دوشنبه , ۳ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۱۶ بعد از ظهر به وقت تهران

عشق خیابانی به یک مرد این زن را به یک سارق حرفه ای تبدیل کرد

نغمه ٣٣‌ سال دارد و ماموران کلانتری ١١ ‌او را به اتهام سرقت‌های خیابانی دستگیر کرده‌اند.

زن جوان که اهل یکی از شهرهای جنوبی کشور است، در تحقیقات اولیه پرونده در‌حالی‌که سرش را به نشانه تاسف تکان می‌داد، این جمله را زمزمه می‌‌کرد: «من کجا و اینجا کجا؟».
زن جوان بی‌معطلی به ارتکاب سرقت از مغازه‌ها اعتراف کرد و گفت: من چند جفت کفش و لباس از داخل یک خانه مسکونی که در آن باز بود، چندبسته ماکارونی از یک فروشگاه و یک کیف زنانه دزدیدم و در حال عبور از کنار یک خودرو که در آن باز بود، تصمیم گرفتم وسایل داخل خودرو را نیز سرقت کنم که از سوی ماموران کلانتری دستگیر شدم.
نغمه آهی کشید و افزود: به مواد‌مخدر معتاد هستم و سه بچه دارم. چند سال قبل در پی یک عشق و عاشقی خیابانی خاطر‌خواه شدم و به خاطر او از خانواده‌ام و همه‌کس و کارم و شهر و دیارمان گذشتم‌.
با اصرار من بالاخره ازدواجمان‌ سرگرفت و راهی دیار غربت شدم. در‌حالی به خانه شوهرم رفتم که خانواده‌ام مرا طرد کردند.
زن جوان ادامه داد: دلم خوش بود که شوهرم مثل کوه پشت سرم می‌ایستد و با توجه به وعده‌هایی که داده بود، خوشبختم می‌کند اما این وعده و وعید ها سرابی بیش نبود.
او اضافه کرد: شوهر بیکار و مفت‌خوری داشتم که چشمش به دست برادرانش بود، معتاد هم از آب د‌رآمد. چون خیلی دوستش داشتم موضوع را جدی نگرفتم. او مرا هم معتاد کرد.
شوخی‌شوخی و از مصرف قلیان به اعتیاد کشیده شدم. فکر نمی‌کردم این قدر گرفتار مواد ‌شوم.
زن سرش را بین دستانش گرفت و بیان کرد: برادران شوهرم وقتی متوجه شدند چه بلایی سر خودمان آورده‌ایم هر دویمان را طرد کردند.
همسرم به کار خلاف کشیده شد. او پس از مدتی دستگیر و به زندان افتاد. از آن به بعد من فلک‌زده بدبخت‌تر شدم و بدون هیچ سرپناهی حسابی تنها ماندم. گاهی برادر شوهرهایم کمکم می‌کردند، اما آن‌ها هم دل خوشی از من نداشتند‌. برای همین دست به سرقت می‌زدم و سعی می کنم در برابر مردان هوسران مقاومت کنم و تن به خواسته های شیطانی آنان ندهم.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *