاسی فعال نیست و از جریان انتخابات هم به دلیل دور شدن از جریان اصولگرایی سنتی بهرهای ندارد اما به هر حال با وجود داشتن فرزند با گرایش سیاسی اصلاحطلبانه باید خط و مرز خود را با اصلاح طلبان اینگونه نشان دهد: «حقیر افتخار میکنم که از قانون عدول نکردم، نه برای اصلاحطلبان و نه برای اصولگرایان؛ دلیل این سخن آن است که بعد از مهار جریان ضدانقلابی موسوم و منسوب به اصلاحطلبان که تعدادی فرصتطلب و تاجرمسلک بودند که سیاسیون را فقط به بازی میگرفتند،
برخی از همان نوع، ولی با عنوان اصولگرا انتظار ویژهخواری داشتند که چون مقاومت بنده را پس از مهار رقیب رسانهای خود مشاهده کردند، آن چنان بزرگوارانه در بولتنهای خود بنده را تخریب کردند که دکتر احمدینژاد ناچار به برکناری حقیر شد»، پس در اینجا نشان داد که ارتباطش با احمدینژاد پابرجاست و در بیانی عجیب اصلاحطلبان را در برکناریاش موثر دانست. او پس از انتقاد از اصلاحطلبان، خودش را مصلح سیاسی ترسیم میکند و میگوید: «پس اصلاحطلبان بدانند که ضمن حفظ مواضع انقلابی و ارزشی خودم، خیرخواه آنان بودم و اصولگرایان هم بدانند که این کمترین بنده ناچیز و روسیاه پروردگار، هرگز به هیچ کس باج نداده و نخواهم داد.»
شایعهپراکنی علیه فرزندم باجخواهی است
او به موضوع فرزندش و ازدواج او با مهناز افشار هم اشاره کرده و گفته است: «منتقدان و مخالفان و دوستان کریم حقیر هم بدانند که تخریب و شایعهپراکنی علیه فرزندم نیز کار باجخواهانی است که یا به بهانه بنده، فرزندم را مورد محبت قرار میدهند یا به بهانه فرزند، پدرش را با انواع توهین و تحقیر و تمسخر، نوازش میکنند، این شایعهسازیها ممکن است آرامبخش دلهایی منتقم باشد، ولی بعد از این ایام کوتاه دنیا، روزگار حساب و کتاب هم فرا خواهد رسید. او در پایان هم آورده است: «چهارماه پرآشوب بعد از شروع فتنه ۸۸، بنده رسالتی را برای نظام مقدس اسلامی و دولت مطلوب خودم در جهت آرامش رسانهها و امنیت ملی و پیشرفت مملکتم، احساس کردم و برای انجام آن، اگر آبرویی داشتم، هزینه کردم و خدای رحمان و رحیم را هزاران بار شاکرم که در حد ناچیز خودم، نگذاشتم ایران آن روز به سوریه امروز تبدیل شود.»