اوایل مرداد امسال پسر ۱۴ سالهای به نام ارسلان همراه پدرش به دادسرای جنایی تهران رفت و از سه مرد جوان شکایت کرد.
پسر نوجوان به بازپرس آرش سیفی از شعبه چهارم گفت: با یکی از بچه محل هایمان به نام آرش دعوا کردم که آرش هم موضوع را به شوهر خواهرش گفته بود. او هم با شنیدن ماجرا و برای آنکه به قول خودشان زهرچشمی از من بگیرد به همراه دو دوست دیگرش مرا با زور و تهدید به خرابهای کشانده و قصد آزار و اذیتم را داشتند که با صدای آژیر پلیس ترسیده و رهایم کردند. من هم از ترس اینکه دوباره در دامشان گرفتار نشوم به داروخانهای پناه بردم.
به دنبال اظهارات پسر نوجوان، به دستور بازپرس سیفی، کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی تحقیقات خود را دراین باره آغاز کردند. سه مرد جوان پس از دستگیری به دادسرای جنایی تهران انتقال داده شدند. هرسه متهم که متأهل، بدون سابقه کیفری و شاغل بودند زمانی که مقابل بازپرس جنایی ایستادند با رد اتهاماتشان مدعی شدند شاکی ازافراد شروراست که به همراه ۵ پسر نوجوان دیگر نقشههای شیطانی در سر دارند.
یکی از آنها گفت: روز حادثه از سر کار به خانه میآمدم که برادرزنم که پسری ۱۴ ساله است با من تماس گرفت و گفت: «میلاد خودت را سریع به من برسان.» صدایش بغض آلود بود و میشد حدس زد که گریه کرده است. بنابراین با عجله خودم را به او رساندم. زمانی که به محل قرار با آرش رسیدم یکی از دوستانم را دیدم که درحال صحبت با آرش بود و سعی میکرد او را آرام کند. آرش به من گفت: ۶ پسر که از بچه محل هایمان هستند به بهانه قلیان کشیدن او را به پشت بام خانهای برده و مورد آزار و اذیت قرار دادهاند. بعد از آن نیز صدایش را ضبط و او را تهدید کردهاند در صورتی که دراین باره به کسی حرفی بزند صدایش را پخش خواهند کرد
وقتی این حرفها را از آرش شنیدم خیلی ناراحت شدم. آرش در حال صحبت بود که ناگهان پسر نوجوانی را به من نشان داد و گفت پسری که وارد داروخانه شد یکی از آنها است. با دیدن پسر نوجوان به همراه دو نفر از دوستانم به داروخانه رفتیم. ارسلان از ترس ما به داروخانه فرار کرده بود و یکی از دوستانم با لگد او را از داروخانه بیرون آورد. به او گفتیم به شرط اینکه واقعیت را بگوید و دوستانش را معرفی کند با او کاری نداریم. ارسلان هم قبول کرد. بدین ترتیب من و یکی از دوستانم به همراه ارسلان سوار موتورسیکلتم شدیم. دوست دیگرم از ما جدا شد و بعد از آن او را ندیدیم. او را به مقابل خانه عمهام بردم تا واقعیت را بگوید. ارسلان هم درآنجا گفت که به همراه چند پسر دیگر آرش را مورد آزار و اذیت قرار داده است.
بعد از آن قرار شد همدستانش را به ما نشان دهد به همین دلیل از ما خواست تا او را به پارکی که در آن نزدیکی بود ببریم. من و ارسلان و یکی از دوستانم به پارک رفتیم. او از دور پسری را به ما نشان داد اما ناگهان از دست ما فرار کرد. همان موقع به سراغ پسری که ارسلان نشان داده بود رفتیم اما او گفت که اصلاً آرش و ارسلان را نمیشناسد و متوجه شدیم فریب خوردهایم. قصد ما آدم ربایی و آزار و اذیت نبود، فقط میخواستیم خودی نشان دهیم و کاری کنیم که ارسلان دست از سر آرش بردارد.
باتوجه به اظهارات سه متهم جوان، آنها به اتهام آدم ربایی بازداشت شده و تحقیقات در رابطه با ادعاهای آنها از سوی بازپرس جنایی وکارآگاهان ادامه دارد.