مجله انلاین دوستان : در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباس هایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می …
ادامه مطلب »داستانک بسیار زیبای زنجیر عشق
مجله انلاین دوستان : یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی …
ادامه مطلب »داستانک زیبا و اموزنده :سرانجام صداقت
مجله انلاین دوستان : دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواجگرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان …
ادامه مطلب »داستانک : هیس! آدم رو حرف بزرگترش حرف نمی زنه!
مجله انلاین دوستان : مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد:آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند، از …
ادامه مطلب »داستانک زیبای پیرمرد کشاورز و پسرباهوش او!
مجله انلاین دوستان : پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش …
ادامه مطلب »