سه شنبه , ۴ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۵:۳۹ قبل از ظهر به وقت تهران

گفت و گو با اسیدپاش عاشق پیشه /چشم دختر جوان کور شد و صورتش با اسید سوخت + عکس

جوان اسید پاش در حالی که حکم قصاص چشم و گوش راستش تایید شده بود توانست با پرداخت دیه رضایت دختر جوان را جلب کند. این اسیدپاش دیروز از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.

%postname%

به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به این ماجرا از نخستین  ساعتهای  بعد از تحویل سال ۱۳۹۱ در دستور کار افسران کلانتری ۱۵۰ تهرانسر قرار گرفت. شواهد نشان می داد جمشید۲۵ساله در آلاچیقی در ‌ بلوار اصلی تهرانسر به صورت دختر ۱۸ساله ای به نام شیرین اسید پاشید و گریخت. دختر جوان با کمک شاهدان به بیمارستان شهید مطهری منتقل شد اما چشم راست ، لاله گوش راست و صورتش به شدت اسیب دید.

ردیابی پسر خشن آغاز شده بود که وی در خرمدره زنجان ردیابی و بازداشت شد. این پسر به اسیدپاشی کینه جویانه اعتراف کرد. وی در شعبه ۷۱دادگاه کیفری سابق استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که شیرین تقاضای قصاص چشم و گوش را مطرح کرد.

وی گفت: وقتی با جمشید آشنا شدم می گفت به من علاقه مند شده است اما وقتی فهمیدم سابقه دار است برای ازدواج با او مردد شدم. او تصور می کرد به پسر دیگری علاقمند شده ام. هر چه به او می گفتم اشتباه می کند قبول نمی کرد . او حتی چندبار مرا به باد کتک گرفت اما از ترسم به حرفش گوش می دادم و به دیدنش می‌رفتم.

وی ادامه داد: چند ساعت بیشتر از تحویل سال نو نگذشته بود که جمشید با من تماس گرفت و خواست تا به دیدنش بروم. تازه به محل قرار رسیده بودم که جمشید با یک بطری از پژو دوستش پیاده شد .فکر می کردم جمشید بطری مشروب در دست دارد اما او بار دیگر ادعای خیانت مرا مطرح کرد.او  در بطری را باز کرد و مایع داخل آن را به صورتم پاشید که سراپا سوختم و با کمک شاهدان به بیمارستان منتقل شدم.

این دختر که به صورتش ماسک زده بود گفت:چشم راستم نابینا شده است.همیشه چشم بند به صورت می زنم تا کسی جای خالی چشمم را نبیند.صورتم هم سوخته و از دیدن چهره ام در آینه وحشت دارم. ۲۴ بار تحت جراحی قرار گرفته ام اما هنوز جرات ندارم ماسک را از روی صورتم بردارم.به همین خاطر برای جمشید قصاص می خواهم.

در آن جلسه جمشید پای میز محاکمه ایستاد و گفت: غیر از پشیمانی حرفی برای گفتن ندارم.

در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به نظر پزشکی قانونی که امکان قصاص چشم و گوش را ممکن اعلام کرده بود جمشید را به پرداخت دیه و قصاص چشم و گوش راست محکوم کرد.

 در حالی که این حکم در شعبه ۳۱دیوان عالی کشور تایید شده و به مرحله اجرا نزدیک شده بود جمشید با پرداخت دیه توانست رضایت شیرین را جلب کند.

 به این ترتیب دیروز جمشید از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد.

در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی امین مقدم زهرا و با حضور دو قاضی مستشار تشکیل شد جمشید به دفاع پرداخت و گفت: من اشتباه بزرگی در زندگی ام مرتکب شدم که می دانم نابخشودنی است.اما حالا شیرین مرا بخشیده و از هیات قضایی تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شود. من می خواهم زندگی شرافتمندانه ای در پیش بگیرم.قول می دهم حتی پایم به کلانتری هم کشیده نشود.

سپس مادر جمشید در حالی که اشک می ریخت وارد دادگاه شد و گفت: شیرین در حق پسرم گذشت کرد و از گناه او گذشت. من هر روز با شیرین تلفنی صحبت می کنم و خودم و پسرم را مدیون او می دانم. پسرم در مدتی که در زندان بوده به اندازه کافی تنبیه شده است . او  هنوز به شیرین علاقمند است و اگر جمشید آزاد شود قصد دارم به خواستگاری شیرین بروم تا شاید با هم ازدواج کنند.من عاجزانه از هیات قضایی تقاضا دارم تا پسرم را ببخشند.

 در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

 گفت و گو با جمشید

چقدر درس خوانده ای؟

 تا دوم دبیرستان درس خواندم.

شغلت چه بود؟

پدرم مغازه تاسیسات ساختمانی داشت من هم در آنجا کار می کردم.

 چه مدت بود شیرین را می شناختی؟

 دو سال.

 به او علاقمند بودی؟

من عاشق شیرین بودم و می خواستم با او ازدواج کنم. حتی ماجرای خواستگاری را با مادرش هم در میان گذاشته بودم. او هم به من علاقمند بود اما نمی دانم چرا یکباره دچار تردید شد.

اگر به او علاقمند بودی چرا به صورتش اسید پاشیدی؟

 نمی خواهم دیگر در این باره صحبت کنم. پدر و مادرم در محل آبرودار بودند اما با این کار آنها را هم سرافکنده کردم. آنها در محل انگشت نما شد بودند. همه روزنامه ها درباره من نوشتند . حالا که رضایت گرفته ام دیگر نمی خواهم درباره اش حرفی بزنم.

چطور توانستی رضایت بگیری؟

 خانواده ام یک اپارتمان ۹۰ متری در پرند و مبلغ ۱۵۴میلیون تومان به او پرداخت کردند تا همراه مادرم به محضر رفت و رضایت نامه را امضا کرد.

خانواده ات چطور دیه را پرداختند؟

 آنها خانه شان را فروختند و به سختی توانستند رضایت شیرین را جلب کنند.

چه مدت در زندانی؟ ۳

سال و نیم.

از شیرین خبر داری؟

من هنوز هم عاشق او هستم اما او حاضر نیست با من ازدواج کند. هر کار و کمکی از دستم برآید برایش انجام می دهم.چون پدر و مادرش از هم جدا شده بودند زندگی خوبی نداشت  اما امیدوارم حاضر شود با من ازدواج کند.

%postname%

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *