مریم حیدرزاده از آن دست ترانه سرایانی است که با بسیاری از خواننده های شاخص فارسی زبان کار مشترک داشته و در کارنامه کاری اش از نام خشایار اعتمادی تا محسن چاووشی دیده می شود.
هفته نامه تماشاگران امروز – در اواسط دهه ۷۰ و با جان گرفتن دوباره موسیقی پاپ ایران به شهرت رسید. انتشار مجموعه دکلمه هایش به نام«مثل هیچکس» آنقدر برایش اقبال به همراه آورد که حالا دیگر همه خواننده های پاپ به او سفارش ترانه می دادند. لحن ساده و محاوره ای ترانه هایش و شرایط ویژه ای که داشت باعث شد تا مردم با سروده هایش به راحتی ارتباط برقرار کنند.
مریم حیدرزاده از آن دست ترانه سرایانی است که با بسیاری از خواننده های شاخص فارسی زبان کار مشترک داشته و در کارنامه کاری اش از نام خشایار اعتمادی تا محسن چاووشی دیده می شود. حیدرزاده در دولت احمدی نژاد مدت زیادی ممنوع الکار بود اما سرانجام در سال ۹۳ فعالیت مجددش را به صورت رسمی آغاز کرد و این روزها حسابی مشغول است تا دوران نبودش در بازار موسیقی مجاز را جبران کند.
مدتی است نقاشی را به صورت جدی پیگیری می کند و نمایشگاه های نقاشی متعددی هم تا به امروز برگزار کرده. همین چند وقت پیش هم به خاطر اینکه در یکی از آیتم های نمایشی برنامه دورهمی، الیکا عبدالزراقی با تقلید از صدای حیدرزاده شعری را دکلمه کرد، دلخور شد و دلخوری اش هم باعث شد تا دوباره نامش بر سر زبان ها بیافتد. در این مطلب گفت و گوی ویژه ای با مریم حیدرزاده ترتیب دادیم تا از فعالیت ها، دغدغه ها و اتفاقاتی که در سال های اخیر برایش افتاده بیشتر بدانیم.
اول اینکه شما چند سال تان است؟
من متولد ۲۹ آبان ۵۶ هستم.
در اوایل شکل گیری موسیقی پاپ بعد از انقلاب خیلی پرکار بودید. هنوز هم پرکار هستید اما دیگر مثل سابق اسمتان سر زبان ها نیست. فکر می کنید دلیلش چه باشد؟
مدتی نقاشی را در زندگی ام جدی تر پیگیری کردم. حدودا ۲۰ سال است که نقاشی می کنم. آبرنگ و اکرلیک هم کار می کنم و تا به حال هم سه نمایشگاه نقاشی برگزار کرده ام. زندیگ ام را روی نقاشی که بزرگترین علاقه ام است گذاشتم و خیلی از گمشده هایم را در نقاشی پیدا کردم. از همه مهمتر اینکه آرامشم را از آن می گیرم. هشت سالی هست که تمام زندگی ام را روی نقاشی گذاشته ام.
البته نه اینکه ترانه ننویسم اما محوریت زندگی ام نقاشی است. الان هم به نقطه ای رسیده ام که می توانم هم نقاشی و هم شعر را با هم مدیریت کنم و به امید خدا از پاییز کارهای جدیدم آماده می شود. البته سال گذشته یازدهمین کتابم هم منتشر شد و الان هم مشغول جمع آوری غزل هایم هستم که ان شاءا… آنها را در قالب یک مجموعه عرضه کنم.
ترانه های شما غالبا ساده هستند و بسیار محاوره ای. از یک جا به بعد با ورود ترانه سراهای جدید به بازار موسیقی روند موسیقی پاپ رسمی ما شکل دیگری به خود گرفت و اکثر خواننده ها ترانه هایی را می خواندند که دایره واژگان متفاوتی داشت. این می تواند یکی از دلایل کم کاری شما در این حوزه بوده باشد؟
من فکر می کنم از یک جا به بعد یک موجی به این حوزه اضافه شد. شما در اینستاگرام که دقت کنید این روزها خیلی ها خودشان را ترانه سرا معرفی می کنند. اولا به دلیل تعدد افرادی که به این حوزه ورود پیدا کردند و زاویه نگاه های متفاوت در شعر، روند موسیقی پاپ عوض شد دوما متاسفانه بعضی از خواننده های ما از لحاظ ساختاری و فنی به یک ترانه نگاه نمی کنند. الان بسیاری از ترانه هایی که می شنویم دچار ایرادات وزنی و قافیه ای هستند ولی به صرف چند واژه یا حتی هزینه ای که دوستان نمی خواهند صرف ترانه کنند همان را قبول می کنند و می خوانند.
نکته ای هم که باید بگویم این است که به نظرم کسی که یک سبک را برای کارش انتخاب می کند دلیل نمی شود که با هر موجی تغییر ماهیت بدهد و در راستای آن موج حرکت کند. موج همان طور که از اسمش پیداست موج است و می گذرد اما جریان همیشه ادامه دار است و جریان درد.
پس مقابل موج نباید تسلیم شد و جریان را متوقف کرد. همان طور که خیلی از خواننده ها سال هاست در حال فعالیت هستند و سبک و سیاق خودشان را دارند. مثلا هیچ وقت کسی مثل آقای عصار نیامد سبک خودش را به این خاطر که الان مردم فلان موسیقی را گوش می کنند عوض کند.
به نظرم اصالت کسی که کار هنری انجام می دهد حکم می کند سبکش را حفظ کند، اگر نه هر روز باید به یک رنگ دربیایی که من این را نمی پسندم. مساله عدم توانایی هم نیست. برای کسی که شاعر است و قواعد این کار را می داند خیلی کار سختی نیست که خودش را با جریان بازار روز هماهنگ کند. چیزی که اهمیت دارد پایبند بودن به سبک خودت است.
به نظرتان ترانه امروز موسیقی ما تحت تاثیر موج است؟
من فکر می کنم ترانه باید محاوره ای باشد، ساده باشد و ارتباط برقرار کند. ضمن اینکه مفهوم سطحی هم نداشته باشد.
در ترانه امروز استعاره های عجیب و غریب زیادی استفاده می شود و ماهیت ترانه به سمت تصویری شدن رفته و از همین جهت هم به کار شما ضربه وارد شده.
اتفاقا ترانه های من خیلی تصویری هستند.
درست است اما انصافا شما هم در دوره ای خیلی کار نوشتید و شاید همین باعث شد که کیفیت کارتان تا حدی پایین بیاید. البته این را هم بگویم که با این همه، ترانه های مریم حیدرزاده روی ملودی و صدای بعضی از خواننده ها خیلی بهتر می نشیند.
قاعدتا همه همین طور هستند. ممکن است سلیقه و نگاه یک آهنگساز به سلیقه ترانه سرای خاصی نزدیک تر باشد. در این صورت مسلما کار هم بهتر می شود. اما من خیلی با فرمایشات شما موافق نیستم.
به این خاطر که من در ترانه هایم همیشه قافیه های عجیبی را انتخاب می کنم. اعتقاد دارم که وقتی قافیه غیرقابل پیش بینی باشد به زیبایی کار می افزاید. مثلا وقتی ما می شنویم «بارون» قطعا بعد از آن از قافیه «مجنون» استفاده نکنیم. خودم خیلی وقت ها بعد از اینکه کارم را روی ملودی می شنوم از قافیه های عجیبی که استفاده کرده ام تعجب می کنم.
نکته دیگر، تصویر در ترانه هایم است، به خصوص از زمانی که نقاشی را جدی تر پیگیری کردم. شما اگر بین ترانه های قدیمی من با کارهای الانم مقایسه داشته باشید متوجه این نکته می شوید که تصویر در ترانه هایم بیشتر دیده می شود.
خودم و خیلی از دوستانی که این روزها با آنها کار می کنم معتقدند که نقاشی باعث تصویری شدن ترانه هایم شده. درواقع اسکلت ترانه های من به شکل سابق است اما رنگ آمیزی بیشتری دارد. رنگ بیشتر واژه های بیشتری را به کار وارد می کند و واژه های بیشتر هم دامنه ترانه را وسیع تر می کند. البته این نظر من است و می تواند نظر دیگران نباشد. من قضاوت نمی کنم تا زمانی که کارهایم شنیده شود.
پرسیدن سوالی که برایم پیش آمده کمی سخت است.
نه، تمنا می کنم. راحت بپرسید.
از تصویر صحبت کردید. شما با شرایط ویژه ای که برای بینایی تان پیش آمده چطور می توانید تصویر را به کارتان اضافه کنید؟
من سه سال و نیمم بود که بینایی ام را به خاطر آب مروارید از دست دادم. به همین خاطر رنگ ها کاملا در خاطرم هستند. حتی روز ازدواج خاله ام هم که خیلی دوستش دارم یادم است. به خاطر اینکه علاقه شدیدی به رنگ قرمز داشتم رفتم از دسته گل عروس یک گل رز چیدم و چون دسته گل عروس را خراب کرده بودم همه دعوایم کردند. اینها را خوب به یاد دارم.
با جزییات یادتان است یا فقط تصویری گنگ است؟
کاملا یادم است. یک عینک ذره بینی خیلی کلفت داشتم و خاطرم هست که آن اواخر دیگر باید می چسبیدم به تلویزیون که بتوانم پلنگ صورتی را نگاه کنم. عینکم آنقدر روی صورتم سنگینی می کرد که گریه ام می گرفت. پلنگ صورتی و بازرس را به خوبی به یاد دارم. درکل می خواهم بگویم که اینها نمی تواند در ناخودآگاه یک انسان بی تاثیر باشد. قطعا یک رنگ، ردپا و نشانه ای از خودش در آدم به جا می گذارد و ممکن است بعدها در موقعیت های مختلف تاثیر و عملکرد خودش را نشان دهد.
شما در نقاشی من برجستگی یا چیزی که نشانه ای از تفکیک داشته باشد نمی بینید. اگر نقاشی هایم را در اینستاگرام یا اینترنت نگاه کنید واقعا با نقاشی یک فرد عادی تفاوتی ندارد. برای همین فکر می کنم خیلی چیزها از کودکی در ناخودآگاه آدم شکل می گیرد و بازخوردهایش می تواند در سنین بزرگسالی اتفاق بیافتد.
به اینستاگرام اشاره کردید. چرا انقدر فالوئرهای اینستاگرام تان نسبت به خیلی از ترانه سراهای تازه کار کمتر است؟
نمی دانم والله. من خیلی به این کارها وارد نیستم اما می دانم که خیلی ها برای پیج شان کارهایی می کنند که فالوئرهای شان افزایش پیدا می کند یا اینکه تبلیغات می کنند. من خیلی بلد نیستم. شم اقتصادی و تبلیغاتی ام بسیار بسیار ضعیف است.
پس این همه سفارش کار را چطور می گرفتید؟
نه واقعا می گویم. اصلا از این کارها بلد نیستم اما حتما بقیه بلدند دیگر.
انصافا از وضعیت امروزتان دلخور نیستید؟
نه خدا را شکر. متاسفانه دوستان دولت قبلی هر جور که می توانستند من را اذیت کردند.
اتفاقا در فالویینگ های اینستاگرام تان دیدم که حسن روحانی را هم فالو کرده بودید.
بله خیلی دوست شان دارم.
جریان اذیت های دولت قبلی چه بوده؟
واقعا بزرگ ترین مانع کار من دوستان ارشادی در دولت سابق بودند. تبعیض های زیادی در حقم قائل شدند. خیلی ها بودند که خط قرمزها را رد و با خواننده هایی که در لیست سیاه هستند کار کرده بودند، در عین حال اسم شان در تیتراژ تلویزیون می خورد و هم در تیتراژ برنامه ماه عسل می آمد و هم پای کار خواننده هایی که از نظر جمهوری اسلامی کاملا مطرود هستند. با این وجود کسی به آنها کاری نداشت، اما در مورد من این طور نبود.
درست است ولی به هر حال همکاری شما با بسیاری از خواننده های لس آنجلسی خیلی بیشتر در چشم بود.
من در زندگی ام حتی یک کار سیاسی هم ننوشته ام و هر جای دنیا هم که بوده ام حجاب داشته ام. همیشه موازین و خط قرمزها را رعایت کرده ام. ولی بعضی از دوستان ترانه های سیاسی داشته اند و اسم شان، هم زیر کار چهره هایی است که نظام نسبت به آنها حساسیت دارد و هم زیر کار مثلا آقای خواجه امیری. من نه با کسی لابی دارم و نه چیز دیگری. تنها لابی من خداوند است.
اگر با کسی غیر از خدا لابی داشتم قطعا اتفاق های بیشتری برایم افتاده بود. نه بلدم لابی کنم و نه خواسته ام. یکی دو بار هم در دولت سابق پیشنهادهای خوبی داشتم ولی حقیقتش این کار را نکردم. خیلی ها ممکن است بگویند مهم این است که کارمان راه بیافتد ولی من سختگیرانه تر به این داستان نگاه می کنم و دوست دارم اول خودم خاطرم آسوده باشد. همه چی در حل مساله نیست.
مشکلات تان در دولت روحانی حل شد؟
من واقعا از این دولت ممنونم به این خاطر که حداقل پای میز مذاکره نشستند. من نامه ای به وزیر ارشاد نوشتم و در نامه سوال کردم که واقعا چرا در کار من تا این حد سنگ اندازی می شود. حداقل بگویید چرا؟ بگویید مشکل من چیست؟ خیلی ها، خیلی کارها می کنند که تناقض بیشتری با موازین نظام جمهوری اسلامی دارد، اما چرا من همیشه زیر ذره بین هستم؟ آقای جنتی محبت کردند و پاسخ نامه من را دادند. همین که جواب نامه من را دادند برایم ارزش زیادی داشت.
مشکل از کجا بود؟ جواب نامه تان چه بود؟
مشکل خاصی نبود. پیگیری کردم و یک سری مسائل پیش آمده بود که شاید خطایی از جانب خودم بوده یا دوستان. اینها مهم نیست. مهم این است که با من پای مذاکره نشستند و صحبت کردیم. همین که به من گفتند تو فلان جا، فلان کار را انجام داده ای که نباید می کردی و این جزو خط قرمزهای ما است کافی ست. من اصلا نمی گویم طبق موازی پیش رفته ام یا خط قرمزی را رد نکرده ام اما خیلی های دیگر هم به غیر از من بوده اند که این کارها را انجام داده اند. من رشته ام حقوق بود و خیلی از بی عدالتی رنج کشیدم و طبعات بدی از ظلم دیدم و راهی هم نداشتم.
از خیلی کشورهای مختلف پیشنهادهای عالی مالی داشتم اما نتوانستم بروم چون دلم برای اینجا تنگ می شود. برای جایی که همه آدم ها با هم فارسی حرف می زنند دلم تنگ می شود. دلم برای دود تهران تنگ می شود.
سال ۸۳ یک بار امتحان کردم و به کانادا رفتم اما ماکزیمم طاقت من یک ماه و نیم بود و بیشتر از آن نتوانستم آنجا دوام بیاورم. مشکلی هم با کسی نداشتم. رفتم ببینم می توانم آنجا زندگی کنم یا نه.نتوانستم.
پس به خاطر اینکه نمی توانم باید قبول کنم و تابع قوانینی باشم که شاید خیلی هایش با تفکرات من سازگاری نداشته باشد اما امیدوارم در جامعه هنری آنقدر که من را زیر ذره بین می گذارند دیگران را هم بگذارند. نه اینکه طرف در پیجش بنویسد فردا کارم از آقای معین پخش می شود و پس فردا هم کارم با خواجه امیری به بازار می آید.
الان یعنی دیگر با لس آنجلسی ها کار نمی کنید؟
اصلا.
از کی؟
از زمانی که آقای روحانی هنوز رییس جمهور نشده بودند. در خلوت خودم تصمیم گرفتم که اگر ایشان رییس جمهور شوند، به خاطر اینکه حسن نیتم را ثابت کنم دیگر این کار را انجام ندهم. از آن روز به بعد من حتی یک ترانه به خواننده ای که خارج از موازین حرکت کند نداده ام.
دکلمه هایی هم که از من پخش شد نه در سایت رادیو جوان گذاشته ام و نه هیچ جای دیگری که موازین را رعایت نمی کنند. همه کارهایم از سایت موسیقی ما پخش شده و تمام شان مجوز داشتند. می خواستم ثابت کنم اولویتم کار در مملکت خودم است و اگر هم این اتفاق تا امروز نیفتاده به این خاطر بوده که کسی با من همکاری نکرده و پاسخگوی مشکلات من نبوده.
بگذریم. وقتی مریم حیدرزاده کار خود را شروع کرد، سبک ترانه هایش، شرایط فیزیکی و دخترانگی صدایش کانسپت جدیدی در ترانه و ترانه سرایی ایجاد کرد و مورد استقبال هم قرار گرفت؛ اما زا یک جا به بعد این کانسپت دستمایه شوخی و طنز شد. جوک های زیادی هم برایش ساخته شد که حتما خودتان شنیده اید. این اواخر هم در برنامه دورهمی مهران مدیری با مریم حیدرزاده شوخی شد. فکر می کنید دلیلش چه می تواند باشد؟
نمی دانم واقعا. من نظر خوشایندی به این موضوع ندارم. هرکس نسبت به کاری که انجام می دهد حساس است. متاسفانه در جامعه ای زندگی می کنیم که مرز باریک بین طنز و تمسخر خیلی برای مان پررنگ نیست. شاید هنوز بعد از سال ها دور ماندن من از عرصه کاری ام دوستان سوژه دیگری ندارند که سراغ من می آیند.
با قسمتی از حرف های تان مخالفم. نمونه هایی از این جنس شوخی ها در برنامه های خارجی هم زیاد است و اتفاقا شوخی ها هم تندتر از چیزی است که در برنامه های ایرانی می بینیم.
حق با شماست. ولی همه آنها با اجازه و رضایت انجام می شود. آنها این فرهنگ را دارند که برای هر شوخی اجازه بگیرند. ممکن است حتی ادای رییس جمهور مملکت شان را هم دربیاورند ولی حتما قبلش اجازه گرفته اند. البته من الان مشکلی با آقای مدیری ندارم چون ایشان وقتی متوجه شدند که من کمی خاطرم مکدر شده، در برنامه شان از من دلجویی کردند.
کجای شوخی برنامه دورهمی به شما برخورد؟
اولا که من طبق گفته مولانا (خلق را تقلیدشان بر باد داد) با تقلید مخالفم. اگر من یک کاری بلدم و هنری دارم باید از همان استفاده کنم. چرا باید وام بگیرم از دیگران؟
به نظرم می توانیم به این شوخی از جنبه دیگری هم نگاه کنیم. آن تقلید صدا به هر حال اشاره به شما بود و می توانیم بگوییم یادآور مریم حیدرزاده می شد و ابن بیشتر به نفع شما بود.
نه واقعا آن صدا کجایش شبیه صدای من بود؟ نگاه شما کمی تبلیغاتی تجاری است؟
شاید، ولی به هر حال…
به تمام کسانی که مثل شما فکر می کنند احترام می گذارم اما واقعا من چنین نگاهی را نمی پسندم. با روحیات من سازگار نیست. من حتی در خلوت خودم هم اجازه این را به خودم نداده ام که کسی را مسخره کنم.
ناراحتی شما از این بابت نیست که چرا در برنامه های مختلف دعوت نشده اید و یک باره این طور با شما شوخی کرده اند؟
نمی دانم. تا به حال در موقعیتش قرار نگرفته ام و ایده ای ندارم. از قضاوت می ترسم. ولی واقعا چون اگر خودم بودم هیچ وقت این کار را نمی کردم دوست هم نداشتم کسی با من این کار را بکند. حتی اگر باعث پیشرفت کاری ام شود یا باعث شود که توجه آدم ها از این طریق نسبت به من جلب شود. تمسخر نردبان ترقی کسی نیست.
البته خانم عبدالرزاقی بعدا متنی در صفحه اینستاگرام شان گذاشتند و آقای مدیری هم در برنامه شان دلجویی کردند. شاید هر کسی این کار را نمی کرد. این کارشان تا حدی از دلخوری من کم کرد. به خصوص اینکه از سمت کسی مثل آقای مدیری عنوان شد که همیشه از چهره های موفق بوده و هستند. اما در کل من اگر خودم بودم در مورد هیچ کس این کار را نمی کردم.
می دانم که پرسپولیسی هستید. از نوع دوآتشه.
در حد مرگ.
پس این فصل خیلی خوشحالید حتما.
شما خودتان پرسپولیسی هستید؟
اگر خدا قبول کند. تحلیل تان از تیم حال حاضر چیست؟
کمی نگران شدم وقتی دیدم اسم رامین برای بازی فردا (با تراکتورسازی) در لیست ۱۸ بازیکن نیست. شاید مربی مان که خیلی هم دوست شان دارم دارند کمی سختگیری می کنند ولی امیدوارم که رامین رضاییان زودتر برگردد. دق کردیم تا این مشکل حل شود.
دوستی یا آشنایی با اعضای باشگاه دارید؟
بله خیلی. آقای خردبین، آقایان طاهری و علی کریمی نازنین که همیشه نقش پررنگی در باشگاه دارد، آشنایی دارم. پرسپولیس بخش عمده ای از زندگی من است. در ضمن درود می فرستم به روح هادی نوروزی عزیز که خیلی زود و ناگهانی از بین ما رفت. با خانواده اش مراوده زیادی دارم و بچه هایش را خیلی دوست دارم.
امیدوارم هانی با پیشرفت زیادی که در فوتبال دارد یک روزی در زمین بازوبند کاپیتانی پدرش را ببندد. این را هم بگویم که یک کار هم داریم با هانی جان برای سالگرد فوت هادی نوروزی آماده می کنیم و امیدوارم که به موقع برسد. یک دکلمه است که چند خط آخرش هم هانی دکلمه می کند.
کار جدیدی در دست دارید؟
بله. یک نمایشگاه نقاشی رد آبان ماه دارم. یک کتاب غزل در دست دارم. آلبوم دکلمه ام را هم برای مجوز به ارشاد فرستاده ام و فکر می کنم پاییز منتشر شود. با فریدون آسرایی در حال کار هستیم. با آقای پدرام کشتکار چند کار دارم. یک کار هم احتمالا با آقای مازیار فلاحی دارم و تعدادی هم با خواننده هایی که هنوز چهره نشده اند و کار اولی هستند.